به گزارش خبرنگار صنفی - آموزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»، محمد یگانه در گزارش مبسوط زیر به موضوع «نقش دانشگاه در تعلیق جوانان» پرداخته است:
اما از هرطرف که کتاب مشکلات جوانان امروز را ورق می زنیم مشکل بیکاری را همیشه یکی از قطورترین فصل های این غمنامه می بینیم. مشکلی که تبعات غیرمستقیم فرهنگی آن کم از هجمه های مستقیم فرهنگی دشمنان ندارد. مشکلی که علی رغم وعده و وعید های سیاست مداران مختلف، همچنان موضوعی پیچیده و غیر قابل حل در کشورمان قلمداد میشود و هنوز هم کشور ما جز جوامعی است که نتوانسته قوانین را به گونه ای تنظیم و اجرا کند تا در زمره کشورهایی قرار بگیرد که سال های سال است دیگر معضلی به اسم بیکاری را با خود به یدک نمی کشند .کشورهایی که نرخ بیکاری تک رقمی و حتی زیر 2 یا 3 درصد دارند (دوستانی که با مقوله اقتصاد سر و کار دارند می دانند که این نرخ اصلا بیکاری و معضل محسوب نمی شود بلکه عددی است طبیعی که به دلایل مختلف همیشه وجود دارد.)
در این زمینه و علل به وجود آورنده معضل بیکاری علی الخصوص برای جوانان عزیز صحبت بسیار است اما شاید به جرأت بتوان گقت که بزرگترین دری که به سوی مشکل بیکاری جوانان باز می شود درب دانشگاه است!
قبل از اینکه بحث دانشگاه ها را باز کنم لازم میبینم که برخی آمارهای مربوط به جوانان را در کشور مطرح کنم.
کشور ایران تقریبا با جمعیت 80 میلیونی خود رتبه 17 ام جهان را در این باب به خود اختصاص داده و همه میدانیم یکی از جوان ترین کشورهای دنیا محسوب میشود. - برای اطلاعات بیشتر در بعد جمعیتی می توانید به سایت ثبت احوال ایران و یا به سایت worldmeter از طریق لینک زیر مراجعه نمایید.
با نگاهی به هرم جمعیت ایران متوجه می شویم که متولدین دهه 60 ( 25 تا 34 سال) عریض ترین قاعده هرم جمعیت ایران را با 21.6 درصد از جمعیت کل کشور یعنی 3/17 میلیون نفر به خود اختصاص داده اند.
برای بهتر فهمیدن جمعیت فراوان این دهه که عمده بحث بنده را نیز شامل می شود خوب است بدانیم که متولدین دهه 70 با حدود 16 درصد جمعیت کل ، 8/12 میلیون نفر و بعد از آن متولدین دهه 80 حدود 12 میلیون نفر از جمعیت کشور را به خود اختصاص داده اند. یعنی دهه 60 ها تقریبا با اختلاف 5 میلیون از متولدین دهه هفتاد یا هشتاد بیشتر اند. به عبارت دیگر جمعیت این دهه 40 درصد بیش تر از دهه های 70 و یا 80 میباشد.
برای اطلاعات بیشتر در باب هرم جمعیت ایران می توانید به سایت مرکز آمار ایران و یا به سایت populationpyramid و یا worldlifeexpectancy از اینجا مراجعه نمایید.
حال با توجه به داشتن اطلاعات بالا می توانیم وارد بحث دانشگاه ها و تاثیرات نامطلوبی که بر اشتغال جوانان گذاشته است بشویم، شاید به جرأت بتوان گفت بخش عظیمی از این مشکلات و یا ضربه ای که عموما جوانان ما در این دهه متحمل می شوند از سیستم آموزشی غلط حاکم بر دانشگاه ناشی می شود و در این بعد هیچ تقصیری بر عهده جوانان نمی باشد.
طبیعتا برای اینکه فردی در جرگه کار قرار بگیرد باید دارای تخصص و تجربه لازم باشد که البته برای خود اشتغالی و کار آفرینی حداقل یک فاکتور دیگر – صرف نظر از فاکتورهای روحی- باید اضافه نمود و آن هم سرمایه است.
