بر همین اساس یکی از دانشجویان دانشگاه علوم اقتصادی دلنوشهای در این خصوص به «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ ارسال نموده که در ادامه میخوانید:
این منم یک جوان. جوانی پر از آرزوهای قشنگ، پر از امید و پر از انگیزه برای ساختن. در فرهنگ ما دانشگاه وجهه خیلی خوبی دارد. یادش به خیر روزی که به کلاس اول میرفتم، مادرم با کلی دعای خیر گفت انشاالله دانشگاه رفتنت را ببینیم. من نیز شروع به تحصیل علم کردم و همه مراحل را با موفقیت پشتسر گذاشتم تا رسیدن به غولی به نام کنکور. تلاش و ممارست شبانه روزی در کنار دوستانم یک سال از عمرم را کاملاً به خود مشغول ساخت تا سرانجام توانستم دعای مادرم را به لطف خدا مستجاب کنم.
همه چیز خوب به نظر میرسید. من که تلاش بسیار کردم و حالا قبول شدم، بماند که دانشگاه آن مدینهی فاضلهای نبود که در ذهن میپروراندیم. کاستیهایش، خستگیهایش و مسائل ریز و درشتی که از کنارش عبور میکردیم، چرا که هدف والاتری داشتیم به نام آبادانی کشورمان و به همین خاطر با همه ضعفها و کمبودها ساختیم تا اینکه کار به جای دیگری کشید.
یک روز که از تعطیلات نوروز به دانشگاه برگشیتم دیدیم که دیگر همان دانشگاه هم برایمان وجود ندارد. اوّل فکر کردیم اشتباه آمدهایم اما اینطور نبود. آن دانشگاهی که برایش سالها تلاش کردم، برای اهداف بلندتر، اهداف کوچکتر را فدایش کردم و مادرم آن را برای از خدا خواسته بود دیگر وجود ندارد. نه که وجود نداشته باشد ولی آنچه که هست چیزی نیست که من انتخاب کرده بودم.
نمی دانم کجای کار میلنگد که در شرایطی هستیم که عدهای به هر عنوانی و با هرمنصبی یکشبه برای ما تصمیم میگیرند و فراموش میکنند که ما در سیستم خودشان حق انتخاب داشتهایم.
به قول شاعر: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم / موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
پس ساکت ننشستیم و اعتراض کردیم الحق والانصاف هم با آرامش و اصولی این کار را کردیم؛ ولی صدایمان را شنیدند اما گوش ندادند. شش هفته تعطیلی کلاسها هم مسئولان امر را به فکر چاره برای این جوانان نینداخت و دستمان را به هرجا که میرسید، رساندیم اما هنوز ...
این روزها تب و تاب کنکور تحصیلات تکمیلی داغ است. و یک ماه دیگر کنکور کارشناسی. بازهم جوانان زیادی که سالها تلاش کردهاند میخواهند حاصل دسترنجشان را ببینند. بار دیگر میخواهند انتخاب کنند که با آنچه به دست آوردهاند در جایی که دلشان میخواهد درس بخوانند و فردای این سرزمین را بسازند.
ولی برایشان نگرانم از اینکه در چنین شرایطی، وقتی همه چیز وابسته به تصمیم فرد یا افرادی است که گاه تصمیمهای اینچنینی میگیرند، چگونه یقین خواهند داشت که دانشگاهی که برمیگزینند سرجایش خواهد ماند. از کجا معلوم مصلحت مسئولان برای دانشگاهشان سرنوشتی همچون علوم اقتصادی برایشان دربر داشته باشد؟ امروز مسئولان از این حرفها نمیزنند و گویی همه چیز خوب و آرام است اما هراس من از این است که این آرامش قبل از طوفان باشد چرا که حرفهای مسئولان نیز گاهی متناقض از آب در میآید.
همین چند روز پیش بود که معاون وزیر علوم اعلام کرد که حال از سال آینده در دفترچه انتخاب رشته، رشتههای منحصر به فرد ما با نام خوارزمی ذکر شده اما این رشتههای دانشگاه علوم اقتصادی است، دانشگاهی که برای حفظ نامش تاکنون من و هم کلاسی هایم از هیچ تلاشی دریغ نکردیم و بر این یقین داریم که نام و برندش نه برای من بلکه برای دانشجویان جدیدی هم که وارد دانشگاه علوم اقتصادی میشوند اعتبار خواهد ساخت. سال آینده دانشجویان با نام علوم اقتصادی وارد دانشگاه خواهند شد اما دفترچه انتخاب رشته چیز دیگری میگوید.
و حالا امیدوارم داوطلبان بعد از این خوش شانس باشند و حق انتخابشان مثل ما نادیده گرفته نشود اما واقعیت آن است که هیچ تضمینی بر این مدعا نیست.