تاریخ انتشار: شنبه 1393/09/29 - 13:36
کد خبر: 151353

سوگ نامه آخر صفر(1) +شعر

راه منافقانه برای غصب خلافت مسلمین پس از ارتحال پیامبر(ص) +صوت و فیلم

راه منافقانه برای غصب خلافت مسلمین پس از ارتحال پیامبر(ص) +صوت و فیلم

پیامبر اکرم(ص) طی بیست و سه سال رسالت خود کوشید که براساس ارزشهای متعالی اسلام، امتی نمونه و الگو تربیت کند و با توجه به وضعیت اسف بار و منحط عرب پیش از اسلام، توفیق بسیار در این راه کسب نمود.

خبرنامه دانشجویان ایران: بیست و هشتم ماه صفر سالروز رحلت شهادت گونه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و همچنین سالروز شهادت غریبانه و مظلومانه ی سبط اکبرشان امام حسن مجتبی علیه السلام است، به همین مناسبت خبرنامه دانشجویان ایران بسته ی شعری را تقدیم مخاطبین و دوست داران اهلبیت علیهم السلام می کند که در ادامه خواهید دید.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ پیامبر اکرم (ص) طی بیست و سه سال رسالت خود کوشید که براساس ارزشهای متعالی اسلام، امتی نمونه و الگو تربیت کند و با توجه به وضعیت اسف بار و منحط عرب پیش از اسلام، توفیق بسیار در این راه کسب نمود. سابقه ی اسلام آوردن بیشتر مسلمانان یا به سال ششم هجرت و پس از صلح حدیبیه و یا به سال هشتم هجرت یعنی پس از فتح مکه باز می‌گشت. مردم مناطق دورتر حجاز نیز غالبا پس از سال نهم با فرستادن نمایندگانی به نزد پیامبر (ص) اسلام خود را اعلام داشتند. بدیهی است که این مدت برای ایجاد تحول فرهنگی در میان یک ملت و سازندگی ایشان بر طبق معیارها و ارزشهای اسلامی بسیار کوتاه است و شاید به همین دلیل بود که پیامبر (ص) جهت تداوم تعلیمات خود بر جانشینی فردی که پرورده و تربیت شده ی مستقیم خویش بود، تأکید داشت. در این زمان اگر چه بیشتر مردم به اسلام گرویده بودند و گروه گروه به تبعیت از سران قبایل خود مسلمان شده بودند ولی نسبت به تعالیم و احکام آن جاهل بودند.

گرویدن در اسلام «ناب» ادامه داشت تا پیامبر اکرم (ص) رحلت نمود، شاید آغاز رجعت جاهلیت را بتوان از نخستین روز مرگ پیامبر (ص) دانست. رقابت در سقیفه ی بنی ساعده برای تعیین خلیفه با شعار قبیله ای آغاز شد.

در فیلم های ذیل اوضاع اسلام پس از رحلت رسول خدا بررسی شده است:


دانلــــــود

دکتر رجبی دوانی در این باره می‌گوید: تعبیر دقیقی از اینکه پیامبر قصد داشت مدینه فاضله ای بنا کند در دست نیست  اما پیامبرتمدنی را در جهان، به خصوص منطقه عرب که اسلام در آنجا ظهور کرد پایه گذاری کرد. یعنی این تمدن درعرصه های گوناگون، حرفی برای گفتن داشت و متمایز با تمدن های بزرگ شناخته شده زمان خود بود، به این معنا که درعرصه فرهنگ مردم، یک تحول اساسی ایجاد کرد.

امر ولایت که بنا بود بعد از پیامبر در اهل بیت آن بزرگوار ادامه پیدا کند، با بعد از جریان سقیفه عملی نشد و امیرالمؤمنین (ع) و اولاد طاهرین آن بزرگوار از رهبری جامعه کنار گذاشته شدند. به تعبیر دیگر، آن بعد از حاکمیت تمدن اسلامی که شخص پیامبر بنیان گذارآن بود یعنی ولایت، بعد از حضرت ادامه پیدا نکرد و به صورت خلافت در آمد و این خلافت هم اندکی بعد تبدیل به سلطنت شد و کاملأ از مسیر الهی خود دور شد.

