خبرنامه دانشجویان ایران: سنت افطاری رهبری انقلاب با دانشجویان یکی از دیدارهای ویژه ایی است که در شرایطی متفاوت تر از سایر دیدارها انجام می شود؛ صراحت و جسارت بیان، جنس مطالبات و نوع مطالبه گری دانشجویان و پاسخ های شفاف رهبری را میتوان از مهمترین وجوه تمایز این دیدار برشمرد.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، سومین گزارش پرونده «گزارش یک دیدار» به بهانه دیدار رمضانیه دانشجویان با رهبر انقلاب با محوریت مطالبات رهبری از دانشجویان در ادامه آمده است:
در این گزارش اهم بیانات سال های 87 را بررسی می کنیم:
جنبش دانشجویی
یکی از دوستان میگفتند که به این دلائل، آیندهی جنبش دانشجوئی دچار ابهام است! من میگویم هیچ دچارابهام نیست.اتفاقاً همان برادری که این مطلب را گفتند، وظائف جنبش دانشجوئی و کارهائی را هم که جنبش دانشجوئی باید انجام بدهد، ذکر می کردند؛ خوب، دیگر چه ابهامی؟! همین کارها را باید انجام بدهید؛ با این هدف، با این مقصد.من به نظرم میرسد یکی از کارهای لازم، تشکیل جلسات فکری وسیعی است که مجموعهی دانشجوئی، همراه با مجموعهی حوزوی، با برنامهریزی خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهی مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتی را ببخشد که ما در زمینههای مسائل علم و فناوری و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنی شکوفائی، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیری درست. یکی از کارها این است.
من به نظرم میرسد یکی از کارهای لازم، تشکیل جلسات فکری وسیعی است که مجموعهی دانشجوئی، همراه با مجموعهی حوزوی، با برنامهریزی خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهی مسائل گوناگون فکر کنند.
یکی از کارها[ی جریان دانشجویی]، مشخص کردن اصول است. ما اصولی داریم که باید از این اصول تخطی نشود. یعنی به نام فکرپردازی و اندیشهپردازی، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهای راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیوارههائی تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیوارهها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمی وجود دارد، یک صراط مستقیمی هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچکس در محدودهی صراط مستقیم زندانی نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچکس نیست. این اصول کسی را اجبار نمیکند، الزام نمیکند، محدود نمیکند، بلکه این اصول انسان را هدایت میکند و به او میگوید که اگر چنانچه برطبق این اصول حرکت کردی، به آن نتیجهی مطلوب خواهی رسید؛ اگر از این اصول تخطی کردی، به هدف نخواهی رسید. آخر، اشکال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشکال دارد: یک اشکال این است که انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشکال دیگر این است که وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.
مقصود، پیشرفت همهجانبه است؛ یعنی پیشرفت مادی و پیشرفت معنوی. پیشرفت مادی را هم نفی نمیکنیم. یعنی مطلقا مسئلهی معیشت مردم، مسئلهی اشتغال مردم، مسئلهی پیشرفتهای علمی و فناوری را مطلقا دست کم نمیگیریم. اینها کاملا مهم است و باید دنبال شود.
عدالت و پیشرفت
ما گفتیم که در این دهه، آنچه که به عنوان یک هدف و شعار - برای اینکه دنبال کنیم که مرحلهای را بگذرانیم - باید مورد توجه قرار بگیرد، «پیشرفت و عدالت» است. این را شعار قرار بدهیم: پیشرفت و عدالت. پیشرفت را عرض کردم؛ مقصود، پیشرفت همهجانبه است؛ یعنی پیشرفت مادی و پیشرفت معنوی. پیشرفت مادی را هم نفی نمیکنیم. یعنی مطلقا مسئلهی معیشت مردم، مسئلهی اشتغال مردم، مسئلهی پیشرفتهای علمی و فناوری را مطلقا دست کم نمیگیریم. اینها کاملا مهم است و باید دنبال شود، تا در این زمینهها فقر نباشد، بیکاری نباشد، گرانی و تورم قیمتها نباشد؛ در این تردیدی نیست. اما در کنارش، به این اکتفا هم نمیکنیم، بلکه باید فکر روشن، اعتقاد عمیق، انگیزهی روزافزون و جوشان و اخلاق انسانی و والای اسلامی در کنار اینها گسترش پیدا کند.همان طور که عرض کردم، از بیراههها باید ترسید. گاهی اوقات یک چیزها و راههائی را برای پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونهاش را گفتم؛ مثل پیشرفتهای دورهی پهلوی که حقیقتا بعضیاش توقف و بعضیاش پسرفت و سقوط بود - که حالا جای تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست - آن یک الگو بود که واقعا بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربیها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجهاش همین میشود که در آن پنجاه شصت سال شوم و سیاه در دوران پهلوی مشاهده شد.
یک حالت نومیدی از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشتهداران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنی نگاهی که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطهی والا و دستنیافتنی است، اسمش را هم میگذارند واقعبینی!
یک نمونهی دیگر از این بیراههها، نمونههائی است که گاهی ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونهی دوم، اسمی از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانی و اسلامی هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفی نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدی از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشتهداران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنی نگاهی که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطهی والا و دستنیافتنی است، اسمش را هم میگذارند واقعبینی! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمی اینقدر جلویند، در زمینههای گوناگون این همه پیشرفت کردهاند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانی، در زمینههای مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریهی نو، ابتکاری ارائه دادهاند؛ ما کی میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنی یک چنین روحیهای در آنها وجود دارد.
