به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در همین خصوص مسعود فروغی در یادداشتی به نقد این اثر سینمایی پرداخته است:
نوشتن درباره اکران فیلم های سینمایی «عجیب و غریب» واقعاً سخت و طاقت فرساست٬ رعایت مرز انصاف و بازگوکردن واقعیتی تلخ از آنچه بزرگترین پارادوکس تاریخ سینماست به سختی انجام میشود٬ از آن مشکلتر شروع نوشتن درباره یک فیلم سینمایی پر از مسئله است که با هر عینکی به آن نگاه شود سوالات زیادی ایجاد خواهد شد.
«نهنگ عنبر» بدون اینکه در جشنواره فیلم فجر اکران شود تا منتقدان به تماشای آن بنشینند از چهارشنبه آخر اردیبهشت روی پرده سینماها رفت.
فیلم روایت زندگی مردی 50 ساله است که در سال اول دهه 40 به دنیا میآید و تا پایان سال 90 موفق نشده بود که «دختر مورد علاقه اش» را از سفر به «امریکا» و «همسری» با مردهای دیگر باز دارد و «همسرش» شود.
کارگردان برای معرفی نقش اول «بیانیه سیاسیاش» میگوید «ارژنگ صنوبر» (با بازی رضا عطاران) در خانواده ای «متوسط» به دنیا میآید و خیلی سریع تعریف خانواده متوسط در دهه 40 پدری پولدار و مادری خوشگذاران معنا میشود.
از 3 زن اصلی فیلم 2 نفر از چنگ شوهر و نامزدشان در میروند امریکا آن هم با مرد دیگر٬ یک بار حضور خانوادگی ارژنگ با پدر و مادر در آتلیه عکاسی منجر به ارتباط آقای عکاس و مادر ارژنگ میشود و سفر... بار دوم «رویا» (مهناز افشار) که دوست بچگی تا بزرگسالی ارژنگ است وی را قال میگذارد و ... بار سوم موضوع جالب تر میشود٬ رویا این بار با همسایه دندانپزشک ارژنگ و در جلوی چشمان وی «دوست» میشوند و باز هم مقصد «امریکا» است.
«نهنگ عنبر» مجوعه ای از عجایب است٬ ببیننده از دوران کودکی ارژنگ خوانندگی «ابی» و ... را در فضایی با نشاط میبیند و اما بعد...
«سامان مقدم» ارژنگ صنوبر را از دهه 40 در «قنداق» با خیانت آشنا میکند٬ در دهه 60 جوانی اش زیر سایه ترس از ماموران «شهربانی» که چهرهی مذهبی دارند زندگی میکند تا 4 تا فیلم ببیند٬ بعد برای رسیدن به «رویایش در امریکا» وی را «به زور» به جنگ میبرند و در اتاق گریم «دفاع مقدس» چهره اش تغییر میکند.
دهه 60 با «بگیر و ببند» مذهبیها در «ستاد امر به معروف» میگذرد و پدر «ارژنگ» هم «ریش دار» میشود.
مدال فوق طلایی «آزادی هر چی میخوای فحش بده» باید برای سینمای ایران ساخته شود٬ پرده سینماهای کشور فیلمی را به نمایش میگذارند که تمام دهه اول انقلاب را به لجن میکشد و «رویا» متولد سال «نهنگ» که مانند «عنبر» دل می برد به خاطر همین تغییر فضا اینجا بند نمیشود.
برای این کش و قوس زندگی جوان ایرانی از دهه 40 تا روزهایی که حتی وی مجبور است روزنامهای پر از تبلیغات چاپ کند -چون راه دیگری در این مسیر وجود ندارد- رویا به عنوان زن ایرانی 3 بار دست به دست میشود و این دوری و فراق با نماد وطن از سوی «امریکای جهانخوار»(تعبیر فیلم) صورت میگیرد.
کارگردان نهنگ عنبر اما با انتشار عکسی از نهنگ زخمی در صفحه شخصی اش به حذف بخش هایی از فیلم که بیشتر از روایت بالا دفاع مقدس را تخریب میکند اعتراض کرده است هرچند در صحنه های داخل شهر تا آنجا که جا داشته است «مردان پاسدار» را «افتضاح» نشان میدهد.
از دست رفتن «رویای» ارژنگ به سوی امریکا حتی در حالتی که وی تمام خواسته های رویا (ماشین و تیپ و...) را تامین میکند مخاطب را یاد از دست رفتن دست آوردهای هستهای توسط امریکا میاندازد در حالتی که تمام خواسته های آنها انجام شده است.
برای اکران فیلم هایی مانند «نهنگ عنبر» با توجه به علاقه وافر مسئولان اجرایی فعلی کشور تنها یک راه باقی مانده است تا کسی در دولت نتواند پروژه «افراطی نمایی» منتقدان این «فحش نامه های سینمایی» را ادامه دهد:
دولت سینماهای خاصی را برای اکران فیلم های مورد علاقه اش با مضامینی شبیه «نهنگ عنبر» در نظر بگیرد و بالای سر در سینما بزرگ بنویسند: «پول بیت المال خرج این فیلم نشده است»