به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از مهمترین مقاطع نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه) پس از قیام خونین 15 خرداد، تبعید ایشان بود. چرا که رژیم وحشت فراوان داشت تا با تبعید مرجع تقلید محبوب و شجاع، قیامی دوباره همچون قیام 15 خرداد شکل بگیرد که به یقین باید بهای سنگین تری را برای سرکوب آن میپرداخت.
رژیم شاه، قبل از تبعید امام به ترکیه، ابتدا همه جوانب امر را سنجید و برنامهای ترتیب داد تا بتواند خشم ملّت انقلابی را به کنترل درآورد. فرمان آماده باش به کلیّه نیروهای نظامی و امنیتی، محاصره بیوت مراجع و مراقبت کامل از علمای طراز اوّل بلاد، نظارت کامل بر بازار، دانشگاه و حوزه و دیگر پایگاههایی که ممکن بود محلّ تجمعات اعتراض آمیز شود، از جمله برنامههای رژیم شاهنشاهی برای پیشگیری از یک قیام حتمی بود.
پس از تبعید حضرت امام در سحرگاه 13 آبان 1343 به ترکیه و پخش سریع این خبر به سراسر کشور، موج گستردهای از اعتراضات شکل گرفت. مراجع عظام تقلید داخل و خارج کشور با صدور نامهها، بیانیهها و تلگرافها و ایراد سخنان مختلفی این عمل را محکوم نمودند. به عنوان مثال مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی در اولین سخنرانی خود پس از این واقعه، در تاریخ 30/8/1343 در مسجد اعظم قم فرمودند: «... هر روز یکی از احکام الهی به توپ بسته میشود اگر کسی هم بگوید پروردگار ما خداست یا باید حبس کنند یا تبعید نمایند و در خانهها را میبندند که چرا خدا میگویید. انا لله و انا الیه راجعون و من نمیدانم شما به من تسلیت بگویید و یا ما به شما تسلیت بگوییم و یا همهمان به امام زمان تسلیت بگوییم و همه به پیغمبر خدا تسلیت بگوییم...».
همچنین مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی چند روز قبل از تبعید امام، در سخنانی به مناسبت کاپیتولاسیون آنچنان ناراحت شدند که در حین سخنرانی حالشان به هم خورد و دیگر نتوانستند ادامه صحبت دهند. ایشان در یکی از بیانیههایی هم که در اواخر آبان ماه منتشر نمودند، اینگونه نوشتهاند:« آیا ننگ نیست که اجانب مصون باشند و آیت الله خمینی را به بیگانگان بسپارند. من از تبعید معظم له بسیار ناراحتم. من دیگر دقیقه شماری میکنم تا کی از این زندگی ننگین توأم با اسارت مستخلص شوم.»
در همین راستا بازار دست به اعتصاب و تعطیلی زد و رژیم در اقدامی کم سابقه، با تهدید و چیدن آجر در مقابل مغازههای تعطیل، تلاش کرد تا این اعتصاب را بشکند. در برخی شهرها تظاهرات خیابانی به راه افتاد که به سرعت سرکوب شد. سیل تلگراف، نامه و طومار از طرف حوزهها و روحانیّت متعهّد به مقامات ترکیه و برخی از دیگر کشورها ارسال شد. در بسیاری از شهرها مساجد و نمازهای جماعت به مدت حدود دو هفته به کلّی تعطیل شد. به عنوان نمونه مرحوم آیت الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی دستور تعطیلی مساجد و نمازهای جماعت شیراز را صادر فرموده و همچنین پیشنهاد تحصّن در اماکن مقدّس و زیارتی کشور را مطرح کردند.
این روند اعتراض آمیز تا نیمه شعبان آن سال البته با کنترل شدید نیروهای نظامی و امنیّتی، ادامه داشت. با نزدیک شدن ایّام میلاد مسعود منجی عالم بشریّت(علیهالسلام)، برخی مراجع همچون آیتالله العظمی میلانی پیامی مبنی بر چگونگی برپایی مراسم انتشار دادند که در آن آمده بود: «عقیده خود را درباره حضرت آیت الله خمینی دامت برکاته آشکارا اظهار نمایید که ایشان یکی از مراجع تقلید عالیقدر امت اسلامی هستند و گفته ایشان گفته همه ملت مسلمان است...»
چندی بعد نیز متن استفتائی از محضر ایشان و آیت الله مرعشی مبنی بر وظایف طلاب و مبلغین در ماه مبارک رمضان انتشار یافت که آیت الله میلانی در بخشی از پاسخ به این استفتاء فرموده بودند:«...انواع تعدیات و ظلم و ستم و اختناق شدید و تجاوزاتی که به حریم دین و مملکت مذهبی وارد شده و پایمال شدن حقوق ملت و گرفتاریهای اقتصادی و غیره و گرفتاری و زندانی شدن علما و خطبا و دانشمندان[را] تذکر دهید...» پاسخ آیت الله مرعشی نیز به همین مضمون بود. لذا رژیم پهلوی در سخنرانیهای انجام شده در این ماه مبارک، بیش از پیش به باد انتقاد گرفته شد. گزارشات روزمره برخی از این سخنرانیها به ساواک ارسال شده و اقدامات لازم صورت میگرفت.
در یکی از این گزارشات آمده است: «برابر اطلاع، منابر روز 26/10/43 عادی بوده است. 1- شیخ واعظی در مسجد اسکندری به منبر رفت و به دولت حمله کرد که به وسیله کلانتری11 به وی تذکر داده شد و از منبر رفتنش جلوگیری گردید. 2- شیخ محمد علی طالقانی پیشنماز مسجد اکباتان به منبر رفت و نسبت به دولت و گرانی بنزین و مأمورین سازمان امنیت حمله کرد که از طرف کلانتری در مورد جلب وی اقدام گردیده است. 3- شیخ جعفری پیشنماز مسجد جامع و شیخ طاهری در مسجد مذکور به منبر رفتند و از دولت تنقید نمودند و هر دو به خمینی دعا کردند. 4- شیخ محمود حلبی در مسجد باب الحوائج واقع در میدان فوزیه به منبر رفت و دولت و مسئولین امنیتی مملکت را دعا کرد. 5- ...»
این سند همانگونه که به خوبی نشان دهنده اوج اختناق و فشار بر روحانیت شجاع و انقلابی است، بیانگر مواضع شیخ محمود حلبی(رهبر انجمن حجتیّه) نیز هست. او در شرایطی دولت و مسئولین امنیتی را دعا میکند که عامل همه این جنایات از کاپیتولاسیون گرفته تا تبعید امام و سرکوب علما و مردم، رژیم دژخیم پهلوی است. او در زمانی با دعای خود اینگونه اعمال آنها را تأیید میکند که بزرگترین مراجع وقت از شدت ناراحتی چنین مواضعی علیه آنان اتّخاذ کرده و آرزوی مرگ میکنند و افرادی همچون آقایان جعفری و طاهری چند روز پس از این سخنرانی همراه با 11نفر دیگر از گویندگان متعهد و مجاهد اسلامی، دستگیر و به محاکمه فرمایشی کشیده میشوند. حال چگونه میتوان ادّعا نمود که انجمن حجتیّه به رهبری شیخ محمود حلبی، مورد تأیید همه مراجع، همگام با انقلاب اسلامی و طرفدار حضرت امام بوده است!؟
البته این سند تنها یکی از اسناد ساواک است که بر این موضوع به خوبی شهادت میدهد وگرنه اسناد دیگری نیز در مورد شخص شیخ محمود حلبی و انجمن حجتیّه موجود است.