مگر خدای متعال یک دسته از انسانها را اینجور آفریده که همیشه باید جلو باشند؟ کدام واقعیت تاریخی این را نشان میدهد؟ مگر همینهائی که امروز در دنیا جلو هستند، در چند قرن قبل از این، ملتهای عقب افتادهی دنیا در همهی مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطای اروپا مگر از یاد تاریخ رفته؟
بارها در طول این سی سال، بنده خودم با افرادی از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است.این معنایش این است که یک ملت - حالا ملت ما به عنوان یک نمونه - و ملتهای گوناگون شرق و ملتهای مسلمان از جمله، محکوم به این هستند که همیشه دنبالهرو حرکت غرب و شاگرد دائمی آنها باشند و هیچ وقت از خودشان امید نداشته باشند که بتوانند در آن سطح قرار بگیرند، چه برسد که از آنها جلو بیفتند؛ هرگز چنین روحیهای نداشته باشند. این، یک بیراههی بسیار خطرناک است که امروز متأسفانه از سوی استاد دانشگاه، از سوی متفکر سیاسی، از سوی بعضی از گویندگان مذهبی ترویج میشود؛ این درست ضد تجربهی طولانیمدت بشری است. چرا؟ مگر خدای متعال یک دسته از انسانها را اینجور آفریده که همیشه باید جلو باشند؟ کدام واقعیت تاریخی این را نشان میدهد؟ مگر همینهائی که امروز در دنیا جلو هستند، در چند قرن قبل از این، ملتهای عقب افتادهی دنیا در همهی مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطای اروپا مگر از یاد تاریخ رفته؟
نگاه دین، نگاه اسلام، نگاه قرآنی به انسان این است که: انسان باید تلاش کند؛ تلاش با نظم، با برنامهریزی و بی وقفه، تا بتواند به نتائج برسد. صدای اذان بلند شد.امیدواریم انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد به شما که بتوانید در این میدان - در همین دورانی که شما دانشجو هستید و کشورتان در یکی از حساسترین دورانهاست - آزمایش خیلی خوبی برای کشورتان فراهم کنید و وسیلهای برای پیشرفت کشور باشید.
دوران قرون وسطی - من بارها گفتهام - دوران تاریکی است، دوران جهل و ظلمت است برای اروپا؛ نه برای کشورهای مسلمان، نه برای ایران. همان دورانی که آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بیخبری و ظلمت و خواب، همان دوران در کشور ما و در کشورهای اسلامی، دوران عظمت و پیشرفت علم و فلسفه است و پیشرفت سیاسی و اقتدار سیاسی.این نگاه، خیلی نگاه خطرناکی است. در همین زمینههائی هم که امروز شما مشاهده میکنید که در زمینههای علمی در کشورتان پیشرفت وجود دارد، در همین زمینهها هم بالخصوص بعضیها میآمدند و میگفتند آقا فایده ندارد! ولی جوان مسلمان، جوان ایرانی، با همت، با انگیزه وارد شد و به سطح دیگران رسید و یک جاهائی هم از دیگران حتی جلوتر هم رفت؛ یعنی به نسبت زمانی که صرف کرده اگر ملاحظه کنید، جلوتر هم رفته. بنابراین، این تفکر یکی از آن تفکرات بیراهه است. مطلقا نگاه نومیدانه نباید داشت. نگاه دین، نگاه اسلام، نگاه قرآنی به انسان این است که: انسان باید تلاش کند؛ تلاش با نظم، با برنامهریزی و بی وقفه، تا بتواند به نتائج برسد. صدای اذان بلند شد.امیدواریم انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد به شما که بتوانید در این میدان - در همین دورانی که شما دانشجو هستید و کشورتان در یکی از حساسترین دورانهاست - آزمایش خیلی خوبی برای کشورتان فراهم کنید و وسیلهای برای پیشرفت کشور باشید
تقلید از غربی ها
یک روز به جامعهی ما اینجور تفهیم کرده بودند که راه پیشرفت این است که ما از غربیها تقلید کنیم؛ آن هم نه تقلید در دانشآموزی و دانشاندوزی، تقلید در ظواهر؛ زنهایمان بیحجاب بشوند؛ مردهایمان کلاه فلان جور و لباس فلان جور بپوشند. میدانید در کشور ما، دورهای بر مردم ما گذشت که گذاشتنِ یک کلاه مخصوص به نام کلاه پهلوی اجباری شد و اگر کسی این کلاه را بر سر نمیگذاشت، مجرم شمرده میشد! بعد یکقدم جلوتر رفتند، گفتند یا کلاه پهلوی یا شاپو؛ چون غربیها- اروپائیها- این لباس را میپوشند. انواع و اقسام لباسهائی که در داخل کشور- لباسهای محلی- پوشیده میشد، همه منسوخ و ممنوع شد؛ برای اینکه لباس متحد الشکلِ از غرب آمده، پوشانده بشود. برای چی؟ برای پیشرفت! پیشرفت کشور را در این دانستند که مردم ما کت و شلوار بپوشند، کروات ببندند، زنهای ما بیحجاب حرکت بکنند؛ رسوم و عادات غربی را یاد بگیرند. ببینید چقدر خسارتبار است برای یک کشور؛ چقدر مایهی شرمندگی است، وقتی انسان فکر بکند. آن روز نه فقط شرمنده نمیشدند، افتخار هم میکردند، با صدای بلند هم این را فریاد میکردند. این، بیراهه است. نسخهی پیشرفت، نسخهی غلط؛ بیراهه. اصول برای این است که این اشتباهات پیش نیاید.