معنویت و رفاه نسبی، اساس جامعه اسلامی پیامبر بود؛ پیامبر در عرصه های مختلف اقتصادی، مخالفت شدیدی با کار هایی نظیر بهره گیری انسان ازانسان، استثمار و ربا خواری انجام داد و اساس این بود که مردم در هر عرصه  که کارهای فیزیکی، کارگری، تجارت و یا کشاورزی انجام می دهند باید انگیزه های معنوی داشته باشند تا کارشان عبادت محسوب شود. همانطور که پیامبر فرمودند "من بر دست کارگر بوسه می زنم" یعنی بر کار و فعالیت اقتصادی سالم در تمدنی که پیامبر بنیان گذاشته تاکید شده است.

اگر به وجوه مختلف شهرآرمانی در دوره  پیغمبر توجه شود، دیده می شود که مردم از نظر روحی و روانی در کمال آسایش قرار داشتند و اسلام به همه آنها به دیده مساوات می نگریست و حتی بردگان در نظام اسلامی پیامبر دارای حق و حقوق شدند و احساس آزادی کردند و با هم برادر و برابر شدند در حالی که برده در هیچ تمدنی، از حقوق برخوردار نبود. ولی متأسفانه این ارزش ها تا زمانی که خود آن وجود مقدس در قید حیات بود در جامعه ساری و جاری بود اما بعد از رحلت پیامبر، بخش بزرگی از آنها رنگ باخت و عوض شد.

پیامبر تلاش های زیادی برای حل اختلافات میان مسلمانان انجام داد، ایشان همواره تلاش می کرد درگیری های قومی، نژادی و دینی مسلمانانن را از میان بردارد بنابراین افراد را دو به دو با هم برادر می کرد؛ مثلأ حضرت موفق شد یک اوسی را با یک خزرجی و یک مهاجر را با  انصار و یک قریشی را با برده ی دیروزی اش  برادر کند  تا ارزش های جاهلی را از میان ببرد. ولی بعد از رحلت پیامبر (ص) و در دوران امام علی (ع) که حاکمیت ولایت استمرار پیدا نکرد این عهد، اخوت و برادری از میان رفت و به جای تقوا، که در عهد پیامبر ملاک برتری افراد بود جاهلیت اشراف و بزرگان قبایل معیار نخبگی جامعه قرار گرفت و ارتجاعی صورت گرفت که هرچند ظاهر اسلامی داشت اما بسیاری از ارزش های اسلامی رنگ باخت و ارزش های جاهلی جایگزین آن شد.

مردم گرچه در رسالت تابع آن حضرت بودند ولی امت اسلامی در ولایت آن بزرگوار نمره قابل قبولی نگرفتند. آن بزرگوار در زمان حیات خود رهنمود هایی  را ارائه می دادند که با مخالفت برخی از اصحاب مواجه شد و این نشان می دهد که پیغمبر (ص) که یک نظام نوین سیاسی که هم بعد سیاسی برای اداره امور مردم داشت و هم بعد اعتقادی برای سعادت و آخرت آنها، را پایه گذاری می کند اما جامعه آن زمان عرب ظرفیت آن را نداشت. از این روست که وقتی دستورات و فرمان های پیامبردر زمان حیاتش اطاعت نمی شود، به راحتی و بعد از رحلت آن بزرگوار ولایت امیرالمومنین (ع) نادیده گرفته می شود.

