کودک در دو سال و نیم اول زندگی، مادر و اجزای او را جزئی از آن خودش میداند و تا امکان دارد کودک نباید از مادر جدا بشود و برای همین رفتن به مهدکودک و محیطهای غریبه مناسب نیست. اما بعد از ۳ سالگی این امکان وجود دارد که کودک به مدت کوتاهی از خانواده دور باشد.
خبرنامه دانشجویان ایران: پرونده ویژه عیار آنلاین تحت عنوان «مهد بابا ندارد.» پیرامون آسیب شناسی مهدکودک ها در ایران به زودی منتشر خواهد شد. در این پرونده که شامل تعدادی یادداشت و مصاحبه با کارشناسان و فعالان عرصه تعلیم و تربیت کودکان است، سعی شده تا با نگاهی کارشناسانه به آسیب شناسی وضع فعلی و ارائه راهکارهای بهبود این وضع بپردازد.
به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ متن زیر خلاصهای از مصاحبه با حجت الاسلام رضا مهکام دانشجوی مقطع دکتری روانشناسی عمومی موسسه امام خمینی (ره) و مدرس دانشگاه و حوزه، مشاور و نویسنده پنج عنوان کتاب در حوزه دین و روانشناسی است که در ادامه میآید.
** نخست مقدمهای درباره جایگاه و اهمیت تربیت کودک زیر ۷ سال در تربیت اسلامی بفرمایید؟
اسلام ابتدای زندگی انسان را به سه دوره ۷ ساله تقسیم کرده است. در احادیث داریم که کودک هفت سال اول «آقا» است؛ هفت سال دوم «مستخدم» و بهعنوان کسی که به کار گرفته میشود و تحت آموزش و تربیت قرار میگیرد؛ و در هفت سال سوم «وزیر» خانواده است.
در روایت دیگری داریم که کودک هفت سال اول «تربیت» و هفت سال دوم «تأدیب» میشود. منظور از تربیت در اسلام آموزش و پرورش همراه ملایمت و ملاطفت مختص هفت سال اول است و منظور از تأدیب آموزشوپرورش سختتر از تربیت.
بدین معنا کودک در مراحل رشدی، ۷ سال اول شرایطی دارد که نمیتواند فشار زیادی را بپذیرد و روایتی از رسول اکرم (ص) که بیان میکند «کودک ۷ سال اول گل شماست» مؤید همین نکته است.
بنابراین بنای بسیاری از باورهای فرد بهخصوص در مورد خدا و محیط اجتماعی بهراحتی در این دوره گذاشته میشود، چون باورها بهصورت تزریقی به کودک داده میشود. کودک تا ۷ سالگی، تقریباً مصرفکننده صرف اطلاعات و مطیع والدین و محیط است. در دورههای بعدی است که تجزیهوتحلیل و پیدا کردن درست و غلط اطلاعات را آغاز میکند.
ما چند اصل تربیتی را در هفت سال اول باید مبنا قرار دهیم. اولین اصل رعایت «ملاطفت» تربیت کودک در هفت سال اول است، یعنی همانطور که در مدرسه به کودک ۸ ساله که میگوییم باید درس بخوانی، ما نمیتوانیم به بچه ۳ ساله بگوییم تو باید این کار را انجام بدهی. چون تفکر انتزاعی کودک بالا نیست و درک اطلاعات یکجا را ندارد، پس آموزهها را آرام یاد میدهیم. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که به کودک ۳ ساله خود ذکر «لا اله الا الله»، در ۴ سالگی سورههای «حمد و توحید»، در ۵ سالگی وضو و در ۶ سالگی ادامه آداب نماز یاد دهید و به او بگویید نماز بخواند و …؛ این همان تدریج است. اصل دیگر استفاده از فرآیند بهینهسازی و استفاده از اشکال و بازیها و اشعار و چیزهای مختلف که ما به آن «عینی سازی» میگوییم؛ یعنی با کودک نمیتوان ذهنی و با کاغذ و نوشته آموزش داد.
** کلیت مهدکودک و جایگاه آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
روانشناسان تأکید دارند که تا حد ممکن در ۳ سال اول زندگی، کودک را به مهدکودک نفرستید. علت این امر آنچنان که بالبی مطرح میکند «دلبستگی» میان کودک و مادر است. کودک در دو سال و نیم اول زندگی، مادر و اجزای او را جزئی از آن خودش میداند و تا امکان دارد کودک نباید از مادر جدا بشود و برای همین رفتن به مهدکودک و محیطهای غریبه مناسب نیست. اما بعد از ۳ سالگی این امکان وجود دارد که کودک به مدت کوتاهی از خانواده دور باشد.
** در مواردی که فرزندپروری مادر اشکال دارد، میتوانیم به سمت گسترش مهدکودکهایی برویم که تربیت اسلامی در آنها اصل است؟
ما هنوز به این نرسیدهایم که امروزههای مهدکودک درست است یا غلط! ما در مورد دوگانگی صحبت میکنیم و آسیب اصلی که روانشناسان علوم تربیتی مطرح میکنند، این دوگانگی است.
