خبرنامه دانشجویان ایران: صداهای جنگ، شاید ارزشمندترین یادگاری هایی باشند که از شهدا و رزمندگان دفاع مقدس برای ما باقی مانده اند. صداهایی برای دفاع، فریادها و خشم هایی که گاه از پشت بیسیم، پشت لشکر عراق را به لرزه در می آورد. بغض هایی که گاه از پشت بیسیم، اشک را از چشمان مسئولان در تهران سرازیر می کرد و پیام های امام که از پشت بی سیم برای رزمندگان قرائت می شد، همه و همه یادگاری های مقدسی برای ماست از یک دفاع.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ متن برخی از این صوت ها و جدول کامل این صوت ها را در زیر می خوانید و می شنوید:
یکی از زیباترین و غرور انگیزترین نواهای جنگ، خبر آزادی خرمشهر است که توسط شهید حاج حسین خرازی و شهید احمد کاظمی از پشت بی سیم مخابره می شود.
مکالمه بیسیم سرداران شهید خرازی و احمد کاظمی با سردار رشید در لحظه آزادی خرمشهر
حسین حسین رشید: حسین جان ببین، ببین، شما الان داخل خود شهرید؟
رشید رشید حسین: چی؟ کی؟ پیام شما مفهوم نیست رشید جان دوباره بگید؟
حسین جان: شما، شما رو میگم خودتون، کجائید الان داخل شهرید؟
رشید رشید حسین: ببین رشید جان ما داریم میریم جلو شما با احمد کاظمی هماهنگ کنید مفهومه؟ ما تو شهر نیستیم مفهومه؟
احمد احمد رشید: احمد ببین الان حسین منتظر هماهنگی شماست تا کارشونو شروع کنند و عملیاتو با هماهنگی اجرا کنید شما کجائید الان؟
رشید رشید احمد: آقا جان، ما داخل خود شهریم، و اینا که تو شهرن اومدن پناهنده شدن مفهوم شد!!!
احمد احمد رشید: احمد جان قطع و وصل میشه! دوباره بگو؟ چی گفتی؟
رشید رشید احمد: رشید با اون یکی دستگاه صحبت کن مفهوم شد؟
باشه احمد همین الان... همی الان.
رشید رشید احمد: آقا ما تو شهریم بهش بگو، به محسن بگو ما تو شهریم، ما تو شهریم و پنج شش هزار نفرم اومدن پناهنده شدن، ما تو شهریم، ما داریم اونارو تخلیه میکنیم، ما تو شهریم و تمام نیروهامون تو خود شهرن!!!
رشید رشید احمد: رشید جان مفهوم شد؟
احمد احمد رشید: قابل فهم نبود! شما کجائید احمد؟!! ببین اگه یه پستی در مسیر راه صدای شمارو رله کنه من صداتونو متوجه میشم و به محسن پیامتونو میگم، به محسن پیامتونو میگم...
رشید رشید احمد: رشید جان میگم من تو شهرم و همه نیروها تو شهر اومدن اسیر و پناهنده شدن، مفهوم شد؟
احمد جان! بله بله من فهمیدم چی گفتید میگید من تو شهرم و کلیه نیروها پناهنده شدن!! ببین برادر احمد مراعاتم کنید چوبی، چیزی نخوریدا.
رشید رشید: بابا نترس، نترس الان بیش از شش هزار نفر به ما پناهنده شدن، بیش از شش هزار نفر، مفهوم شد رشید جان؟
احمد جان: چقد؟ نفهمیدم دوباره بگو چند هزار نفر؟
رشید: بابا گفتم بیش از شش هزار نفر شش هزار نفر مفهوم شد؟ و دارن هی زیاد میشن. مفهوم شد؟
احمد احمد رشید: بیش از شش هزار نفر؟ بله؟ خدا اجرت بده مفهوم شد بله فهمیدم.
رشید رشید احمد: رشید جان بله بله تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود، تظاهرات بود، و کلیه اسرا یا حسین میگفتند والله اکبر و تسلیم میشدن. خوب مفهوم شد؟
احمد جان: این یه قسمت حرفت نامفهوم بود دوباره تکرار کن؟
رشید رشید احمد: میگم تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود و کلیه اسرای عراقی الله اکبر و یا حسین میگفتن و تسلیم میشدن.
احمد احمد رشید: بله بله، مام اینجا فهمیدیم تشکر آقا الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر همه چیو فهمیدیم.
رشید رشید احمد: رشید جان خداوند خرمشهرو آزادش کرد. آزادش کرد....
احمد پیام تو کاملا دریافت شد به امید پیروزی واقعی بر استکبار جهانی.
*************************************************
قبل از شروع عملیات فتح المبین، حسن باقری با تجزیه و تحلیل اطلاعات واصله، تمام واحدهای اطلاعاتی را در راستای اهداف این عملیات توجیه و وظایف هر یک را مشخص کرد و با توجه به وسعت منطقه عملیات، چهار قرارگاه برای کنترل و هدایت عملیات مشخص شد. جناح شمالی منطقه، حساسترین محور عملیات بود؛ به دلیل این اهمیت و حساسیت، باقری به عنوان فرمانده قرارگاه نصر (قرارگاه مشترک ارتش و سپاه) در این جناح انتخاب شد. ضمن اینکه در قرارگاه مرکزی کربلا نیز در کنار فرماندهی کل عملیات (محسن رضایی) به عنوان مشاور عملیات و مسئول اطلاعات، فعالیت بسیار مؤثری داشت.
