واقعا امثال ایشان که برای بازگشایی خانه سینما گلو میدراندند منظورشان از حمایت صنف و همکاران سینمایی این بود؟ میخواهد به ایشان اتهام موجسواری بزند که از پهنای این باند به پهنای دیگر میرود و ارتفاع موجش را تغییر میدهد. رنگ به رنگ و ملون، افتادهاند در حوض نقاشی و هر روز با یک رنگ از آن بیرون میآیند. نه خود سعادتمندند، نه میدانند سعادتآباد انسانی سینما کجاست، چون شرط سعادتمند شدن ادب است. آنچه میکنند مشخص و واضح است؛ در خفا و به آهستگی، یک روز پاچه این مدیر را تا ته میخارانند، فردا پا رکابی مدیر دیگری میشوند. نگارنده شاهد بود که پس از بازگشایی خانه سینما، زمانی که حجتالله سخنران تالار سیفالله بود، بیادب هتاک، قطعه ناتمام دیگری از سیر پاچهخاریهایش را عیان کرد.
او مثل سایر هنرمندان در میان صندلیهای تالار سیفالله جلوس نکرد. چنان با اشتیاق حس پارکابی بودن در وجودش فوران کرده بود که از کنار میز حجت تکان نخورد، ایستاده بود و برای اهل رسانه میکروفنکشی میکرد. همین تصویر موصوف مبین چهره کسانی است که مدعی روشنفکریاند. خودشان میکروفنکشی میکنند اما کافی است یکی از هنرمندان سینما کاری انجام دهد که دلخواه مدعیان نباشد. حالا کارش به جایی رسیده که برای نقد رفتار خانم زارعی چاک دهان میکشد و لغز و لنترانی روانه جشن انجمن قلم میکند و منظورش این است که زارعی این سوی جوق است و ما آن سوی جوق. چه قصد پنهان و مستتری پشت این یاوهسراییها وجود دارد؟ قصد و منظورش این است که زارعی با آن چیزهایی که در این مدت بر زبان رانده در منش و سلوک هنریاش تغییر ژانر داده یا اینکه آقای بیادب به عنوان یکی از اعضای هیات انتخاب جشنواره فجر همچنان کینه شتری مانده در کوهانش را از این محفل به آن محفل میبرد. میکروفنکش محترم باید بداند تا جایی که یادم میآید و گفتوگوهای مریلا زارعی را مطالعه کردهام در اغلب اشاراتش به این مهم تاکید کرده که تحصیلکرده مدرسه علوی است. پس ادعای تحصیل در خارج از کشور را ندارد و مشخص است مدرک قلابی فیلمسازی هم با خودش نیاورده. زارعی در سینما کارنامه پر و پیمانی دارد و نشان داده چپ و راست نمیشناسد. او صراط خود را میپیماید.