تاریخ انتشار: سه شنبه 1393/06/04 - 09:18
کد خبر: 140032

نگاهی به فیلم «بخشنده»

جامعه آرمانی! بدون درد و رنج در یک «آخر الزمانی» دیگر

جامعه آرمانی! بدون درد و رنج در یک «آخر الزمانی» دیگر

«وقتی مردم حق انتخاب داشته باشند، آنها «هر بار» مسیر اشتباه را انتخاب می‌کنند». شاید او تا حدی راست می‌گوید. ما تک‌تک یا به عنوان یک جامعه اشتباه می‌کنیم، تقریبا همیشه انتخاب‌هایمان غلط از آب درمی‌آید. این طبیعت ماست، طبیعتی غرق در گناه. اما با این حال خدا به ما آزادی و حق انتخاب داده است.

خبرنامه دانشجویان ایران: «وقتی مردم حق انتخاب داشته باشند، آنها «هر بار» مسیر اشتباه را انتخاب می‌کنند».  شاید او تا حدی راست می‌گوید. ما تک‌تک یا به عنوان یک جامعه اشتباه می‌کنیم، تقریبا همیشه انتخاب‌هایمان غلط از آب درمی‌آید. این طبیعت ماست، طبیعتی غرق در گناه. اما با این حال خدا به ما آزادی و حق انتخاب داده است.

به گزارش «خبرنگار خبرنامه دانشجویان ایران»؛ فیلم «بخشنده» در مورد یک جامعه ی به نظر آرمانی است و تمام اتفاقات گذشته بروی یک شخص مشخص ثبت می گردد که به این اشخاص «بخشنده» می گویند؛

نادیا زکالوند در یادداشتی که درباره این فیلم نوشته است، به نقد مبانی فکری آن پرداخته است:

مکانی را تصور کنید که عاری از هر نوع درد و رنجی است. جایی که مردم با هم برابر هستند و در کنار هم به‌خوبی زندگی می‌کنند. جایی که نفرت در آن وجود ندارد و ذهن مردمانش مملو از ابهام یا عذاب نیست. جایی که خورشید همیشه می‌تابد و هیچ‌کس دروغ نمی‌گوید. جوناس– شخصیت اصلی فیلم- در چنین دنیایی زندگی می‌کند. او هرگز از چیزی مطلع نشده است و نمی‌داند آیا به‌گونه‌ای دیگر نیز می‌توان زندگی کرد؟ او در لایه‌های زمان گم شده است و بهتر است همه چیز فراموش شود. در واقع همه افراد جامعه باید همه چیز را فراموش کنند.

در این جامعه فرد خاصی هست که هیچ چیز را فراموش نکرده است؛ پیرمردی که «دریافت‌کننده حافظه» نام دارد. او به تنهایی تاریخ ممنوعه آن جامعه را در ذهن یدک می‌کشد. این حافظه برای او هدیه و نفرین محسوب می‌شود زیرا در عین حال که او را به فردی قابل‌احترام تبدیل کرده است اما ترسناک نیز می‌نماید. افراد ارشد جامعه– که مسؤولیت اداره کردن جامعه را برعهده دارند– هرگاه به دلیل محدودیت دانش‌شان به مشکلی برمی‌خورند با «دریافت‌کننده» مشورت می‌کنند اما در مواقع دیگر او را تنها و به حال خود وامی‌گذارند. در مراسم سالانه، جوناس کنار افراد ارشد یعنی کسانی که مراحل مختلف زندگی را تعیین می‌کنند، نشسته است. آنها می‌گویند مثلا چه زمان 9ساله‌ها می‌توانند اولین دوچرخه‌شان را بگیرند یا چه زمانی افراد پیر باید با آرامش بازنشسته شده و به «مکانی دیگر» بروند. امسال برای جوناس و دوستانش فیونا و آشر بسیار مهم است. آنها که اکنون وارد مرحله نوجوانی‌شان شده‌اند طی این مراسم شغل زندگی‌شان برای آنها تعیین می‌شود. شغلی که باید برازنده آنها و استعدادهایشان باشد. آشر ماجراجو، خلبان یک هواپیمای مدل با کنترل دور می‌شود. فیونای مهربان نیز پرستار و مراقب نوزادانی می‌شود که به صورت مهندسی ژنتیک به دنیا آمده‌اند و اما جوناس... خب، او مهم‌ترین و شیک‌ترین شغلی را که کسی می‌توانست داشته باشد به دست می‌آورد. او باید «دریافت‌کننده حافظه» بعدی باشد.  جوناس وظیفه‌شناس به سمت خانه «دریافت‌کننده حافظه» فعلی می‌رود. خانه او در لبه دنیای آشنا– کاملا روی صخره‌ای که  به سمت کسی که همه چیز می‌داند سرازیر است- بنا شده است.

