در نتیجهی پیدایش افکارعمومی بود که نظامهای سراسر جهان رویّهی «اقناع» را جایگزین «اجبار» و سرکوب کردند. از مجموع عواملی که به عنوان منشأ اهمیت یافتن افکار عمومی ذکر شد، بیشترین نقش از آنِ وسایل ارتباط همگانی و شکل امروزی آن، یعنی «رسانه» است.
خبرنامه دانشجویان ایران: اگر چه بیشتر صاحبنظران علوم اجتماعی در مورد اهمیّت و نقش افکار عمومی اتفّاق نظر دارند، ولی کن در تعریف این پدیده هنوز در سراسر جهان، اختلاف نظر فراوان وجود دارد.
به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ فرهنگ اصطلاحات روابط بینالملل اما تعریفی بر این اساس از افکار عمومی به نمایش میگذارد: «عکس العمل بخش عمدهء جامعه در برابر حوادثی که برای جامعه جنبه حیاتی دارد و یا دست کم بخش عمدهای آن را حیاتی تلقی میکنند.»
برطبق تعاریف متفاوتی که از سوی دانشمندان و اساتید برجسته دانشگاهی در سطح جهان مطرح میشود، عمدهترین برداشت این است که افکارعمومی یک نیروی سیاسی است که در قانون اساسی هیچ کشوری پیش بینی نشده است، اما میتواند نقش به سزایی در مشروعیت بخشی و یا کشاندن یک حکومت به ورطه سقوط ایفا کند.
البته با شناخت الگوی حاکم بر افکارعمومی یک جامعه میتوان رفتارهای مردم آن جامعه را در آینده و در حوادث گوناگون پیش بینی کرد.
هرچند افکار عمومی از دیرباز مورد توجه نظامها و ملل بوده اما با به وجود آمدن رسانهها و به خصوص توسعه روز افزون آنها نقطه عطفی در شکلگیری، بروز و ظهور و گسترش افکار عمومی ایجاد گردید.
اگر افکار عمومی را باورهای بیشتر مردم بدانیم، زمان پیدایش آن به دورهها و جوامع اوّلیه تاریخ بشری برمیگردد. زیرا در هر جامعهای با هر میزانی از سطح آگاهی و رشداجتماعی و سیاسی، صرف نظر از نوع رژیم حاکم، اعتقاداتی وجود دارد که اکثریت بدان پایبندند.
در نوشتههای اندیشمندان دوران باستان کم و بیش از افکار عمومی نام برده شده است. ارسطو و نویسندگان دیگر یونان و روم باستان به نقش افکار عمومی به عنوان عامل پایداری و استحکام قدرت حاکم و یا عاملی برای سرنگونی و فروپاشی آن اشاره کردهاند.
فلاسفه و اندیشمندان بعدی نیز هر کدام درحوزهء اندیشهء سیاسی به قش افکار عمومی به عنوان یک نیروی مؤثر در سیاست و تصمیم گیری اشاره کردهاند.
نمونه بارز این موضوع در نظامهای فعلی سراسر جهان که عمدتا تحت عنوان «دموکراسی» فعالیت میکنند قابل بررسی است؛ مثلا در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران، در حالی که صحبتها بر سر دو نامزد دیگر انتخاباتی یعنی، جلیلی و قالیباف بود و نظر سنجیهای یک هفته منتهی به انتخابات هم چنین چیزی را تایید میکرد، یکباره در چند روز پایانی، ورق برگشت و نظرسنجیها به سمت کاندیدای پیروز، یعنی حسن روحانی برگشت.
به بیان دیگر، افکار عمومی ظرفیتی است که نمیشود به طور صد درصدی روی آن حساب کرد و اینکه با توجه به وسایل ارتباطی فعلی و سرعت بالای انتقال اطلاعات، یک شبه و یا حتی در عرض چند ساعت، چنین تغییراتی در سطح کشوری رقم بخورد جای تعجب نیست و این بارزترین دلیل برای رد ادعاهای ضعیف مبنی بر تقلب در انتخابات 88 است.
اما امروزه افکار عمومی به عنوان عامل باز دارنده و کنترل کننده، مانع از سوء استفاده نظام حکومتی از قدرت میشود.
جالب اینجاست که در نتیجهی پیدایش چنین عنصری بود که نظامها رویّهی «اقناع» را جایگزین «اجبار» و سرکوب کردند. از مجموع عواملی که به عنوان منشأ اهمیت یافتن افکار عمومی ذکر شد، بیشترین نقش از آنِ وسایل ارتباط همگانی و شکل امروزی آن، یعنی «رسانه» است.
علیرغم اینکه رسانههای همگانی اخبار وقایع را به اطلاع افراد جامعه میرسانند، اما همین رسانهها به طرق مختلف از جمله دستچین کردن خبرهای خاص، تفسیر و پردازش اخبار ، پخش آگهیهای تبلیغاتی و ... در اذهان و افکار تأثیرمیگذارند.
با این حساب میشود گفت رسانهها صرفاً نقش اطلاع رسانی را برعهده ندارند، بلکه با اتّخاذ شیوههای پیچیده ای در قضاوتها، طرز تلقیها، جهت گیریها و دیدگاهها تأثیر، مستقیم و غیر مستقیم میگذارند.
در این میان، تبلیغات که ذاتا وسیلهای است برای تصرّف در افکار عمومی، بهترین ظرفیت برای متوجه کردن افکار عمومی به سمت موضوعی خاص است؛ دلیل اصلی موفقیت آن هم، تفاوتی است که بین تبلیغ و ارشاد وجود دارد؛ چرا که ارشاد، مفاهیم روشن و منظمی به مردم میدهد ولی تبلیغ مفاهیم روشن و تاریک را با یکدیگر در میآمیزد و به وجهی خوشایند در میآورد و به مردم عرضه میکند.
البته امروزه تبلیغات با به کارگیری تکنیکهای پیچیدهء تمدن صنعتی که متکی بر دستآوردهای علمی و دانش فنّی متکی است، درصد تاثیرگذاری خود را بیش از پیش افزایش داده است.
مسلّم است که تبلیغات رسانههای همگانی طرز تفکّر، گرایشات و کیفیت عمومی رفتارهای اجتماعی را تحت تأثیر قرارداده است امّا بر سر میزان این تأثیرات اختلاف عقیده وجود دارد.
یکی از مهمترین تاثیراتی که تبلیغات میتواند بر یک جامعه داشته باشد، در زمینه فرهنگ است؛ جنگ نرم به این معنا نیست که درگیری داخلی بین مردم صورت گیرد و خیابانهای شهر کمی شلوغ شوند؛ جنگ نرم یعنی فردی شاید در 5 طبقه زیر زمین زندگی میکند، اما رسانههای دشمن، او را به تصرف خود درآورده باشد؛ اینجاست که تاثیرات جنگ نرم ابتدا در رفتار و در گام بعدی اعتقادات و ... مردم یک جامعه نمایان میشود.