تحلیل توطئه سقیفه

دانلـــــود

او با بیان اینکه زمینه این کار از زمان حیات پیامبر وجود داشت، افزود: آنها امیرالمؤمنین را از مصدر ولایت کنار زدند. هر چند قرآن را در اختیار داشتند اما خود قرآن به تنهایی با برداشت های غلط و تفسیرهای نابجا نمی توانست راهنمای مردم باشد زیرا قرآن رموزی داشت که مردم شبه جزیره عرب از فهم آن عاجز بودند. از این روست که فقط حاکمیت بعد از رحلت پیامبر به قهقهرا نمی رود بلکه اعتقادات مردم هم مشکل پیدا می کند و این انحراف هرچه به جلوپیش می رود بیشترمی شود. و زمانی که امیرالمومنین علی (ع) بعد از 25 سال به خلافت رسیدند، اختلافات چنان ریشه دوانده بود که آن حضرت به خاطر عدم لیاقت و آمادگی جامعه نتوانست این انحرافات را از بین ببرد و سیره پاک پیغمبر را دوباره احیا کند لذا بعد از صلح امام مجتبی(ع) کار به جایی می رسد که امت اسلام 50 سال بعد از رحلت پیامبر در اثر قهقرایی که پیدا کرده فرزند رسول خدا را با علم بر اینکه چه جایگاهی دارد به شهادت می رسانند و از این امر و فاجعه بزرگ کربلا ابایی ندارند.

پیغمبر (ص) رحمت اللعالمین بوده و برای کل جهان عالم هست ولی متاسفانه از زمانی که حاکمان غاصب بر عالم اسلام مستولی شدند با مردم ممالک دیگر بر مبنای سیره نبوی مقابله نکردند بلکه برداشت های غلط خودشان از اسلام را به این کشور ها تحمیل کردند لذا اگر امیرالمومنین (ع) بعد از پیامبر( ص) به رهبری جامعه اسلامی می رسید به جای جنگ و نزاع،  بر مبنای سیره نبوی به گونه ای عمل می کرد که این ممالک خود به خود جذب اسلام شوند و امروز در دنیا جز آیین اسلام آیین دیگری حاکم نبود و این نزاع ها که بین اسلام و مسیحیت است به وجود نمی آمد.

با دروغ هایی که به پیغمبر اسلام نسبت دادند، در حقیقت بخش مهمی از جهان را از نعمت بزرگ رحمت اللعالمین محروم کردند به خصوص در این دنیایی که غربی ها با شکستی که در برابر قدرت نرم اسلام و به خصوص شیعه خوردند، به هتک حرمت به ساحت مقدس پیغمبر (ص) با ساخت فیلمها، نوشتن کتابها، کشیدن کاریکاتورها روی آوردند. پس مسلمانان باید سیمای حقیقی، نورانی و تابناک پیغمبر (ص) را با ادبیاتی جذاب و تاثیرگذار به زبان های گوناگون بنویسند و منتشر کنند تا دشمنان اسلام از طریق تبلیغات یکسویه و هدفدار با این رحمت بزرگ دو عالم مواجه نشوند و زبان پیروان راستین آن حضرت، چهره واقعی آن حضرت را بشناساند.

دستورات پیامبر اکرم

دانلـــــود

دکتر قنبری پیرامون حوادث بعد از رحلت پیامبر می‌گوید: در تاریخ اسلام وقتی به درستی نگاه می کنیم می بینیم تا وقتی وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام (ص) در قید حیات بودند نور وجودی ایشان نه فقط ممالک اسلامی بلکه کل عالم را نورافشانی می کرد. ایشان به قدری عظمت داشتند که پادشاهان ممالک دیگر جرات نداشتند نمایندگان ایشان را به حضور نپذیرند.

آن وقت در کنار پیامبر اسلام (ع) یک خط پنهان هم وجود داشت. این خط پنهان دید تا وقتی که ایشان حضور دارند امکان نفوذ در تربیت مردم وجود ندارد. اما پس از رحلت پیامبر(ص) کار مردم به جایی رسید که همه ارزش ها جا به جا شد، انقلابیون طلبکار شدند، مجاهدین و مبارزین دنبال پر کردن کیسه ها افتادند، دست اندازی به بیت المال یک ارزش شد. بزرگان جامعه کم کم افتادند در مسابقه دنیا طلبی. طبع مردم هم با این خصوصیات انس گرفت، آنقدر کار سخت شد که مردم دیدند چاره کار دست علی ابن ابیطالب (ع ) است البته نه برای برگشت به دین بلکه برای نجات پیدا کردن خوشان.

