در احوالات بزرگان ما نقل شده است که ایشان در ماه رمضان برنامههایی را برای خود مقرر میکردند تا به درک فیض شب قدر نائل شوند. اگر به این فضیلت نمیرسیدند، سعی میکردند به هر ترتیبی که شده در آخر ماه رمضان جبران ما فات کنند. در نهایت، اگر از این فیض هم محروم میشدند، از فردای ماه رمضان برای ماه رمضان و شب قدر سال بعد، خود را محیّا میکردند.
برای درک محرّم و عاشورا نیز چنین سلوکی وارد شده است. با آغاز محرّم، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) یک سلسله مراقبه، مشارطه و محاسبههایی را آغاز میکنند تا در روز عاشورا به کاروان حسینی ملحق شوند. اما آنان که از قافله جا میمانند، از فردای عاشورا نیز باید مراقبه، مشارطه و محاسبههایی را آغاز کنند تا به حول و قوهی الهی به کاروان عاشورای سال بعد ملحق شوند. رابطهی ما با عاشورا هیچ وقت تمام شدنی نیست و این سلوک همیشه جاریست.
بنابه آموزههای اهلبیت(ع)برای سلوک باید سه گام اصلی را طی کرد:
اول: انسان باید شرطها و میثاقهایی را از خود بگیرد؛ که مرحله مشارطه است.
دوم: مراقب باشد تا به شرطهایی که بسته و میثاقهایی که تعهد داده، دقیقا عمل کند.؛ این گام دوم سلوک یعنی «مراقبه» است.
سوم: پس از مشارطه و مراقبه بر اعمال، میزان درستی و کمال عمل خود را محاسبه کند که به آن «محاسبه» گفته میشود.
مراقبههای قبل از عاشورا
انسان باید در مراقبه های قبل از عاشورا، به چگونگی حضور سیدالشهداء(ع) توجه کند که چگونه آرام آرام در کربلا حاضر شدند و در آن سرزمین بار انداختند. چگونه کسانی که آمدنی بودند، به ایشان ملحق شدند و کسانی که رفتنی بودند از ایشان جدا گردیدند. چگونه کسانی که امام را شناخته بودند، خود را از راههای دور و نزدیک به امام حسین(ع) رساندند و چگونه برخی که تا کربلا با امام آمده بودند نتوانستند به مقام معیت با امام برسند و در نتیجه به نوری از امام راه نیافتند و از ایشان جدا شدند!
خیلی از آنهایی که از امام حسین(ع) جدا شدند، به ایشان تعلق داشتند و محبّ ایشان بودند؛ اما این تعلق و وابستگی به امام، بعد از تعلق و وابستگیشان به دنیا بود. به همین دلیل نصرت و یاریشان به سیدالشهداء(ع)، در حجاب تعلقات دستوپا گیر دنیا قرار گرفت. آنها، با آنکه دوست داشتند امام حسین(ع)را یاری کنند، اما وقتی به سیدالشهداء(ع) رسیدند که عاشورا به پایان رسیده بود.
با توجه به این صحنههاست که انسان متوجه خودش میشود و با خود محاسبه میکند که آیا توانسته است نور امام(ع) را از روزنهی کوچک این جسم ببیند، یا هنوز محجوب مانده است؟ در این مرحله از محاسبه است که انسان باید ببیند ندای سیدالشهداء(ع) را که فرمودند: «من کان بازلا فینا محجته علی لقاء الله نفسه، فلیرحل معنا»[1] شنیده است یا نه! اگر شنیدهایم، آیا از اهل سبقت و سرعت بودهایم یا نه؟ آیا از کسانی نیستیم که کندی و سرعت کم، آنها را از قافله سیدالشهداءء(ع) به تأخیر انداخت و جدا کرد؟ آدم سالک و محاسِب، وقتی حوادث قبل از عاشورا را میبیند متوجه جایگاه خود میشود و خود را محاسبه میکند. محاسبه میکند که آیا مثل «ترنماه» نیست که کاروان سیدالشهداءء(ع) را در نزدیکی کربلا درک کرد، اما بهانهی آذوقه بردن برای همسر و فرزندان، او را از فیض همراهی با سیدالشهداءء(ع) جدا کرد؟
انسانی که اهلیت همراهی با سیدالشهداءء(ع) را دارد، برای امام(ع) و همراهی با امام(ع) شرط نمیگذارد و نصرت و یاری خود را به چیزی مشروط نمیکند. داشتن شرط برای همراهی، اولین حایل و مانع است و در آخر نیز او را از امام (ع)خود جدا میکند؛ بهطوری که حتی اگر تا جایی توفیق معیت و همراهی امام(ع) را هم داشته باشد، لحظهای میرسد که او را از امام(ع) جدا میکند.
مثل «ضحاک مشرقی» که با امام حسین(ع)[2] به کربلا آمد، ولی شرط کرده بود که یاری و همراهی من با شما تا جایی است که امید به پیروزی و غلبهی شما وجود داشته باشد؛ اگر مطمئن شدم که امید پیروزی در کار نیست دیگر بیش از آن با شما عهدی ندارم. همین شرط بود که او را از عاشورا محروم کرد. ضحاک تا ظهر عاشورا صبر کرد، وقتی برای او قطعی شد که پیروزی در کار نیست و کار با شهادت سیدالشهداءء(ع) و یارانش به پایان خواهد رسید، مرکب خود را که در خیمهها پنهان کرده بود سوار شد و پس از اجازه از امام(ع)، کربلا را ترک کرد[3]. ضحاک مشرقی در لحظهی غربت امام حسین(ع) و در لحظهای که عالیترین و نابترین جذبه های ایشان ساطع میشد و از قوی و ضعیف دستگیری میکرد، هیچ نوری دریافت نکرد و رشتهی تعلقش از سیدالشهداءء(ع) بریده شد.
اینها مراقبه و محاسبههای قبل از عاشوراست. با توجه به این عبرتها و اتفاقهای کاروان عاشوراست که انسان میتواند متوجه شود که آیا مخاطب ندای الهی قرآن بوده است که «یا ایها الذین آمنوا، استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»[4].
فرصت تا عاشورا همیشه کوتاه است. در این فرصت کوتاه باید اهل کاروان، خود را به قافلهی امام حسین(ع) برسانند. با محاسبه های قبل از عاشورا، انسانی که قصد همراهی با ولّی خدا را دارد باید ببیند، اگر وابستگی و تعلقی حرکت او را کُند میکند آن را کنار بگذارد. اگر شرطی برای همراهی با امام(ع)دارد، آن را کنار بگذارد و فاصلهی بین خود و امام را بردارد. باید تلاش کند که حتی اگر تا ظهر عاشورا هم شده تعلقات خود را کناری بنهد و مثل «حُرّ» در کنار امام حسین(ع) حاضر شود. حُرّ اگرچه تا ظهر عاشورا در مقابل امام(ع) و صف سیدالشهداء(ع) بود، اما در مدت هم سفری با ایشان، با محاسبه و دقت، خود را سنجید و خود را از تعلقات آزاد کرد و در نهایت بههمراهی ایشان رسید و در رکاب ولّی خدا به شهادت نائل شد.
[1] ـ بحارالانوار، ج44، ص367؛ لهوف، ص161
[2]ـ بحارالانوار، ج44، ص367؛ لهوف، ص 161
[3] ـ حیاة الامام الحسین(ع)، ج 3، ص229 (نقل از انساب الاشراف)
[4]- انفال، 24
این مطلب مربوط به پایگاه علمی تحلیلی گذار می باشد. لذا صحیح و اخلاقی این بود که منبع رو هم ذکر می کردید. تشکر