به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بنا به آنچه پایگاه عدالتخواهی منتشر کرده است، مهم ترین نکاتی که وی در این جلسه مطرح کرده است را در ادامه خواهید خواند.
*بحث فرصت شناسی نیاز مهم الآن انقلاب است. یک نیروی حزب اللهی خوب کسی است که بهتر بتواند در محیط اطرافش فرصت شناسی کند.
*یک بحث مهم الآن و دستور کار جدی شما فهرست کردن ظرفیت ها و فرصت های اطراف شما است.
*شما خودتان فعال بشوید و ظرفیت هایتان را آزاد کنید، بقیه تشکیلات فعال می شود.
*فعال کردن دیگران باید به شکل پروسه ای اتفاق بیفتد نه پروژه ای.
*شما کار خودتان را بکنید و بقیه را به خدا بسپارید. اگر دنبال راهکارید (درادبیات دینی راهکار بحث هدایت است دیگر)، اولین شرطش چیست؟ خدا اولین چیزی که درباره متقین می فرماید، الذین یومنون بالغیب…
*بعضی دنبال وصیت نامه خدا می گردند! کانه خدایی وجود ندارد که بشود با آن تعامل کرد و باید بگردیم ببینیم وصیت نامه اش دست کیست. خدا زنده است، هدایت دارد، امداد دارد…
*فرصت های اطرافتان را لیست کنید و کارهای موفق قبلی را هم تکرار کنید.
*خواهش می کنم کار بیهوده بکنید!التماس میکنم کار عبث انجام دهید! چرا که همیشه عده ای از ترس اینکه کارشان بهترین نباشد دچار رکود و بی عملی شدند. امروز اگر اهل کار باشیم و دغدغه داشته باشیم، آنقدر کار هست که خدا می داند.
*فرصت ها را لیست کنید مثلا برای همین یک ماه آینده:
وقتی می گوییم ما عدالتخواهیم باید در چند سطح و چند حوزه کار پیگیری شود:
سطح جهانی
سطح ملی
سطح محلی و منطقه ای
سطح فردی
اینها هم اینطور نیست که یکی بتواند جایگزین دیگری شود! بلکه باید همه با هم و موازی باشد.مگر می شود مثلا امر به معروف و نهی از منکر را ترک کرد ولی ادعای تقوا و عدالت فردی داشت.عدالت فردی و عدالت اجتماعی ترکیب شیمیایی اند نه ترکیب فیزیکی. یعنی شما نمی توانی وارد حوزه عدالت فردی بشوی و کاری به عدالت اجتماعی نداشته باشی. و بالعکس. اینها نه تنها غیر قابل جمع نیستند بلکه غیر قابل انفکاک هستند.
*اگر اشکالی پیش می آید مشکل از خود ماست. هرجا ما کارمان درست بود و شاغولمان درست بود، کار پیش رفت و خدا نصرت کرد و … ولی هرجا حرف من و حرف تو شد و … مشکل ایجاد شد.
*اینطور نبود که هر جا موفقیتی بود خیلی دانشمند باشند و موارد عجیبی بهشون رسیده باشه و …بنده اعتقاد دارم که بسیاری از موفقیت ها و یا شکست خوردن ها ریشه در مسائل اخلاقی دارد و نه مسائل معرفتی و فلسفی و …
*چپ ها زمانی اسطوره های ما بودند، ولی برخی رذایل که در درون ما ها هست و درمانش نمی کنیم یک جایی می زند بیرون و کار دست ما می دهد. «ثم کان عاقبت الذین اساء السوء ان کذبوا بایات الله»؛ مثلا یکی از این رذایل، لج بازی است که در مقطعی فرصت بروز پیدا می کند و می شود آنچه که نباید بشود. اگر آن نورانیتی که باید، نباشد، هیچ اتفاقی نمی افتد، حتی اگر ظاهرا موفقیتی هم باشد.هر چه روی عدالت فردی کار بکنید، در سایر سطوح عدالت خواهی هم می توانید کار را پیش ببرید.
*دوم عرصه های مختلف عدالتخواهی را تعریف بکنیم؛ مثلا شاید ترجمان عدالتخواهی در حوزه سیاست، جمهوریت باشد که مبحث بسیار مهمی است و بارها مورد توجه رهبری هم قرار گرفته است. همچنین ممکن است بتوان برای عدالخواهی در حوزه فرهنگ، به مسئله هویت دینی اشاره کرد.