در مرحله اول عملیات فتحالمبین، قرارگاه نصر با موفقیت کامل به اهداف خود رسید و در مرحله دوم عملیات، با اصرار و تاکید باقری تصرف ارتفاعات رادار (ابوصلبیخات) از محور قرارگاه نصر انجام پذیرفت که پس از موفقیت و استقرار نیروهای خودی، دلیل اصرار حسن باقری کشف شد. یک افسر ارتش عراق که به اسارت ایرانیها درآمد، در اعترافاتش میگوید: پس از عملیات فتحالمبین، هشام فخری، فرمانده سپاه چهارم عراق وقتی فهمید قرارگاه نصر سایتهای موشکی را تصرف کرده است، دست گذاشت روی پیشانیاش و با ناراحتی گفت: این جوان بالاخره کار دست ما میدهد.
متن زیر مکالمه بیسیم شهید حسن باقری و سید رحیم صفوی در عملیات فتحالمبین است که در آن شهید باقری اصرار به رفتن به خط مقدم دارد ولی با ممانعت رحیم صفوی مواجه میشود.
*باقری: خیلی خوب حالا خودم می خوام پاشم برم ببینم چی میشه.
صفوی: نه. لازم نیست که خودت بری اون جلوها
*باقری: نمیشه. حالا اینجا غیر از اینکه از پشت بیسیم حرف میزنم که کاری انجام نمیدیم که. ما همین جوری هم اعصابمون بیشتر داره خرد میشه هم هیچ کاری هم انجام نمیدیم.
صفوی: توجه کن. چون عزیز که اونجاست.
*باقری: عزیز بیاد اینجا بشینه من برم اونجا.
صفوی: حسین هم اونجاست. رضا حبیباللهی هم اونجاست.
*باقری: خیلی خوب میدونم. الان هم که ما اونجا بریم با همین دو تا دستگاهی که داریم با شما صحبت میکنیم، صحبت میکنیم دیگه. اینی که میخوایم اینجا بشینیم صحبت کنیم میریم اونجا. اینجا برادرمون سعدی هستش.
صفوی: فکر نمی کنم با بودن اونا دیگه طوری باشه که خودت هم بری.
*باقری: حالا بریم ببینیم چی کار میشه کرد.
صفوی: مگه عزیز اونجا نیست؟
*باقری: چرا عزیز رفته منم میخوام برم.
صفوی: خوب آخه اینکه درست نیست.
*باقری: آخه چیکاربکنیم پس؟ بدبختی نیست آخه این ور؟
صفوی: ماشاالله! ماشاالله! آقای حسن آقا! تماس بگیر ببین خرازی را پیداش میکنی. بزار اینکار را خرازی انجام بده و زاهدی و احمد را با خرازی هماهنگشون بکنیم.
*************************************************
شاید صوت بی سیم شهیدان متوسلیان، باقری، همت و شهبازی در عمیلیات بیت المقدس یکی از جنجالی ترین صوت هایی باشد که به یادگار مانده است. قطعه صوتی که پس از استفاده در مستند، آخرین روزهای زمستان، انتقاداتی را نیز براتنگیخت. محمد حسین مهدویان گویا می دانسته که پس از استفاده از این صدا در فیلمش با این انتقادات مواجه خواهد شد.
شهید احمد متوسلیان از شهید حسن باقری در خواست پشتیبانی هوایی دارد... شهید همت با حالت اعتراض از شهید حسن باقری درخواست لودر دارد، چون نیروها تحت فشار هستند. یک منطقه بین لشکر 27 و لشکر مجاور خالی مانده... شهید حسن باقری می گوید این منطقه متعلق به لشکر 27 است ولی حاج احمد انکار می کند... شهید همت با شهید شهبازی تماس می گیرد و از وضعیت آتش خودی می پرسد و ایشان هم گله می کنند. یک پیک از طرف قرارگاه (شهید حسن باقری) به سوی لشکر 27 روانه شده که نرسیده.......(مسیر حرکت این پیک همان منطقه بی پشتیبانی بوده است.)
آخرین روزهای زمستان، تنها مستندی است که از صداهای جنگ بیشترین استفاده را کرده است
*************************************************
در یکی از غریبانه ترین صداهای باقیمانده از دفاع مقدس، شهید مهدی باکری و نیروهایش که در حلقه محاصره دشمن در درون یک کانال گیر افتاده اند با شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) از قرارگاه تماس می گیرد تا اوضاع منطقه را متوجه شود....
شهید باکری با صدایی بسیار ضعیف جواب او را می دهد.
با همه توضیحاتی که شهید باکری مجروح می دهد شهید باقری از او می خواهد که دژ را نگه دارند...
سردار رشید جوابی عجیب از شهید کاظمی دریافت می کند (بیسیم)
ردیف | موضوع | دانلود |
1 |
مکالمه بیسیم شهید احمد کاظمی پس از فتح خرمشهر |
|
2 |
تماس شهید باقری با شهید باکری که در محاصره گیر افتاده است (بیسیم) |
|
3 |
صدای مکالمه شهیدان همت، باقری، متوسلیان، شهبازی و غیره در عملیات بیت المقدس (بیسیم) |
|
4 |
سردار رشید جوابی عجیب از شهید کاظمی دریافت می کند (بیسیم) |
|
5 | اصرار از شهید باقری و انکار از سردار رحیم صفوی (بیسیم) |
|
6 | شهید ابراهیم همّت |
|
7 | شهید حسن باقری 1 |
|
8 | شهید حسن باقری 2 |
|
9 | شهید مصطفی چمران |
|
10 | شهید حسین خرازی |
|
11 | شهید مهدی زین الدین |
|
12 | شهید مهدی باکری |
|
13 | شهید کاوه 1 |
|
14 |
شهید کاوه 2 (زنگینامه از زبان خود شهید) |
|
احسنت خیلی خوب است