چرا؟ چون نوامیس شان هم امنیت نداشتند. حیاتشان به خطر افتاده بود. لذا امیرالمومنین (ع) این را می دانستند و نپذیرفتند. فرمودند شما دنیایتان به خطر افتاده به سراغ من آمده اید. 

دکتر رجبی دوانی همچنین در پاسخ به سوالی در رابطه با رحلت حضرت رسول اکرم(ص) که «برخی گفته‌اند ایشان به‌دست یک زنی به شهادت رسیده و مسموم شدند. آیا حضرت پیامبر به مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا مسموم شدند؟»  گفت:

من این ادعا را نمی‌پذیرم و نمی‌پسندم. من معتقدم درست است که بهترین مرگ، شهادت است ولی شاید خداوند اراده نکرده که برای برجسته‌ترین خلایقش و اشرف‌الانبیا، شهادت مقدر بشود و البته امام حسین(ع) که شهادتش بسیار جانسوز است، امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن(ع) همه این‌ها شهید شدند، ولی مصیبت شهادت این‌ها در برابر مصیبت رحلت پیغمبر(ص)، بسیار کوچک است. یعنی آن مصیبت، بسیار بزرگ است حتی اگر مرگ طبیعی باشد. ما نمی‌توانیم این نقل را بپذیریم اگر تنها سند ما این باشد که گفته شده بعد از جنگ خیبر، یک زن یهودی که شوهرش به‌ دست مسلمان‌ها کشته شده یعنی زخم‌خورده اسلام است، بیاید بپرسد که پیغمبر شما چه قسمتی از گوسفند را بیشتر دوست دارد، بگویند پاچه گوسفند، خوراکی از پاچه گوسفند درست کند و مسمومش کند و پیش خودش بگوید اگر او پیغمبر خدا باشد می‌فهمد و نمی‌خورد و اگر پیغمبر نباشد و جهانگشا و قدرت‌طلب باشد، می‌خورد و می‌میرد و ما ازدستش راحت می‌شویم. یعنی سال هفتم هجرت، چنین غذایی را بخورد و بعد بفهمد و به آن زن بگوید تو این را مسموم کردی. وقتی یک فرد عادی وقتی با یک دشمن مواجه شده و او را شکست داده و عزیزان او را کشته، آیا غذایی را که دشمن تهیه کرده باشد، بدون بررسی می‌خورد؟

ما داریم نعوذبالله پیغمبر را کوچک می‌کنیم. یعنی پیغمبر بدون بررسی، چون پاچه گوسفند را دوست داشته، آن را بخورد؟ بعد برفرض که این ادعا صحت داشته باشد، سال هفتم پیغمبر این غذا را خورده، چطور سال یازدهم باید اثر کند و ایشان را از پا دربیاورد و شهید کند؟ یعنی 4 سال بعد. در این فاصله، پیامبر مکه را فتح کرده، غزوه حنین رفته، غزوه طائف رفته، آن لشکرکشی عظیم تبوک را با30 هزار لشکر انجام داده است. حجه‌الوداع را انجام داده و این حالا اثر می‌کند؟ سلاح‌های شیمیایی امروزی هم که نبوده که بگوییم حالا بعد از چند سال عوارضش را نشان داده و بعداً روی پیغمبر اثر کرده است.

یعنی این فاصله تاریخی وجود دارد؟

بله، گفته شده بعد از فتح خیبر بوده است. فتح خیبر هم سال هفتم بوده است. رحلت پیغمبر هم روز 28 صفر سال 11 هجرت بود. ما شیعیان اعتقاد داریم که بعضی از زنان پیغمبر، جهنمی هستند، به‌خاطر خیانت‌هایی که که به ولایت کردند و حتی آیات قرآن در سوره تحریم و برخی آیات دیگر در مذمت زنان پیامبر مثل آیه «افک» که بعضی از زنان به یک زن خوب پیغمبر به نام ماریه قبطیه اتهام اخلاقی زدند، آیه‌ای در مذمت آنها نازل شده است. منتها امروزه به تازگی شنیدم که برخی فلش اتهام را به طرف آن زنان می‌برند که اینها در شهادت پیغمبر مؤثر بودند، ولی چون ما آنها را مثلاً زنان صالحی برای پیغمبر نمی‌دانیم، دلیل نمی‌شود بی‌سبب، چیزی را به آنها نسبت دهیم. اگر حدیث یا سندی وجود داشت، باز قابل تأمل بود، ولی چنین سندی وجود ندارد.