او وارد خانه شده و دیواری از چیزهایی می‌بیند که «دریافت‌کننده» آنها را کتاب می‌نامد. جوناس برای اولین بار در زندگی‌اش تشویق می‌شود سوال بپرسد و سپس وقتی دریافت‌کننده پیر– که الآن دیگر «بخشنده» است– دست‌های جوناس را می‌گیرد، آنگاه پسر اولین حافظه را به دست می‌آورد... . ... از برف و لرزش سرما، از جنگل‌های سبز صنوبر که در دامنه کوه، میان انبوهی از دانه‌های سفید برف پوشیده شده‌اند. از سورتمه‌ای که به سمت پایین سرازیر شده، از موهایی که تازیانه باد را به روی خود حس می‌کند و از قلب پرآشوب و خنده و....

کار انتقال حافظه تمام می‌شود. جوناس به دنیای سفید و سیاه و امن و بی‌سروصدایش بازمی‌گردد. اما او برای اولین بار چیزی را دیده بود که گم شده بود. چیزی زیبا و در عین حال ترسناک که از مدت‌ها پیش از جامعه‌شان رانده شده بود. فیلم «بخشنده» فیلمی علمی – تخیلی براساس رمانی از لوئیس لووری است که موفق به دریافت جایزه شده بود. این رمان نوعی فضای تفکر و علمی- تخیلی درباره چیزی دارد که به معنای زنده بودن است.  در ابتدای فیلم وقتی جوناس از خاطرات دردناک‌تر «بخشنده» دور نگه‌داشته می‌شود، او غرق در چیزی می‌شود که در سیستم خشک و بدون انعطاف جامعه گم شده است: هیجان، لذت، عشق. همه چیز به خاطر حفظ آرامش سرد و نچسب، مهندسی شده‌ است. اگرچه به او توصیه شده است که نباید این دانش را با دیگر افراد جامعه در میان بگذارد اما او نمی‌تواند جلوی خود را بگیرد. او با خود می‌اندیشد باید دیگران هم بتوانند هیجانی را که خود تجربه کرده است، حس کنند.  زمانی که او خاطرات دردناک‌تر «بخشنده» را هم دریافت می‌کند، متوجه می‌شود چرا نیاکانشان اصرار به بیرون کردن تمام آن احساسات دردناک و پردردسر داشته‌اند. اما نمی‌تواند منطق سرد این مساله را درک کند. او اکنون چیزی فراتر از آنچه درباره زندگی می‌دانست درک کرده است، چیزی که معنای حقیقی زندگی است. او اکنون بد و خوب را کاملا از یکدیگر تشخیص می‌دهد و بهتر از همه اکنون به او دانشی عطا شده که باعث می‌شود در قبال آن احساس مسؤولیت کند.  همانطور که احساس معنوی جوناس رشد می‌کند، دیگران هم در اصلاح خطای جامعه به او کمک می‌کنند. مثلا «بخشنده» به جوناس کمک می‌کند اوضاع را بهبود بخشد، بویژه اینکه در قلب این داستان و جامعه موضوع اوتانازی مطرح است. اوتانازی در اینجا با واژه «رهایی» تعبیر می‌شود. «رهایی» از کهنسالی یا نوزاد ناقص‌الخلقه بودن و رفتن به «مکانی دیگر». این افراد در واقع به قتل می‌رسیدند.  اما وقتی جوناس می‌فهمد نوزادی به نام «گابریل» در لیست رهایی است، او را می‌دزدد و جامعه را ترغیب می‌کند تا نه‌تنها کودک را نجات دهد بلکه بخشی از حافظه‌شان نیز برگردانده شود و یکبار دیگر زندگی زیبا، پیچیده و بر مبنای حق انتخاب باشد. اگرچه جوناس می‌داند مرگ هرگز از میان نمی‌رود اما می‌تواند نام دیگری داشته باشد.

