به گزارش باشگاه خبرنگاران، چند بار به مادرم گفتم صلاح نیست این همه طلا را از سر و گردن و دستت آویزان کنی و بیرون بروی، ولی او پوزخند می زد و فکر می کرد همسرم این حرف ها را یادم می دهد.
امان از این رابطه عروس و مادر شوهری که انگار همیشه دنبال بهانه می گردد تا آتش به پا کند.
به هرحال، مادرم نسبت به تذکرهای من بی توجهی کرد و اتفاقا راست می گویند،" موش توی ظرف شیر آدم وسواس می افتد"، دیروز بعد از ظهر خسته از سرکار به خانه برگشته بودم که از کلانتری زنگ زدند.
من و همسرم با دلهره و نگرانی بلافاصله به کلانتری رفتیم. رنگ و روی صورت مادرم مثل گچ دیوار سفید شده بود و با دیدنم به گریه افتاد.
او نمی توانست صحبت کند افسر پلیس برایم توضیح داد دو جوان موتور سوار طلاهای مادرم را با توسل به زور و ضرب و شتم سرقت کرده و متواری شدهاند.
حدود یک ساعت گذشت، مادرم آرام تر شده بود. ماجرا را برایم تعریف کرد.
غروب بود، برای خرید بیرون رفتم. داخل کوچه دو جوان موتورسوار به من نزدیک شدند، یکی از آنها جلو آمد و سلام کرد.
می گفت نشانی منزل آقایی را می خواهد که تعمیر کار خودرو است. به او گفتم چنین شخصی را نمی شناسم.
اوبا خواهش و تمنا اصرار داشت کمکش کنم. می گفت مادرش مرده و کس و کاری ندارد و برای تحقیقات محلی برای خواستگار خواهرش آمده است.
مشخصات ظاهری که می داد شبیه یکی از همسایه ها بود، جلوتر رفتم خانه شان را نشان دهم. کوچه هم خلوت خلوت بود.
اما آنها ناگهان به طرفم حمله کردند و کتکم زدند و طلاهایم را سرقت کردند و با خودشان بردند. از ترس داشتم سکته می کردم. حالم بد شد و روی زمین بیهوش افتادم و ...
با شنیدن حرف های مادرم به او گفتم اگر تذکراتم را جدی می گرفتی این مشکل به وجود نمی آمد.
باز هم خدا را شکر که خودش سالم است، شاید اگر کمی مقاومت می کرد شاید سارقان او را با چاقو مجروح و با به قتل میرساندند، آخر من نمی دانم چرا این همه چشم و هم چشمی می کنیم. یک خانم 68 ساله چرا باید این قدر طلا در معرض دید دیگران بگذارد.
ما شانس آورده ایم که دوربین های مداربسته چهره سارقان را ضبط کرده اند. امیدوارم هرچه زودتر این دزدهای خیابانی دستگیر شوند.
این متن را که خواندید، صحبتهای مرد جوانی است که با تماس به قسمت حوادث باشگاه خبرنگاران درخواست کرد تا صحبتهایش را به عنوان یک داستان شب، منتشر شود تا مردم متوجه شوند، که همه اتفاقات برای دیگران نیست و خبرهای حوادثی که نوشته میشود، واقعیتی است که باید نسبت به آن هوشیار باشیم.