به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در این رابطه با دکتر جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه و معاون وقت وزیر خارجه، به گفتگویی متفاوت نشستیم. متن و فیلم پاسخهای وی را در زیر می خوانید و می بینید:
تا زمان فتح خرمشهر بسیاری از دولت ها، حمایت از ما را در جنگ تا حدودی برایشان قابل قبول بود، مثل لیبی، الجزایر و حتی یک مقداری کشورهای دیگر، اما بعد از جریان خرمشهر حتی برای این کشورها هم ادامه جنگ قابل توجیه نبود و حتی قزافی در یک ملاقاتی که با مسئولین جمهوری اسلامی داشته است به صراحت می گوید ما اجازه نمی دهیم یک عرب به دست شما سقوط شود.
نکته دوم این است که بعد از جنگ جهانی دوم یک توافق کلی بین دولت های بزرگ که اجازه کشور گشایی را به کشوری ندهند، بنابراین قطعاً آمریکا و شوروی اجازه نمی دادند عراق به دست ما فتح شود.
در مورد صدام که می خواست یک هفته ای به تهران بیاید.
آنها تصورشان این بود که صدام را بیاورند و سپس به سر جای خود ببرندش نه این که ایران را دست صدام بدهند، آمریکائی ها که نمی خواستند صدام بر ایران حکومت کند. در نهایت اگر جمهوری اسلامی سرنگون می شد یک دولت موقتی به اسم ایران ایجاد می کردند. نظیر آن را داریم این مشخص است که دست صدام نمی دادند، انگلیسی ها به شدت دنبال تجزیه ایران بودند، آمریکایی ها می گفتند ما کل ایران را یک پارچه نگه می داریم و نیازی به تجزیه نیست.
اما اسرائیل به شدت طرفدار تجزیه بود، استدلال انگلیس و اسرائیل هم این بود که ؛ در ایران شیعه اکثریت دارد و مراجع شیعه هر زمانی می توانند منافع ما را تهدید کنند و ما در طول 150 سال گذشته از شیعه و مراجع شیعه ضربات سنگینی خوردیم.
ولی آمریکایی ها می گفتند؛ مشابه کودتایی که در 28 مرداد کردیم می توانیم داشته باشیم و حکومت را در دست بگیریم.
بعد از فتح خرمشهر به دو دلیل ما پیش نرفتیم: یکی این که تا حدود زیادی ما در مسائل سیاسی و بین المللی واقع بینی ما ضعیف است و ذهن گرایی ما بیشتر است و لذا هرچه گفته می شد که امکان ندارد اجازه دهند که ایران بتواند عراق را بگیرد ولی می گفتند ما می گیریم.
مطلب دوم این که به هر حال آقایان به نیروی خودشان بیش از آن چه بودند بها می دادند؛ عراقی برای دفاع از خرمشهر یک مقدار انگیزه دارد، برای دفاع از بغداد چندین برابر انگیزه دارد و نمی توانیم بگوییم به همان شکلی که خرمشهر را گرفتیم، بغداد را نیز می گیریم. به اضافه بحث امکانات ولی توجه نشد.
من این طور می گویم که اگر امام می خواستند در واقع اجازه دهند نظرات خودشان در همه مسائل پیاده شود، در قضیه خرمشهر ایستادگی می کردند اما چون روش امام این نبود- روش امام این بود که این آقایان اگرچه در حال اشتباه هستند اما جلو بروند اگر در یک مقطعی که بحرانی شد امام وارد می شدند-مثل 20 خرداد سال 59 با یک خط نامه بنی صدر را از فرماندهی کل قوا برداشت.
فرماندهان سپاه بودند، چون آقای محسن رضایی هم قطعاً تنها نظر خود را نگفته است، مجموعه ای جمع بندی کرده و گفته اند، حتماً نظر خودش هم بوده است، می خواهم بگویم تصور یک نفر نیست.
مجلس در آن زمینه اظهار نظر نکرد. آقای هاشمی رفسنجانی در واقع فرمانده جنگ بود، ایشان هم من اعتقادم این است که تحت تاثیر تاکید فرماندهان سپاه و تا حدودی بعضی از ارتشیان، من در مورد ارتشیان دقیق نمی دانم، تصورشان این بوده است که ما می توانیم پیروز شویم.
ولی در حال من این طور فکر می کنم که امام (ره) یک بینش عمیق تری و یک واقع بینی عمیق تری داشتند، ایشان فرمودند که ما تا حالا به دشمن می گفتیم که از خاک ما بیرون برو حالا بیرونش کرده ایم که برود بعد این ها گفتند که نه اگر ما بایستیم این طور می شود، در حالی که به نظر من هیچ طوری نمی شد.
البته یک نکته ای است که یک اصطلاحی در تحولات سیاسی دنیا است که می گوید پیروزی هزار پدر دارد و شکست یتیم است.