خوب حالا در نظر بگیرید جوان 18 ساله ما- می توانید گذشته خود را به خاطر آورید- با انگیزه ای وصف نشدنی قدم به دانشگاه- با آن سیستم معیوبش- می گذارد و دست کم 4 سال از بهترین دوران عمرش را در آن سپری میکند بدون آنکه تخصصهای لازم و نه حتی کافی را به دست آورد.شما نگاه کنید برای یک مهندس ما چه میزان از درس های خوانده شده در صنعت کارایی دارد به عبارت دیگر چند درصد واحد های گذرانده شده در دانشگاه به درد صنعت ما میخورد و گره از کار صنعت باز می کند شاید در خوشبینانه ترین حالت بتوان گفت کمتر از 30 درصد.یا یک دانشجوی جامعه شناسی ما و یا یک دانشجوی رشته زبان انگلیسی که بعضا پس از 4 سال هنوز در مکالمه خود دچار مشکل است چه میزان واحد را بدون هیچ کاربرد و استفاده ای و صرفا جهت گذراندن وقت سپری میکند.
مثلا فردی با رشته مهندسی مکانیک یا برق که در صنعت عموما باید به چند نرم افزار مهم تسلط داشته باشد و همچنین بتواند از عهده کارهای مقدماتی فنی برآید چرا باید از انجام کوچکترین کارها در صنعت عاجز باشد. به طوری که افرادی با رشته ای غیر مرتبط، کارهای فنی را در کارخانه ها و صنایع بزرگ و کوچک انجام دهند اما او نه ....! بنده به شخصه با مواردی برخورد کردم که مثلا شخصی با دیپلم انسانی کارهای فنی یک کارخانه را انجام می داده و حالا در نظر بگیرید فردی را که با مدرک کارشناسی و یا ارشد فنی خود در بعد عملی باید به شاگردی او برود!
در بعد تجربه نیز به همین ترتیب شما نگاه کنید یک لیسانس حقوق که تازه باید بعد از 4 سال رنگ دادگاه و دادگستری را ببیند و با محل کار خود پس از 4 و یا حتی 6 سال آشنا شود یا مهندس عمران ما تازه بعد از اتمام دانشگاه سری به ساختمان ها بزند.آیا نمیشد در همان دوران تحصیل به جای واحد لوس شده کارآموزی که عموما هم کسی آن را سپری نمیکند و صرفا مدرکی را از جایی دال بر گذرندن آن به دانشگاه ارایه میدهد، برای هر رشته در هر ترم واحدی به عنوان واحد کارآموزی برای افراد تعریف می شد؟ و فرد برای گذراندن آن می بایست ارتباط مستمر با یکی از حوزه های کاری خود در جامعه میداشت؟ آیا این همان تجربه ای نیست که فرد میباست در حین 4 سال تحصیل خود به تدریج کسب می کرد اما به دلیل فلج و ابتر بودن سیستم آموزش دانشگاه هرگز به دست نیاورده؟ و تازه پس از فارغ التحصیلی باید به دنبال کسب آن باشد. تازه اگر از جمله خوش شانس هایی باشد که با در بسته داشتن سابقه کار برای ورود به شرکت ها یا صنایع مختلف برخورد نکند!
در باب کار آفرینی جوانان و خود اشتغالی ورودی پیدا نمی کنم چرا که اگر این مدرک ها ارزشی می داشت به اعتبار انها به جوانان کار می دادند چه برسد به اینکه بخواهند به اعتبار مدرک کسی به او وام بدهند!
- اگر کسی بانکی را سراغ دارد که به اعتبار مدرک مثلا مهندسی برق او و نه با انواع چک و سفته و ضامن معتبر به وی وامی جهت کارآفرینی می دهد ممنون می شوم آدرس آن را در قسمت نظرات این خبر درج کند
-پس این قصه تکراری جوانان به دنبال میز هستند یا اینکه جوانان به دنبال استخدام هستند و کار نمی کنند قصه ای باطل است . چرا که با این سیستم معیوب دانشگاه نه فرد در این دوره 4 ساله و یا حتی 6 ساله متخصص میشود و نه با این ارتباط مقطوع دانشگاه و صنعت و یا حتی دانشگاه و جامعه، دانشجویان تجربه کاری به دست می آورند، و از آنجا که همه بخش های خصوصی هم برای ورود افراد، شرط داشتن سابقه کار 2سال،3 ساله و یا بیشتر را مشخص میکنند راهی به جز استخدام نمی ماند که آن هم با این حجم تقاضا تکلیفش روشن است.
