تاریخ : 1393,یکشنبه 22 تير14:49
کد خبر : 135688 - سرویس خبری : آخرین اخبار صفحه اول

علت غیبت 5 ساله‌ داریوش کاردان در صدا‌و‌سیما

خبرنامه دانشجویان ایران: داریوش کاردان تنها دلیل عیبت پنج ساله‌اش در صدا و سیما را حواشی ناشی از فتنه 88 دانست.

گفتگو کردن با مجری محبوب صندلی داغ و طنز پرداز قدیمی رادیو و تلویزیون به خودی خود جذاب و دوست داشتنی هست. حالا تصور کنید این مهمانی خودمانی در ماه مهمانی خدا برگزار شود و بعد از یک افطاری جمع و جور در پشت صحنه برنامه افطار شبکه یک. گفتگوی سرحال ما با داریوش کاردان به بهانه حضور دوباره اش در تلویزیون بعد از پنج سال غیبت اتفاق افتاد، گفتگویی که پر از انرژی بود و نشاطِ این مجری توانمند و صریح تلویزیون...

*** پنج سال بود که در صدا و سیما غایب بودید. چرا؟

یک دلیل بیشتر نداشت که آن را هم من مخفی نمی کنم. تنها دلیلش این بود که بعد از اتفاقات سال88 فضای کشور جوری شد که هر چه می گفتی به یک جناح بر می خورد. و آستانه تحمل مسئولین به صفر رسید. خب در این فضا نمی شود طنز ساخت، مگر اینکه بخواهی طنز آفتابه و لگن بسازی که اتفاقا خیلی هم می گیرد! ولی من نمی توانم از آن ها بسازم.

فضای گفتگو هم نبود. وقتی خود حضرات با هم نمی توانند بسازند من چه برنامه گفتگو محوری بسازم؟!

*** خب اگر امثال شما که در گفتگو کردن تخصص دارید می آمدید و برنامه گفتگو محور می ساختید، به نظرتان این جو شکسته نمی شد؟

واقعا نمی شد. چون در آن فضا باید منِ مجری منفعل می شدم و به مهمان می گفتم هر چی شما میگی. که من این جور اجرا کردن بلد نیستم. بهترین کار این بود که بی سر و صدا بیایم بیرون و بگویم فعلا خداحافظ شما...!

مثل بعضی ها هم نیستم که رفتن شان با شیپور است و برگشتن شان با طبل! نه. من آرام رفتم و به بازیگری م پرداختم..

*** سوال من هم همین بود. در این پنج سال فقط بازی کردید؟

آره. در سریال های مختلف حضور داشتم. پدر غیاث الدین جمشید کاشانی شدم، در سالهای مشروطه میرزا آقاخان نوری بودم، در «تبریز در مه» حاج ابراهیم کلانتر بودم که نسل زندیه را کند! بعدش هم در «معمای شاه» نقش هویدا را داشتم، خلاصه به جز اولی، هیچ وقت نقش آدم سالم نداشتم!(خنده) به خصوص این آخری که شانزده ماه سبیل هم نداشتم!

بهرحال در این پنج سال هدر نرفتم...

*** تعمدی داشتید که فقط در کارهای تاریخی بازی کنید؟

نه هر جایی که یک نقش حساب شده بهم پیشنهاد بشود بازی می کنم. من نمی خواهم نقش اکسسوار(لوازم صحنه) باشم. حتی اگر منفی هم باشد مشکلی ندارم ولی باید نقش درست و حساب شده ای باشد. همین جا هم بگویم اخراجی های 2 و 3 دعوت شدم ولی نرفتم...