نباید به این اشتباه دچار شویم که چون نام ما عدالتخواه است کار ما فقط به مطالبه پیرامون مفاسد اقتصادی و اینگونه مسائل محدود شده و مطالبه در حوزه های دیگر چون مسائل فرهنگی در دستور کار دیگر تشکل ها قرار گیرد؛ این نگاه غلط است؛ چون تفکر عدالت خواهی مهمترین ویژگی اش جامع نگری آن است. العدل یضع الامور مواضعها؛ یعنی همه جوانب را می بیند و نسبت و جایگاهشان را با هم درست قرار می دهد. به اسم اقتصاد از فرهنگ باز نمی ماند و به اسم فرهنگ از سیاست.
*شیطان هر کسی را از راه خودش منحرف می کند! جنبش عدالتخواه باید هویت خودش را درست تعریف کند. آرمان خواه ترین و ایده آلیست ترین تشکیلات موجود در جمهوری اسلامی انجمن حجتیه است! می گوید ۱۰۰ و اگر شد ۹۹ دیگه نمی خواهم.ایده آلیسم افراطی به سکولاریسم میرسه،ویژگی تفکر انقلابی همین آرمانخواهی واقع بینانه است، عدالت ساختنی است و شیوه اش “و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا” است؛ ما به عدالتخواهی قدم به قدم و واقع بینانه معتقدیم، ذات دنیا درش تکامل وجود دارد.مطمئنا در حکومت زمان امام زمان(عج) هم عدالت در سال دهم بیشتر از عدالت در سال اول است.
*باید به تشخیص برسید که در حوزه ها و سطوح مختلف اولویت چیست. مثلا من در حوزه استکبار ستیزی انقلاب را در خطر می بینم. یک زمانی حمله اینها به ولایت بود و الآن حمله به برائت است. اینها اگر بتوانند برائت را از انقلاب بگیرند خیلی اتفاق عجیب و بدی افتاده است.سطح بحث ظاهرا سیاسی نیست، دوستان اصولا یک پارادایم جدیدی تعریف کردند(با توجه به صحبت های اخیر آقای ظریف و روحانی). ما سالها با شوروی و انگلیس ارتباط داشتیم و مرگ بر شوروی و انگلیس هم می گفتیم. ولی الآن بحث فقط رابطه نیست بلکه اینها می خواهند محبت به آمریکا را در دل ها وارد کنند.
ملاک اولویت چیست؟
*ببینید ما یک اولویت داریم و یک فوریت. مثلا در قضیه کارتن خوابی فوریت وجود داشت. عده ای کنار خیابان در حال جان دادن بودند، یعنی کاری که جبرانش سخت و یا امکان ناپذیر نباشد؛ حضرت آقا یک مثال می زنند، حرکت توابین را. چند هزار نفر خونشان ریخته شد و رفتند و جان دادند ولی همه آنها به اندازه یکی از شهدای کربلا ارزش نداشت، عمل باید به موقع باشد. مهم این است که زلالی خودمان را حفظ کرده باشیم. موضع گیری باید به موقع و سر بزنگاه باشد.یکی از ویژگی های حضرت آقا این است که ناخالصی ها را زود تشخیص می دهد؛ مثلا در حوزه فرهنگی این حرفی که از کیارستمی منتشر شد باید خیلی بیشتر موج ایجاد می کرد و به نظر من که این قضیه مثل یک تومور ماند و ما بعدا نتایج اون را خواهیم دید. کسی مثل کیارستمی به راحتی حقیقت با عظمتی مانند دفاع مقدس را انکار میکند و زیر سوال میبرد و حداکثر ختم میشود به اینکه حاتمی کیا جوابی بدهد و دیگری حرفی بزند و تمام؛ خیلی بیشتر از این ها باید واکنش نشان داده میشد. ببینید کسانی که در امور سیاسی غرقند بیشتر به فکر منافع حزب و گروه خودشان هستند؛ احزاب بررسی می کنند که آیا این حرف کیارستمی منافع حزبشان را تهدید می کند یا نه، اگر تهدیدی سیاسی برای آنها نداشت کاری به آن ندارند؛ دغدغه انقلاب خیلی برای این گروه ها مطرح نیست.خطبه منی شرح حال این احزاب را به زیبایی توصیف می کند. امام حسین (ع) در این خطبه به این نکته اشاره می نمایند که اگر به خودتان کوچکترین تعرضی بشود، شلوغ می کنید و صدایتان بلند می شود ولی اگر به اصول مهمتر و پیمان های اساسی الهی توهین بشود عین خیالتان نیست. ما در اون قضیه می توانستیم از فرصت استفاده کرده و کل فضای روشنفکری را در دانشگاه ها به چالش بکشیم.
*یکی ازمهم ترین اولویت ها بحث حفظ برائت است. اگر عدالتخواهی جهانی خدشه دار شود بقیه سطوح عدالتخواهی هم خدشه دار خواهد شد.