یکی دیگر از بحث هایی که عموما مطرح میشود این است که تحصیل کرده ها هر کاری انجام نمی دهند و می گویند : « کار که عار نیست!». من هنوز به شخصه مفهوم این حرف را نمی فهمم و اصلا نمیدانم منظور گویندگان از هر کاری چیست.
بله همه موافقند که کار عار نیست اما پس تناسب کار چه میشود؟ آیا منظور از هرکاری یعنی هر کار مرتبط و یا منظور واقعا همان هر کاری است؟!! یعنی مثلا فردی با فوق لیسانس شیمی تجزیه یا جبر در یک بوتیک مشغول به کار شود؟!. بله شغل بوتیک هم شغل بسیار خوبی است اما خوب این کار چه نیازی به گذراندن 6 یا 7 سال وقت در دانشگاه داشت. یا چرا فردی با مدرک لیسانس زیست شناسی در کارخانه،به بسته بندی ماکارونی بپردازد؟!- تازه پس از کش و قوس های فراوان و انجام مصاحبه و تعهدات و تضمین های متعدد- .و چرا فردی با لیسانس حقوق در قالیشویی فرش بشوید. نگهبانی شغل بسیار شریفی است اما چه نیازی به خواندن ریاضیات مهندسی و دینامیک و ارتعاشات و گرفتن مدرک کارشناسی مهندسی مکانیک دارد؟!
نسبت فیزیک کوانتوم با ویزیتوری محصولات آرایشی - بهداشتی چیست؟!!! فوق لیسانس ادبیات فارسی در شیرینی پزی چه می خواهد؟!نکند دارد اشعار سعدی و قند پارسی را به شیرینی ها اضافه می کند؟!! باور کنید یا نه! یکی از صمیمی ترین دوستان بنده با مدرک مهندسی متالورژی هم اکنون مشغول خرما فروشی است و دیگری با مدرک مهندسی معماری مقدمات تهیه اجاق و یخچال را برای راه اندازی فلافلی مهیا می کند.
فوق لیسانس الکترونیک اگر خیلی خوش شانس باشد در مغازه تعمیر موبایل پس از گذراندن کار آموزی نزد استاد صاحب کار خود مشغول به کار می شود.
از خیل عظیم رانندگان محترم با مدارک کارشناسی و یا تحصیلات تکمیلی هم می گذریم!
فردی را می شناسم که در حال خواندن فوق لیسانس مدیریت شهری است. از شما می پرسم آیا غیر از این است که او به خیال رفتن در شهرداری و یا شورا های شهری – ولو به عنوان یک کارمند ساده- و یا هر جای مرتبط دیگری مشغول ادامه تحصیل در این رشته است - غافل از اینکه همین شورای شهر تهران را که نگاه میکنیم معلوم نمیکند با برخی از این اعضا، آیا کمیته ملی المپیک است یا خانه هنرمندان؟!
و حالا او باید پس از فارغ التحصیلی با درجه فوق لیسانس مدیریت شهری......... بگذریم...........
اینها را گفتم در پاسخ به این شبهه همیشگی - تحصیل کرده ها هر کاری نمی کنند- فردی که خود را از لذات دوران جوانی محروم نموده و رنج درس خواندن را به جان خریده چرا پس از 6 سال به کاری روی آورد که اصلا نیازی به آن همه درس خواندن نداشت؟ - و تازه شروع به شاگردی در آن کند تا کار را یاد بگیرد- خوب او در همان 18 سالگی وارد این شغل می شد و الان با گذشتن 6 سال هم سرمایه داشت و هم تجربه کافی در این شغل را پیدا کرده بود. یک آشپز خوب بود،یک فروشنده با تجربه، یک استاد کار گچ کار و یا ...
به نظر می آید سئوالات اساسی زیر در باب دانشگاه های ما مطرح است.
1- ما هنوز نرخ خروجی های متخصص در هر رشته با نیاز جامعه امان مشخص نیست. این است که الا ماشاا... دانشجو می گیریم، وقت او را هدر می دهیم بدون اینکه معادل این وقت که انصافا بزرگترین سرمایه جوانان است چیز در خوری نصیب او شود!
2- دانشگاه های ما بعضا به بنگاه های اقتصادی تبدیل شده اند تا مرکزی برای آموزش متخصصان مورد تقاضای جامعه. طبیعتا وقتی نگرش به دانشجو از یک فرد متخصص که قرار است فردا دردی از دوش جامعه بردارد به یک عابر بانک تغییر می کند نتیجه میشود همین مدرک گرایی و تشویق به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر، ارشد، دکتری.......... حتما همه جوانان
متوجه این نکته شده اند که چندسالی است دیگر تبلیغات کنکور کارشناسی در سایه تبلیغات موسسات قارچ گونه و بنگاه های اقتصادی به ظاهر علمی ارشد و دکتری رنگ باخته است.