*** به خاطر شخصیت مسعود ده نمکی یا سینمای خاص او؟!

نه اتفاقا من و آقای ده نمکی به لحاظ شخصیتی خیلی با هم خوبیم. ولی همکاری با ایشان نه. حتی بهم گفت تو طنز سیاسی خوب می نویسی بیا در نوشتن اخراجیها3 کمک کن. من باز هم گفتم نه. من با شخصیت ده نمکی مشکلی ندارم، آن سینما را قبول ندارم. آن سینما به نظرم یک چیزی بین جدی و شوخی و طنز و بعضی جاها لودگی و این ها می ماند. ببینید یک سری مسائلی در سینمای غرب تکلیفش روشن است، مثلاً خیلی حرفهای رکیک در سینمای آن ها جاری است و برایشان هم مشکلی درست نمی کند. ولی آن ها در سینمای ما اصلا جایی ندارد.

*** هر چه که بود، حالا داریوش کاردان به تلویزیون برگشته. از این به بعد ما داریوش کاردان را در چه جایگاهی می بینیم؟ باز هم می روید سراغ برنامه سازی طنز، یا مثلاً صندلی داغ ازتان می بینیم؟

اصلا معلوم نیست. ببینید من پنج سال حرف در دلم مانده و قلمبه شده در گلویم! تصور کن این همه سال هر هفته روی آنتن باشی و هر چه که در دلت می گذرد با مردم بگویی بعد یک دفعه پنج سال سکوت. شاید دلیل سکته پارسال م هم همین بود.

واقعا خیلی بهم فشار آمد. برای همین هم دیگر تحمل سریال ساختن را ندارم. تحمل اینکه بیایم یک سریال 50 دقیقه ای درست کنم و فقط 24 دقیقه اش پخش بشود را ندارم.

مثلاً بخشی که من با خانم شقایق فراهانی در سریال کلاه پهلوی بازی کرد بودم نه اروتیک بود و نه هیچ مشکل دیگری داشت اما سکانس 18 دقیقه ای فقط 49 ثانیه اش پخش شد. خب در این فضا نمی توانم چیزی بسازم دیگر.

*** پس سیستم نظارت در صداوسیما دلیل بزرگی است برای برنامه نساختن داریوش کاردان، درست است؟

نه فقط این. وضعیت جسمی و روحی خودم هم هست. بعضی ها با این سیستم کنار می آیند اما من نمی توانم واقعا. به اضافه اینکه نظارت ها هم متفاوت است.

ببینید من اگر در این برنامه یک جمله ای می گویم که بازتاب پیدا می کند، و چند نفر هم پیغام می دهند که چرا فلان جمله را گفتی، ولی در همین ماه رمضان سریالی روی آنتن می رود که طابق النعل بالنعل از روی یک سریال امریکایی است. حتی نوع حرکت دوربین و... هم کاملا کپی برداری شده ولی هیچکس چیزی نمی گوید؛ تازه پنج تا هم نویسنده دارد!!!

باورکنید همان صحنه فیلم کلاه پهلوی خودِ مدیران آمدند گفتند این 6 دقیقه قابل پخش است. اما علیرغم دستور مدیران همان آمد در پخش و شد 18 ثانیه! یعنی کاملا بستگی دارد به اینکه آن روز شیفت نظارت چه کسی باشد.

بعد مگر تمام سناریوی این فیلم ها برای تایید نمی آید. پس چطور اجازه پخش گرفته؟! من در این فضا نمی توانم چیزی بسازم. برای همین هم ترجیح دادم کنار بروم و بازیگری م را بکنم.

*** و این دوری برای داریوش کاردان چه قدر سخت بود؟

خیلی زیاد. سختی ش از دو جهت بود. یکی اینکه دلم تنگ شده بود برای دوربین و میکروفون و تریبون. دومیش اینکه من حداقل هفته ای یک برانمه داشتم که هر چه در هفته می خواستم جمع می کردم در آن برنامه می گفتم. شما فکر کنید این آدم پنج سال ساکت بشود...

*** چه شد که حالا برگشتید؟

به خاطر حامد عقیلیِ عزیزم که جزو بچه های من در برنامه 39 بود و در این سالها رشد کرد و به اینجا رسید. حامد گفت بیا اجرا کن، من هم شرایط را مساعد دیدم و آمدم. به اضافه اینکه آقای فرجی هم جزو دوستان صمیمی من هستند. حالا نمی دانم علت موجده علت مبغیه هم می شود یا نه...!