ممکن است فرهنگ مادر با مربی مهدکودک متفاوت باشد و آسیبهایی را پدید بیاورد، چون کودک در طول هفته نصف روز و یا بیشتر پیش این مربی هست. وقتی استمرار و تکرار باشد، آرام اتفاق میافتد.
این دوگانگی مختص امروز هم نیست. در قدیم هم که مهدکودک نبوده، بچه را به دایه میدادند. در خانواده مشهود بود فرزندی که با دایه بزرگ شده کاملاً با بچههای دیگر متفاوت است
مسئله این است که مهدکودک نهادی موجود است که یا باید کنار گذاشته شود یا با پذیرشش، مواجه صحیحی با آن داشته باشیم؟
جایی میشود آسیب را به حداقل رساند که سبک تربیتی مادر و نفر دوم (مادربزرگ یا مربی مهدکودک) بیشترین مشابهت و هم سویی را به هم داشته باشد. هر چه تفاوتها کمتر باشد، عملاً برنامه بهتر خواهد بود. بنابراین باید آموزههایی را در نظر بگیریم و آنها را هم به مادر و هم به مربی بدهیم.
وقتی اصول را آموزش دهیم و هر دو طرف اصول را رعایت کنند، طبیعتاً آسیبها و دوگانگیها به حداقل خواهد رسید. اگر ما بسته آموزشی که برای مهدکودک داریم، مشابه آن را داخل خانه هم داشته باشیم آن همسویی اتفاق میافتد.
بنابراین آن چیزی که ما باید به سمت آن برویم، دستگاهی است که آموزش بین مهدکودک و خانه را متکفل شود. مادر یاد بگیرد چگونه با بچه برخورد کند، مربی هم همینطور. در بسیاری از کشورها قبل از اینکه مادر باردار شود، برای تربیت فرزند چنین آموزشهایی را میبیند. اما در کشور ما چنین دستگاهی وجود ندارد. حال باید دید چه دستگاهی باید متولی شود و چه آموزشهایی باید به مربیها بدهیم. این اولین کار است.
** بهجز دوگانگی چه آسیبهایی در مهدکودک قابل طرح است؟
آسیبهای متعددی است. اولین نکته این که کودک مال خانم مربی نیست. هر چقدر مربی وجدان کاری بالایی داشته باشد، بهاندازه مادر دلسوز نیست. هرچه قدر هم مربی مهدکودک خوب و عاطفی باشد، احساس مالکیت نمیکند.
نکته دوم این است که سر و کار مربی فقط با یک کودک نیست. در مهدکودک مربی باید به تعداد زیادی کودک (حدود ۷ تا ۲۰ تا) رسیدگی کند. طبیعی است که خسته میشود، انرژیاش تحلیل میرود.
زیاد بودن تعداد بچهها هم خودش یک آسیب است، چون الگوهایی رفتاری که بچه در مهدکودکها میبیند، بسیار متعدد و متنوع میشود. مهدکودک بچههای از خانوادههای مختلف و با تربیتهای بعضاً متفاوت هستند و هر کدام فرهنگ و شرایط بهخصوص خود دارند. کودک الگوهای متعدد را میبیند و مربی هم هیچ کاری نمیتواند انجام دهد.
آسیب بسیار خطرناک دیگری که در جامعه ما وجود دارد، وضعیت مربیهاست. در حال حاضر، مربیان مهدکودک چقدر آموزش میبینند؟ چه آزمونهای روانشناسی روی آنها انجام میشود؟ آیا از لحاظ تربیتی و هویت دینی صلاحیت دارند؟ از لحاظ روانی سالم هستند؟ و … ۶۰ تا ۷۰ درصد مربیها آسیب دارند. ما باید همه را چک کنیم و افراد متقاضی مربیگری مورد پالایش قرار گیرند. باید مربی از لحاظ تربیتی و شخصیتی و سلامت روان مورد بررسی قرار گیرد و اگر رعایت نشود فضای تربیتی کودکان ما در مهدها آسیب میبیند.
در کشور ما، وجه اسلامی مربی هم اهمیت دارد و باید آن را گزینش مربیان مهدکودک بهطور جدی مورد توجه قرار داد. مثلاً خانواده دوست دارد کودکش دیندار باشد، ولی مربی در برخوردهایش مسائل اسلامی را رعایت نمیکند و این تفاوت نگرش، بچه را دچار دوگانگی میکند و این یک آسیب مهم است.
در انتها شاید بتوان به این راهحل اشاره کرد که ما باید بسته آموزشی کامل و مدونی برای مهدکودک و مربیان در سطح کشور داشته باشیم تا بتوانیم تا حدودی این آسیبها را کاهش دهیم.