از سیل دانشگاه های پولی نیز بگذریم.... که بلای جان دانش و تخصص گشته است.
یکی دیگر از صحبتهایی که معمولا میشود این است که که دانشگاه محلی است برای درس خواندن افرد طالب علم و نباید پس از ورود به آن انتظار به دست آوردن شغل مرتبط با رشته تحصیلی داشت.میگویند دانشگاه مکانی است برای علم و تعالی اشخاص .
در پاسخ به این دیگر نظر همیشگی باید گفت: ببینید این حرف درست است که فرد باید علم را برای علم بخواند اما در این صورت سیستم دانشگاه نیز باید بسیار متفاوت تر از این چیزی شود که الان وجود دارد. در این صورت دانشگاه نباید مانعی برای کار کردن و اصولا زندگی متعارف شخص گردد. اما آیا دانشگاه های ما اینگونه است. فردی که در فلان دانشگاه دولتی با حجم انبوهی از واحدها روبرو است آیا می تواند همزمان با درس خواندن کار هم بکند. اگر اینگونه نیست آیا این علم باعث تعالی فرد می شود؟!.شما تصور کنید فردی مثلا در یکی از رشته های علوم قران یا اخلاق اسلامی در دانشگاه پذیرفته شده.طبیعتا این فرد علوم مختلفی از اسلام را فرا میگیرد که بسیار هم خوب است اما یک نکته، شما فرض کنید ما به این فرد تئوریاتی از اسلام را می آموزیم مثلا به او میگوییم تاخیر در ازدواج خوب نیست و جوان هر چه زودتر باید ازدواج کند اما در عمل با این سبک دانشگاه، راه را برای کار کردن و به تبع ازدواج او بسته ایم.خدا وکیلی آیا این آموختن ازدواج زودهنگام به فرد به صورت تئوری باعث تعالی او میشود یا خود عمل ازدواجی که اگر به دانشگاه نمی آمد زودتر انجام می داد؟!
هرچند که این گوشه کوچکی از ایرادات مبنایی سیستم دانشگاهی ماست و مطمئنا دوستان خود به ابعاد متعدد دیگر از ضعف های این سیستم واقف اند.
شاید گزافه نباشد اگر بگوییم درصد بالایی از جمعیت 11 میلیونی جوانان مجرد جامعه ایرانی- طبق آمار اداره ثبت احوال- که الحق زنگ خطر بسیار بزرگی برای جامعه است و تقریبا نیمی از جوانان کشور را تشکیل می دهند به دلیل ایجاد تب دانشگاه رفتن در جامعه و ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بدون حساب و کتاب بوده و نتیجه ای جز ایجاد توقع در فرد – چه دختر و چه پسر- و بتبع افزایش خیل بیکاران نداشته است.
و اما راهکارها همانطور که گفته شد:
1- کم کردن تب ادامه تحصیل و نیاز سنجی جامعه به منظور پذیرش تعداد متخصصان واقعی.
2- تصحیح شیوه آموزش در دانشگاه و حذف واحدهایی که جز اتلاف وقت جوانان چیز دیگری به همراه ندارد و در عوض اضافه نمودن دروس عملی و مورد نیاز جامعه به شیوه درست و نه نمادین، به منظور ایجاد تخصص کاربردی در فرد.
3- ارتباط مستمر دانشگاه با محیط کار و جامعه به منظور ایجاد تجربه کاری در فرد و خارج کردن دانشجویان از یک محیط خلا و متوهمی که چندان با واقعیات جامعه عجین نیست.
و دست آخر اینکه اگر سیستم دانشگاه به این صورت و بدون اصلاحات گفته شده کارشناسان به پیش رود آنگاه این نوع از دانشگاه بیشتر شبیه سیستم تعلیق جوانان عمل می کند تا موتور محرک آنها.
لازم به ذکر است که این مقوله دیگر به تحریم ها ارتباطی ندارد و یک ایراد مبنایی و سیستمیاتیک داخلی است که سالیان درازی است به همان شکل ادامه پیدا کرده است و متأسفانه تنها با تغییراتی اندک همچنان به پیش می رود.