*** می توانیم در آینده منتظر یک صندلی داغ2 از شما باشیم؟

صد در صد. شما ببینید همین برنامه «شهر باران» هم دارد به همین سمت می رود و تنورش داغ می شود...

*** فکر کنم استقبال از «شهر باران» بیش از آن چیزی بود که فکرش را می کردید...

من خودم می دانستم که استقبال زیادی می شود اما دوستان باورشان نمی شد. به هر حال مهمانان و نوع گفتگو مهم است. و اینکه بنده از حیای محمدی جیزی در چهره ام نیست و هر چه می خواهم می گویم!(خنده) خب اینها برای مخاطب جذاب است.

هم می گوییم و می خندیم و هم به موقعش عزاداری مان را می کنیم. این برنامه واقعی است. ما اینجا سعی نمی کنیم زجر مردم را به رخ‌شان بکشیم. تمام غصه های مردم را موقع افطار جلوی چشم شان بیاوریم و افطار را برای مردم تلخ کنیم.

مگر ماه مهمانی خدا ماه عزاست؟ فقط چهار پنج روز را بخاطر مولا علی علیه السلام عزاداریم که آن هم با تمام وجود عزاداریم. من خودم اگر آن چهار پنج روز عزادار نباشم دیوانه می شوم. اصلا آن روزها مثل عاشوراست برایم. به هر نوعی شده خودم را می رسانم به یک جایی که بتوانم راحت عزاداری کنم. خدا رحمت کند حاج آقا مجتبی که در قید حیات بودند هر سال مهمان مسجد جامع بازار خدمت ایشان بودم و آن جا احیا می گرفتم.

به جز آن چهار پنج روز بقیه ماه مبارک جشن است دیگر. باید بگوییم و بخندیم.

یادش بخیر چند سال پیش که با مهرداد خسروی و مهدی پاکدل مشرف شده بودیم حج ما سه نفری به تمام اعضای بعثه یاد دادیم که خنده حج را باطل نمی کند! انقدر سه نفری مامورهای سعودی را فیلم می کردیم که نگو! آخر حج واسه ما سه تا مامور خاص گذاشته بودند. (خنده)

*** از «شهر باران» دقیقاً دنبال چه هستید؟ آن هدف نهایی منظورم است.

در حد بضاعت خودمان تحکیم خانواده در جامعه را بعنوان هدف اصلی در ذهن داریم. این خط را در مهمانان، میان برنامه ها و کل برنامه پی کی گیریم و در برنامه های پایانی خوهاید دید که بسیار پررنگ تر خواهد شد.

*** یک مقدار برویم سراغ اسپانسرینگ. به نظرتان اگر شهرباران اسپاسنر داشت چقدر با الانش متفاوت می شد؟ به خصوص که شما در یک برنامه از مشکلات مالی تان هم از مردم عذرخواهی کردید...

ما برای این برنامه اسپانسری پیدا کردیم که حاضر بود نامی ازش برده نشود و فقط برای اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید ملی و اهداف انقلاب اسلامی صحبت کنیم. ولی متاسفانه با سازمان به تفاهم نرسیدند.

*** البته الان برنج های هندی برای ما مهم تر از اقتصاد مقاومتی است!!! آقا به نظرتان برنامه های افطار و سحر امسال نسبت به چند سال اخیر چطور بوده؟

سال های پیش بهتر بود. به خصوص سریال ها. سریال های هم آموزنده تر و دینی تر بود. یا حرف های دل مردم بود یا حداقل سرگرم کننده بود. الان داریم به سمتی می رویم که فقط آنتن را پر کنیم. من اینطور فکر می کنم. البته امیدوارم که این جمله کله ام را به باد ندهد!

منبع: خبرگزاری دانشجو