به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ البته بحث در این رابطه زیاد است اما جمله آخر پاراگراف قبلی، ذهن را به سمت سریالی که این روزها از شبکه سه پخش میشود و اتفاقا ارتباط خوبی هم با بحث مورد نظر ما دارد، میبرد. هر چند بدیهی است که نمیتوان مجموعه یاد شده را یک اثری دانست که سبک زندگی اسلامی ایرانی را کاملا به تصویر میکشد، اما به نظر میرسد در بخشهایی از همین سریال نکاتی وجود دارد که بیارتباط با این موضوع نیست و مختصات سبک زندگی در خور شهروند ایرانی را میتوان در آن جست وجو کرد.
بحث ما پرداختن جامع به این سریال و نقد و بررسی آن نیست و در این هم که مجموعه یاد شده دارای نقاط ضعف جدی -به ویژه از نظر ساختار فیلم سازی- است، شکی نداریم؛ اما در همین مجموعه ساده تلویزیونی مواردی به تصویر کشیده شده است که در نوع خودش جالب توجه است و میتواند الگوی نسبتا خوبی برای زندگی واقعی هم باشد.
به نظر میرسد محوریت اصلی سریال یاد شده، خانواده و لزوم توجه به آن و نقش و تاثیر خانواده در همه مناسبات اجتماعی است. هر چند در طول سریال مشکلاتی به تصویر کشیده میشود که افراد و خانوادهها با آن درگیر هستند، اما هیچ گاه این گونه تصویر نمیشود که عامل این مشکلات خانواده است، بلکه برعکس خانواده را عامل همبستگی بین افراد میداند: حتی یاسمن دختر مهندس روحی در حالی که چند سال در خارج از کشور بوده است، اما باز هم تلاش میکند هر طوری شده است پدر و مادرش را به هم برساند و بر لزوم کنار هم بودن آنها تاکید میکند. یا فرهاد فانی که نقش منفی در این سریال دارد و همسر موقتش را رها کرده است، نسبت به اهمیت خانوادهاش واقف است و از اینکه خانوادهاش از هم بپاشد نگران است. فراتر از اعضای اصلی خانواده، بر لزوم ارتباط با بستگان و فامیل نیز در سریال به طور مشخص تاکید میشود: دیالوگهای بین سوسن و مهدی و ابراز پشیمانی سوسن از قطع ارتباط با بستگانش.
انتقاد از ناکارآمدی تحصیلات دانشگاهی در عرصه زندگی یکی دیگر از نکاتی است که در لابلای سریال مشاهده میشود. واقعیت مسلمی که امروز در جامعه ما وجود دارد و دانشگاهها و اساتید و واحدهای دانشگاهی نه تنها در راستای تقویت سبک زندگی اسلامی-ایرانی تاثیرگذار نیستند، بلکه در مواردی تاثیرات مخرب هم داشته و دارند: دیالوگ بین یوسف اصلی با دخترش در همین رابطه، یا شخصیت مهدی به عنوان فردی که دانشگاه نرفته است عاقلترین و مثبتترین شخصیت فیلم است.
زوج جوان مهدی و پرستو، علیرغم اینکه با مشکلات زیادی باید دست و پنجه نرم کنند، اما خانوادهای موفق محسوب میشوند که با مسائل مختلف، بسیار منطقی و مدبرانه برخورد میکنند و در حل مشکلات دیگر اعضای خانواده نیز تاثیر بسزایی دارند. نکته قابل توجه در این تصویرسازی این است، که ارائه چنین تصویری از زوج یاد شده، اصلا حالت شعاری و تصنعی ندارد، بلکه کاملا قابل درک و پذیرش است.
اما یکی از بهترین و قابل دفاعترین بخشهای سریال را میتوان در کاراکتر اسماعیل و سمانه جست وجو کرد. نوع مواجهه سمانه و اسماعیل با یکدیگر را باید اوج هنرمندی سریال دانست. یک ارتباط واقعی و گرهگشا؛ دختری تحصیل کرده و شایسته، همسر فردی شده است که نه تحصیلات عالیه دارد و نه شغل مناسب اما صداقت دارد و اهل زندگی است: علاقه هر دو به زندگی، اطاعتپذیری سمانه از همسرش؛ به خاطر همسر و زندگیاش و چون همسرش از او خواسته است شغلش را رها میکند و با دوستش نیز قطع ارتباط میکند. این همان چیزی است که اتفاقا بیشترین قرابت را با واقعیت دارد. بدین معنا که اگر چین الگویی در واقعیت زندگی روزمره پیاده شود، موفق خواهد بود. ازدواج دختری با تحصیلات عالیه با فردی که از تحصیلات دانشگاهی برخودار نیست، هر چند در شعارهای پوچ و متوهمانه امروز برخیها، یک ازدواج ناموفق نامیده میشود؛ اما اگر نگاهی به اطرافمان داشته باشیم میبینیم که نه تنها چنین نگاهی واقعیت ندارد که اتفاقا از مهمترین راه حلهای برونرفت از فضای فعلی و ممانعت از بالا رفتن سن ازدواج توسل به همین شیوه است.
برخی از دیالوگهای خانم مشاور نیز در نوع خود جالب توجه است: ابراز اینکه از علاقه سمانه به زندگی و همسرش غبطه میخورد، یا آنجا که داستان زندگی خودش را مرور میکند و ابراز میدارد که اگر دنبال شغل و کار بیرون از خانه نبود، زندگی بهتری داشت و دیگر بسیاری از مشکلات در زندگیاش نبود و به نوعی خودش را مقصر برخی از مشکلاتی که قبلا داشته است، میداند. این مسئله هر چند واقعیت انکار ناپذیر زندگی امروز برخی از افراد است، اما به راحتی حاضر نیستند آن را بپذیرند.
نقش برخی از افراد و دوستان زوجین در به هم زدن زندگیها، مانند؛ رابطه مهرنوش و سمانه و داستان زندگی اسماعیل و روابط مادرش با دوستش که موجب به هم ریختن زندگی شد، به تصویر کشیدن سیاهی اعتیاد به شکلی عاطفی و موثر و البته تاکید بر امید به بازگشت، تاکید بر اینکه تحریم مشکل اصلی نیست و همه چیز به خودمان بستگی دارد و نباید منتظر بیرون بود؛ تاکید بر راحت گرفتن ازدواج و نادیده گرفتن برخی از سنتهای غلط (دیالوگ بین یوسف اصلی و همسرش یا اینکه خانواده اصلی با خانواده فرهمند تماس میگیرد و از آنها دعوت میکند که به خواستگاری دخترش بروند)، تاکید بر تولید نسل و افزایش جمعیت و ... به خوبی در مجموعه یاد شده به تصویر کشیده شده است.
البته همه آنچه گفته شد، به معنای نادیده گرفتن ضعف های بارز این سریال نیست؛ به طوری که از نظر ساختار فیلم سازی و فنی، مجموعه یاد شده یک مجموعه ضعیف محسوب میشود و اصلا قابل دفاع نیست؛ علاوه بر این بسیاری از پیامهای هم که اشاره شد، به شکل خیلی مستقیم و به صورت گلدرشت ارائه میشود که در مواردی حالت شعاری به خود میگیرد و مواردی دیگر که در این کوتاه فرصت پرداختن به آن نیست.
از کی تا حالا به کسی که تهمت میزنه و دروغ میگه، میگن آدم صادق؟!!!
معلومه دختره مثل کنیزش باشه دیگه چه مشکلی باید داشته باشه؟!
پناه می برم به خدا از چنین طرز تفکر متعصبانه و کوته فکری ای...