*امام در پیام قطعنامه که اعلام جنگ جهانی فقر و غنا می کند، جبهه جنگ جهانی را تعریف می کند. یعنی مبارزه ما علیه آمریکا هم دفاع از حقوق مردم سیستان بلوچستان هست.چرا که جبهه اتراف و اسراف و سرمایه داری از نیویورک شروع شده و به نیاوران ختم می شود.جبهه مستضعفین هم یک جبهه جهانی است. این بحث کدخدا که دوستان مطرح می کنند منظورشان این است که جهان کدخدا دارد. خطر اینجاست که ما باور کنیم مدل معقول اداره حکومت، مدل کدخدایی است، جهان کدخدا دارد ایران هم باید کدخدا داشته باشد. در فتنه ۸۸ همین بحث بود دیگر! در دموکراسی شما حق دارید انتخاب کنید این جناح سرمایه دار برشما حکومت کند یا این جناح سرمایه دار. دموکراسی یعنی این ظالم بر شما حکومت کند یا آن ظالم. اگر دموکراسی ای با مدل و استاندارد دیگر بخواهید داشته باشید، تحریم و فتنه و … برایتان پیش می آورند که برگردید. حزب کارگزاران صریحا اعلام کرده است که مبنای ما، مدل لیبرال-دموکراسی است.
*اولویت بعدی تبیین و منقح کردن عدالت خواهی و حراست از اندیشه عدالتخواهی انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی است.
*لیبرال ها می خواهند بگویند مفاهیمی نظیر عدالت، استکبار ستیزی و … جزء ذات انقلاب نبوده بلکه طفیلی انقلاب بوده است و اگر مفاهیمی مثل عدالت و اینها مطرح می شود حاصل رسوخ تفکرات مارکسیستی و گرایشات چپ است.
*مرگ بر آمریکای ما کاملا نسبت دارد با مبانی دینی ما، یعنی نسبت بین عدالت با دین، اسلام انقلابی امروز در خطر است بلا شک. دوگانه اسلام ناب و اسلام آمریکایی که امام(ره) مطرح کردند، مبنای نظری عدالتخواهی ماست که در فضای عمل تبدیل می شود به جنگ فقر و غنا، جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد. نامه حضرت امام به گورباچوف را مطالعه کنید حتما، این پیام، پیام به گورباچوف نبود پیام امام به غرب بود. امام در این پیام به سرمایه دار ها و غرب گفتند که پرچم عدالت امروز افتاد، اما از امروز ما پرچم عدالتخواهی را بلند خواهیم کرد و عدالتخواهی واقعی از امروز شروع می شود. اگر پرچم عدالت از دست گورباچوف و شوروی افتاد اما به دست ایران برقرار شد، منتهی عدالت معنوی، عدالت دینی. متونی که به شما مربوط است را مورد بازخوانی قرار بدهید و هر چند وقت دوباره در جمع های خودتان مطرح کنید و مباحثه کنید.
*سخنرانی آقا در جمع کارگزاران را بخوانید که بحث اختلال در دستگاه محاسباتی را مطرح کردند. مراقب اختلال در دستگاه محاسباتی مردم و مسئولان باشید. اگر این اختلال پذیرفته شد که باید حاکمیت آمریکا را بپذیرید، این موضوع دیگر حد یقف ندارد، وقتی شما حاکمیت آمریکا را در جهان پذیرفتی باید حاکمیت تفکر آمریکایی را در ایران هم بپذیری، الگوی آمریکایی در ایران هم باید برقرار باشد.
*ادبیات امر به معروف و نهی از منکر خیلی ادبیات مظلومی است و خیلی جای کار دارد.
معصوم می گوید که امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار شما بر شما حاکم می شوند و شما دعا می کنید و مستجاب نمی شود. این حدیث را مقایسه کنید با این فراز از دعای کمیل: “اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا”. خدایا گناهانی که باعث می شود دعاها مورد اجابت واقع نشوند را بیامرز، یکی از این گناه ها ترک امر به معروف و نهی از منکر است. ما باید بر اساس سنت های الهی عمل کنیم، رابطه ما با خدا “اگر و آنگاهی” است، یک بده بستانی وجود دارد بین ما و خدا، البته که ما یک قدم بر می داریم و خداوند کار ما را ده برابر میکند اما مساله اینجاست که آن یک قدم را باید برداریم:”ان تنصر الله ینصرکم” “ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا” “ان کنتم عشرون صابرون”…
*همه می گویند اختلاف اعتقادی نباید باشد! ولی هیچ کس دردش نمی گیرد که اختلاف اقتصادی نباید وجود داشته باشد.