من معتقدم رسول خدا و اصلاً مردان الهی، آسمانی‌اند. روی زمین موقتاً و برای انجام یک مأموریتی هستند. این مأموریت و رسالت، وقتی پایان یافت، اینها دیگر جایشان روی زمین نیست و اینها باید به نزد خداوند برگردند. نزول قرآن تمام شده، آنچه لازمه وحی بود به پیغمبر داده شده، مهمترین مسئله، ابلاغ ولایت امیرالمومنین (ع) بوده که در غدیر خم صورت گرفته، دیگر پیغمبر تکلیف و وظیفه‌ای ندارد و اگر بخواهد به روزمرگی بگذراند، این کسر شأن پیغمبر است. لذا باید پیغمبر به سوی خدا برمی‌گشت.

مخالفان ابوبکر


دانلـــــود

اقدامات عمر بن خطاب برای دست نیافتن انصار به خلافت


دانلود


هر کس خماریِ می و صهبا کشیده است
خود را به زیر سایه آقا کشیده است

دستی که بالهای مرا التیام داد
من را به طوف گنبد خضرا کشیده است

او مهربانتر از پدرم قبل خلقتم
شصت وسه سال زحمت من را کشیده است

ما قوم و خویش آل عبا در قیامتیم
آقا عبای خود به سر ما کشیده است

ما را به دست فاطمه ی خود سپرده است
ما را دخیل چادر زهرا کشیده است

با گریه می رسد نسب ما به دخترش
او قطره را نواده ی دریا کشیده است

حالا کنار بستر او گریه می کنیم
با گریه های دختر او گریه میکنیم

فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت
دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت

رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو
با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت

همسایه ها به گریه من طعنه میزنند
همسایگی و رحم و مروت کنار رفت

دیگر کسی به خانه ما سر نمیزند
از خانواده ام سند اعتبار رفت

با رفتنت کأنّ حسینم ز دست رفت
با رفتن تو حرمت ایل و تبار رفت

تو دست و پا زدی و حسینم شکسته شد
شاید دلش به گودی یک نیزه زار رفت

بعد از تو پهلویم چقدر تیر میکشد
با چشم و صورتم، کمرم تیر میکشد


محسن حنیفی

****

ای محمد (ص)ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها

در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها

بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم
قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها

طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است
استوار مکتب ایثار تو عمارها

تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک
دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها

پای بوسی تو عزت داده ما را اینچنین
گل نباشد کس نمی آید سراغ خارها

کی رود از خاطرتم یادت که در روز ازل
کنده اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها

داغ تو در سینه ی ما هست چون خاک تواییم
لاله کی روییده در آغوش شوره زارها

گل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند
شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارها

وقت رزمت آنچنانی که میان کارزار
رو به تو آرند وقت خستگی کرارها

ای که با خون دلت پرورده ایی اسلام را
چشم واکن که نهالت داده اکنون بارها

سنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید
کس ندیده از رسولی اینچنین ایثارها

با عیادت از کسی که بارها آزرده ات
روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارها

خم به ابرویت نیاوردی در این بیست و سه سال
بر سرت گرچه بلا بارید چون رگبارها

رفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست
جان به لب شد از غمت ، شهرت مدینه ، بارها

تا که چشمت بسته شده ای قافله سالار عشق
رم نمودند عده ای و پاره شد افسارها

آنقدر گویم پس از تو میخ در هم خون گریست
ناله ها برخواست بعدت از در و دیوارها


محسن عرب خالقی


در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست  
زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست

باید به بال رفت و درآورد گیوه را     
در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست


تو بی ‌وسیله هم بلدی معجزه کنی    
دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست


بوی طعام سفره، خودش می‌کشد مرا   
تا خانه‌ی تو راهنما احتیاج نیست


خواهش نکرده اهل کرم لطف می‌کنند
این جا به التماس گدا احتیاج نیست


اصلاً پی معالجه ی این جگر مباش
"بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست"


محشر برای رو شدن اعتبار توست   
کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟


تو با سکوت کردن خود، جنگ می‌کنی
 تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست


×××


وقتی نداشت  مادر تو سنگ قبر هم
دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست


علی اکبر لطیفیان


****
دو غزل به هم پیوسته


باد مانده به علی سربزند یا نزند
چه کند؟ حلقه بر این در بزند یا نزند


تا نریزد در این خانه مرددشده دل
طرف بیت علی پر بزند یا نزند


میخ از باب توسل  وسط در مانده
دست بر پهلوی مادر بزند یا نزند


حسن از کوچه چهل سال به خود می گوید
حرف ها را به برادر بزند یا نزند


دست بالا برود چونکه به روی مادر
روضه برپاشده، دیگر بزند یا نزند


زهر تلخ است ولی با دل و جان می نوشی
جعده در ظرف تو شکّر بزند یا نزند


غزل دوم


مانده تقدیر که آیا بشود یا نشود
از سر تشت حسن پا بشود یا نشود


آنکه بایدهمه ی فاجعه را می داند
سر این زخم اگر وا بشود یا نشود


جا نشد در دلش و دروسط تشت چه سود
پاره های جگرش جابشودیا نشود


کوچه هاعلت پیری تورا می دانند
بر سرتشت قدت تا بشود یا نشود


مادری هستی و درنزد تو زهرا هم هست
مدفن گمشده پیدا بشود یا نشود


همه ی دغدغه ی شاعرت آخر این است
شعر با دست تو امضا بشود یا نشود

مهدی رحیمی


****

آمدی با تجلّی توحید
به زمین آوری شرافت را
ببری از میان این مردم
غفلت و کفر و جاهلیت را

ولی افسوس عدّه ای بودند
غرق در ظلمت و تباهی ها
در حضور زلال تو حتّی
پِیِ مال و مقام خواهی ها

سال ها در کنار تو امّا
دلشان از تب تو عاری بود
چیزی از نور تو نفهمیدند
کار آن ها سیاهکاری بود

در دل این اهالی ظلمت
کاش یک جلوه نور ایمان بود
بین دل های سخت و سنگیِ‌شان
اثری از رسوخ قرآن بود
 
چه به روز دل تو آورده
غفلت نا تمام این مردم؟
در دل تو قرار ماندن نیست
خسته ای از مرام این مردم
 
آخرین روزها خودت دیدی
فتنه ای سهمگین رقم می خورد
و شکوه سپاه پر شورت
باز با خدعه ها به هم می خورد

پیش چشمان گریه پوشت باز
ببرق ظلم را علم کردند
ساحتت را به تهمت هذیان
چه وقیحانه متهم کردند
 
لحظه های وداع تو افسوس
دل نداده کسی به زمزمه ات
یک جهان راز و یک جهان غم داشت
خنده ی گریه پوش فاطمه ات

بعد تو در میان اصحابت
چه می آید به روز سیره ی تو
می روی و غریب تر از پیش
بین نامردمان عشیره ی تو

خوش به حال ستارگانی که
با طلوع تو رو سپید شدند
از تب فتنه در امان ماندند
در رکاب شما شهید شدند
 
می روی و در این غریبستان
بی تو دق می کنند سلمان ها
دست های علی و زخم طناب
وای از این ظاهراً مسلمان ها
 
راه توحیدی ولایت را
همگی سد شدند بعد از تو
جز علی و فدائیان علی
همه مرتد شدند بعد از تو

حیف خورشید من به این زودی
حرف هایت ز یاد می رفت و ...
در کنار سقیفه ی ظلمت
هستی تو به باد می رفت و ...

