به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ ده آذر را به خاطر شهادت بزرگ نماینده مجلس، مدرس روز مجلس نام نهاده اند. در زیر بخشی از بیانات رهبر انقلاب درباره مجالس مشروطه و عبرتی که در آنها وجود دارد را می خوانید:
این، از آن دوران پنجاه ساله. قریب به بیست سال قبل از دوران پنجاه ساله هم، در این کشور، مشروطیت بود که مجموعاً، با تعطیلها و انسدادها و به توپبستنها و غیره، تقریباً در حدود چهار دوره، مجلسِ شوراىِ ملّىِ درست شده در اوّلِ مشروطیت، کار کرد. تاریخِ آن مجالس، بسیار عبرت آور است و واقعاً یکایک ملت ایران، براى اینکه بدانند جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى به این کشور و این ملت چه داده است، باید آن گذشته را بخوانند. تا ندانیم چگونه بوده ایم، نخواهیم دانست که امروز چه در اختیار داریم. در آن چند سال اولیه، تا وقتى که هنوز مجلس، آن مجلسِ تحت نفوذ سلطان و سردار و دوله و سلطنه و سفارتخانه خارجى نبود، مجلسى بود که با وجود ابتدایى بودن، تأثیر خود را در اوضاع کشور مى گذاشت. هر جا که اندکى نشانه سلطه خارجى بود، آن مجلس، باقدرت تمام مىایستاد. اولتیماتوم روس بود، مجلس ایستاد. استقراض از خارجیها بود، مجلس ایستاد. قرار داد وثوقالدوله بود، مجلس ایستاد. امثال مدرّسها در آن مجلس، کم و بیش بودند. آنهایى هم که گذشتِ زمان نشان داد نمىتوانند همیشه مدرّس باقى بمانند و مثل مدرّس باشند، در سایه حضور مردانِ مستقلِّ با ایمانى از قبیل مدرّس، خیابانى و امثال آنها، یک حالت واقعىِ مردمى به آن مجلس دادند.
این، از آن دو دوره اوّلیه که وضعیتش این گونه بود. بعد از آنکه نفوذ سیاستهاى خارجى در همان مجلس، با همان اشخاصْ پیدا شد، کار به آنجا رسید که نخستوزیر بعد از کودتا - حسن مشیرالدوله پیرنیا - وقتى کابینه خودش را در مجلس شوراى ملى ارائه کرد و مجلس یکى دو نفر از وزرایش را رد نمود، به مجلس گفت: «همسایه جنوبى ما [یعنى انگلیس!] مایلند این دو نفر در کابینه باشند» و مجلس رأى داد! به صرفِ تمایل همسایه جنوبىِ دروغى، دو وزیرِ ابتدا رد شده، رأى مجلس را به دست آوردند. و اما، از آنجا که انگلیس، غاصبِ هند و بحرین بود و در خلیج فارس حضور داشت، آن را «همسایه جنوبى» مىنامیدند و حتّى تا زمان پهلوی ها هم، انگلیس همسایه جنوبى نامیده مىشد! آن کشور که در اروپا واقع بود و هزاران کیلومتر با ایران فاصله داشت، اسمش «همسایه» بود! چون این همسایه ناخوانده دروغین، تمایل داشت که دو نفرِ مورد نظرش در کابینه مذکور باشند، نه مشیرالدوله خجالت مىکشید به مجلس بگوید که «همسایه جنوبى، مایل است این دو نفر باشند» و نه مجلس خجالت کشید از اینکه به خاطر میل همسایه جنوبى، حضور دو وزیرى را که نمىخواست، قبول کند. همان مجلسى که قبلاً در مقابل اولتیماتوم روس و قرار داد وثوقالدوله و بقیه قضایا ایستادگى کرده بود، کارش به اینجا رسید!
نمایندگان مجلس اول
بنده، مواردى را که مجلس اوّل و دوم ایستادگى کرد، یادداشت کرده ام که احتمالاً به ده یا نزدیک به ده مورد مى رسد. آن مجلس، مجلسى بود که محکم ایستاده بود؛ ملت را به نشاط آورده بود و دولتها را نیز تقویت کرده بود. اگر چه دولتهاى آن روز، ذاتاً دولتهاى ناتوان و مریضى بودند و بسیارى از آنها ساختمانِ ذهنىشان، اساساً ساختمانِ باج دادن به گردن کلفتهاى غربى بود؛ اما بالاخره، این مجلس، همانها را تا آنجا که ممکن بود، حفظ مىکرد. این مجلسى که به خاطر همان دورههاى اوّلیه، در تاریخ سرافراز ماند، بتدریج کارش به آنجا رسید که بعضى از نمایندگانش، جرأت مخالفت نداشتند! بعضى در جلساتِ به خیال خودشان مسأله دار، حضور پیدا نکردند. مگر وقتى شما حضور پیدا نکردید، مسؤولیتتان از بین مىرود؟! شما نمایندهاید و باید احساس مسؤولیت داشته باشید.
بعضى از آنها افتخار مى کردند که در آن جلسهاى که سلطنت ایران به خاندان فاسد و ننگین پهلوى داده شد، حضور نداشتند! در حالى که بایستى مىبودند و مخالفت مىکردند. بعضى وابسته و فاقد استقلال بودند. شجاعت هم داشتند؛ اما آن شجاعت را در جهت باطل و خلاف حق به کار مىگرفتند. جیبها و شکمهایشان از مال حرام، پر بود. طمعِ رشوه، طمعِ رسیدن به مقامات، طمعِ کمکِ فلان کسى که ممکن است قدرت را در دست بگیرد یا امروز بر سر قدرت است، چنان آنها را گیج مىکرد که نمىفهمیدند مسؤولیت چیست. احساس مسؤولیت نبود، استقلال نبود، شجاعت نبود، آگاهى و معرفت و فرزانگى نبود و کار به آنجا رسید. و الاّ اگر مشروطیت در آغاز کار، منطبق با خواسته رهبران واقعى و مخلص و مؤمن آن نهضت - که بلاشک برترینِ آنها علماى بزرگ بودند - و هر کس منکرِ این حقیقت شود، منکرِ ضروریات و واضحات شده است. چنان که عدهاى منکر مىشوند و امروز براى گذشته ما تاریخ مىنویسند و حقایق را انکار مىکنند - به پیش مىرفت، کشور ما پنجاه سال در حسّاسترین مقاطع تاریخ جهان، از قافله عقب نمىماند. ما پنجاه سال ضرر کردیم. ما ملت ایران، به خاطر تسلّطِ آن قلدر بىسواد و خاندان و فرزندان و کسان و همراهانش؛ یعنى تسلّط قدرتهاى مسلّط بر این کشور - که در نیم قرن آخرِ قبل از پیروزى انقلاب، انگلیسیها و بعد هم امریکاییها بودند - و نیز به خاطر کوتاهى مجلس، ضرر کردیم و دچار خسران شدیم.
مجلس مىتوانست از اوّل جلو این ضرر را بگیرد. شما به تاریخ دوران مشروطیت که نگاه کنید، مىبینید هر جا مجلس از خود قدرتى نشان داد، در مقابل آن قدرت، همه مجبور شدند راه و روش خود را اصلاح کنند. لذا، دشمن در مجلسِ آن وقت نفوذ کرد:«تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم. » اینها عبرت است.11 خرداد 73