مذهب در جامعه این فیلم جایی ندارد و وقتی جوناس در حال دریافت خاطرات است، او تصاویری ناآشنا از دعا و عبادت می‌بیند: غسل تعمید یک نوزاد توسط مسیحیان، احترام مسلمانان به کعبه، هوا کردن فانوس‌های کاغذی به عنوان بخشی از مراسم مذهبی. و وقتی او در اولین خاطره جدیدش سورتمه‌سواری می‌کند ترانه‌ای مذهبی شنیده می‌شود.  در این فیلم وقتی پسرها و دخترها وارد مرحله نوجوانی می‌شوند، احساس غریبی در خود حس می‌کنند که نشان‌بخشنده بلوغ جنسی و از نظر افراد ارشد جامعه کاملا عادی اما بسیار ناپسند است و باید از میان برود، بنابراین هر روز با تزریق داروهایی این احساس کاملا سرکوب می‌شود و ما جامعه‌ای بدون روح، عشق و دلبستگی می‌بینیم. در حقیقت نسل بعدی انسان از طریق مهندسی ژنتیک و لقاح مصنوعی تولید شده و نوزادان پس از تولد به خانواده‌ای مناسب سپرده می‌شوند.  زمانی که جوناس حافظه بیشتری دریافت می‌کند، او دیگر تزریق‌های روزانه‌اش را انجام نمی‌دهد و احساسات شیرینی را تجربه می‌کند و با تمام وجودش دلباخته فیونا– دوستش– می‌شود و آن دو به هم نزدیک‌تر از قبل می‌شوند.  صحنه‌های خشونت‌بار فیلم مربوط به عملیات اوتانازی است که در آن یک مرد سوزن سرنگی را به سر نوزادی فرو می‌کند، سپس بدن کوچک نوزاد را درون جعبه‌ای گذاشته و از مجرایی دیواری به پایین می‌فرستد. حتی یکبار نزدیک بود که «نوجوانی» با این روش به قتل برسد. در صحنه‌ای دیگر جوناس با یک نفر درگیر می‌شود و به صورتش ضربه‌ای می‌زند و سپس در خاطراتش، مخاطب صحنه‌های مرگ و نبرد ترسناک و آشفته‌کننده می‌بیند.

جوناس خودش را میان نبردی بزرگ در جنگل می‌یابد و اینکه همقطارانش یکی‌یکی کشته می‌شوند. جوناس به چشمان بی‌روح و ثابت یکی از دوستانش که کشته شده بود خیره می‌شود. از طرفی دیگر کماندوها تیرخورده و از درخت‌ها به زیر می‌افتند. صحنه پر از تصاویر خشم و نفرت و گاهی ته‌رنگی از سرخی می‌شود.  صحنه‌هایی نیز از کشته شدن فیل‌ها به خاطر عاجشان وجود دارد. حیات وحش روی زمین در این نقطه منقرض می‌شود.  هدف افراد ارشد جامعه در این فیلم، ساختن جامعه‌ای بی‌عیب و نقص است اما آنها به جای خلق چنین جامعه‌ای، محیطی کاملا خاکستری و بسیار بد ساخته بودند. آنها مکانی خوب و ایده‌آل می‌خواستند اما کاملا شکست خوردند.  «بخشنده» معتقد است که اگر به بشر فرصت دیگری داده می‌شد می‌توانست بهتر عمل کند و می‌توانست انتخاب‌های بهتری داشته باشد.

اما رئیس بزرگ چندان مطمئن نیست:
«وقتی مردم حق انتخاب داشته باشند، آنها «هر بار» مسیر اشتباه را انتخاب می‌کنند».  شاید او تا حدی راست می‌گوید. ما تک‌تک یا به عنوان یک جامعه اشتباه می‌کنیم، تقریبا همیشه انتخاب‌هایمان غلط از آب درمی‌آید. این طبیعت ماست، طبیعتی غرق در گناه. اما با این حال خدا به ما آزادی و حق انتخاب داده است.  اگرچه «جامعه» فیلم «بخشنده» تلاش می‌کند با حذف خاطرات به رنج‌ها و دردها پایان دهد اما خدا با اینکه تمام این موارد را می‌داند به بشر اجازه داده است همه چیز را بداند و بفهمد و زندگی را با تمام وجود حتی با درد و رنج‌هایش حس کند.

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
با شاهکار مهندسان ایرانی در سریلانکا آشنا شوید
فرودگاهی در ایران برای خواستگاری! +عکس
همسر سید مصطفی خمینی درگذشت
بستری شدن آیت الله شیرازی در بیمارستان
نیروی دریایی ارتش به داد سیل زدگان سیستان و بلوچستان رسید +فیلم
پشت پرده سفر محرمانه ۲ مقام نظامی و امنیتی اسرائیلی به قاهره
رهاسازی آب به سمت دریاچه ارومیه
یک تاکسی پر از گلهای تازه
تقدیر از رزمندگان عملیات حمله به اسرائیل
توماج صالحی حتما اعدام نمی شود اما...
به اسرائیل کمک می‌کنیم تا با حملات ایران مقابله کند
عملیاتی که صهیونیست‌ها را مضحکه تمام جهان کرده است
بارندگی‌های فراگیر اردیبهشتی تا کی ادامه دارد؟
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
ایران دفعه بعد، ۳ هزار موشک و پهپاد به اسرائیل می‌زند، یا ۳۰ هزار؟
استعفای ناگهانی فرمانده یگان «اشباح» ارتش اسرائیل
بحران‌زده ترین قاره جهان از نظر بلایای طبیعی کجاست؟
دعوای کارشناسان ضدایرانی روی آنتن زنده!
حمله یمن به ناوشکن آمریکایی و کشتی اسرائیلی +جزئیات
پیام مهم سفر رئیسی به پاکستان و سریلانکا در این مقطع
امام جمعه سابق دار فانی را وداع گفت
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top