شاهدی این همه مصیبت را
این غم و درد بی نهایت را
آه اما کسی نمی شنود
غربت سرخ ناله هایت را:

چه شده از بهشت روشن من
اینچنین بوی دود می آید؟
از افق های چشم مهتابم
ناله هایی کبود می آید
 
این همان کوثر است ای مردم
پس چه شد حرمت ذوی القربی؟
آه آیا درست می بینم
آتش و بال چادر زهرا
 
آه تنها سه روز بعد از من
اجر من را چه خوب ادا کردید!
بر سر یاس دامن یاسین
بین دیوار و در چه آوردید!
 
غربت تو هنوز هم جاری‌ست
قصّه ی تلخ خواب این مردم
منتظر در غروب بی یاری ‌ست
سال ها آفتاب این مردم

یوسف رحیمی


****

غارت زده منم که کنارت نشسته ام
غارت زده منم که ز داغت شکسته ام
 
غارت زده منم که تو را خاک می کنم
تابوت را ز خون تنت پاک می کنم
 
غارت زده منم که ز کف داده صبر را
با دست خویش کنده برای تو قبر را
 
غارت زده منم چه کنم با جنازه ات
ای وای ریخته به زمین خون تازه ات
 
غارت زده منم که ز داغ برادرم
می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم
 
غارت زده منم که ز آغوش بسته ات
می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم
 
من را به داغ  قتل تو غارت نموده اند
نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم
 
داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت
والله بود سخت تر از غارت حرم
 
«تشییع روز با من و تو سازگار نیست
تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»

 
محمد بیابانی

****

حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است
اشک او راوی یک عمر غم و آزار است
روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است
قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است
 
داغهایی که کشیده است همه معروف است
پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است
 
در نماز شب و هنگام دعا می گرید
صبح با گریه او باد صبا می گرید
یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید
بعد چل سال بیادش همه جا می گرید
 
قصد این بار من از شعر که آقا بوده
قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده
 
زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد
یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد
غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد
از همان روز حسن با پدرش می سوزد
 
کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد
غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد
 
نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده
زهر در بین غم و غربت او گم بوده
قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده
دست سنگین همان کافر دوم بوده
 
ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود
بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود
 
داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند
قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند
داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند
بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند
 
چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه
گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا...
 
((دل من دست خودش نیست اگر می شکند))
قصه کرببلای تو کمر می شکند
دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند
بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند
 
صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد
چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد

 

مهدی چراغ زاده

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
با شاهکار مهندسان ایرانی در سریلانکا آشنا شوید
فرودگاهی در ایران برای خواستگاری! +عکس
همسر سید مصطفی خمینی درگذشت
بستری شدن آیت الله شیرازی در بیمارستان
نیروی دریایی ارتش به داد سیل زدگان سیستان و بلوچستان رسید +فیلم
پشت پرده سفر محرمانه ۲ مقام نظامی و امنیتی اسرائیلی به قاهره
رهاسازی آب به سمت دریاچه ارومیه
یک تاکسی پر از گلهای تازه
تقدیر از رزمندگان عملیات حمله به اسرائیل
توماج صالحی حتما اعدام نمی شود اما...
به اسرائیل کمک می‌کنیم تا با حملات ایران مقابله کند
عملیاتی که صهیونیست‌ها را مضحکه تمام جهان کرده است
بارندگی‌های فراگیر اردیبهشتی تا کی ادامه دارد؟
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
ایران دفعه بعد، ۳ هزار موشک و پهپاد به اسرائیل می‌زند، یا ۳۰ هزار؟
استعفای ناگهانی فرمانده یگان «اشباح» ارتش اسرائیل
بحران‌زده ترین قاره جهان از نظر بلایای طبیعی کجاست؟
دعوای کارشناسان ضدایرانی روی آنتن زنده!
حمله یمن به ناوشکن آمریکایی و کشتی اسرائیلی +جزئیات
پیام مهم سفر رئیسی به پاکستان و سریلانکا در این مقطع
امام جمعه سابق دار فانی را وداع گفت
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top