فرصت مطالعاتی بخاطر همین کار رفته بودم و با وجود اینکه در آنجا پستاک گرفتم، بخاطر تعهدی که داشتم نپذیرفتم و به کشورم برگشتم. می توانستم بمانم و چیزهایی هم که به عنوان بورسیه داده بودند هزینهای نبود و می توانستم پرداخت کنم.
خبرنامه دانشجویان ایران: فرصت مطالعاتی بخاطر همین کار رفته بودم و با وجود اینکه در آنجا پستاک گرفتم، بخاطر تعهدی که داشتم نپذیرفتم و به کشورم برگشتم. می توانستم بمانم و چیزهایی هم که به عنوان بورسیه داده بودند هزینهای نبود و می توانستم پرداخت کنم.
به گزارش خبرنگار صنفی - آموزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»، مهدی حسین یزدی، یکی از آن دسته از دانشجویان بورسیه دانشگاه بوعلیسینا است که در جریان ماجرای لغو بورسیه دانشجویان قرار گرفته است، وی شرحی ازماجرای بورسیه شدن خود را برای ما ارسال کرده است.
این دانشجو در خصوص چگونگی ورود به دانشگاه و لغو بورسیه اش اینگونه می گوید:
من ورودی 89 در رشته علوم دامی گرایش تغذیه دام در مقطع دکتری دانشگاه زنجان هستم. در سال 90 در فراخوان شهریورماه از طریق سامانه، دانشگاه بوعلی سینا و دو دانشگاه دیگر را برای بورسیه انتخاب کردم که دانشگاه بوعلی سینا در این رشته دو نفر درخواست داده بود. برای مصاحبه به دانشگاه بوعلی سینا آمدم، مدارک را به هیات جذب تحویل دادم و برای مصاحبه اعضای گروه به همراه یکی از اعضا هیات جذب بودند. در چند نوبت مصاحبهها انجام شد در ضمن افراد دیگری هم برای مصاحبه آمده بودند.
معمولاً دو برابر ظرفیت را اعلام میکنند؛ ابتدا یک روند عقیدتی دارد که در اینجا آن افرادی که شامل ظرفیت میشوند را انتخاب میکنند و برای وزارت خانه ارسال میشود، که این روند برای من انجام شد.
خود مصاحبه هم فکر کنم 100 یا 120 امتیاز دارد که 15 امتیاز به مصاحبه علمی مربوط میشود و بقیه امتیازات مربوط به کارهای علمی، زبان و غیره میشود. چیزی که بنده فهمیدم این بود که به من حدود 70، 75 داده بودند.
بعد از دو ماه از وزارت خانه زنگ زدند که دانشگاه بوعلی شما را قبول کرده و شما باید مدارک خود را بیاورید. مدارک را به وزارت خانه تحویل دادم، آنجا هم یک مرحله تحقیقاتی داشت که از جاهای مختلف استعلام میکردند تا مشخص شود فرد مشکلی ندارد یا بعداً مشکلی ایجاد نکند. بعد از انجام این مراحل دو نامه محرمانه برای دانشگاه ارسال میشود. رئیس دانشگاه میبیند و اگر مشکلی نداشته باشد دستور میدهد و در سامانه که اسم آن سامانهی سمباد هست تأیید میشود.
بعد از تایید، ما دوباره به وزارت علوم ارجاع داده میشویم. در آنجا دوباره یک مصاحبه انجام شد سپس بعد از دو ماه از وزارتخانه تماس گرفتند که کارهای شما انجامشده و تشریف بیارید مدارک را کامل کنید. در این مرحله باید تعهد محضری میدادیم که اگر مثلاً یکی از موارد داخل تعهدنامه را نقض میشود باید چهار برابر هزینهای که وزارت علوم برای ما پرداخت کرده بود پرداخت میکردیم. بالاخره حکم بورس بعد از تقریباً یک سال و نیم صادر شد.
25خرداد 92 حکم بنده صادر شد. طی فراخوان شهریور ماه، اقدام کردم و طبق این حکم مثلاً اینقدر در ماه حقوق میگیرم که وزارتخانه واریز میکرد. حکمی که برای بنده صادر شد 24 ماه بود و 1مهر 93 به اتمام میرسید. در اسفند سال 92 به فرصت مطالعاتی در اتریش رفتم. در مهر ماه برگشتم و چون کارهای دفاع پایاننامهام مانده بود آن را انجام دادم و در نوبت دفاع بودم. بخاطر مشکلاتی که در گروه ما بود کار دفاع طول کشید و به سال 94 کشیده شد تا اینکه در تاریخ 26 خرداد94 دفاع انجام شد. در مدت این 24 ماه مقالاتی هم داشتم.
بلافاصله یعنی 27خرداد 94 به همدان آمدم و طبق روال قانونی نامهای را خطاب به مدیر هیئت جذب دانشگاه نوشتم که بنده فلانی هستم، دفاع خود را انجام دادم (مدرک دفاع هم ضمیمه نامه بود) و برای همکاری خودم را معرفی میکنم. بعد از تحویل نامه تقریباً به مدت یک هفته ایران نبودم و در این فاصله جلسه تشکیل شده بود. پس از تشکیل جلسه بررسی پرونده حتی به بنده زنگ هم نزدند و زمانی که خودم تماس گرفتم خیلی راحت گفتند: با جذب شما مخالفت شد.
این جواب را بعد از سه سال به من دادند. در آن شرایط انگار آب سردی روی من ریخته بودند چون اساس زندگیام را روی این موضوع بنا کرده بودم. فرصت مطالعاتی بخاطر همین کار رفته بودم و با وجود اینکه در آنجا پستاک گرفتم، بخاطر تعهدی که داشتم نپذیرفتم و به کشورم برگشتم. می توانستم بمانم و چیزهایی هم که به عنوان بورسیه داده بودند هزینهای نبود و می توانستم پرداخت کنم.
تمام این تلاشها برای این بود که بتوانم به مملکت خودم خدمت کنم و برای آن مفید باشم، ولی متأسفانه خیلی راحت مخالفت کردند. آن هم با دلایلی که کاملا غیرمنطقی است. سه دلیل آنها این است: 1- وجود تعداد هیئت علمی بالا در گرایش علوم دامی 2- عدم توسعه کمی گروه 3- عدم وجود واحد درسی بهاندازه موظفی جهت تدریس.
درباره مورد اول اگر تعداد هیئت علمی بالا است چرا درخواست دادند؟ درباره مورد دوم میتوان گفت هیچ توسعهای داده نمیشود، بنده خودم از سال 80 دانشجوی این رشته هستم گرایش من مشخص است و آنها هم چندین ساله مقطع دکترا دارند. چه توسعهای میخواهند بدهند؟ رشته جدیدی اضافه کنند؟ کار خاصی انجام بدهند؟ با اینکه امکانات دانشگاه خیلی محدود هست! و درباره مورد سوم، موظفی بنده وقتیکه شروع به کار میکنم 10 واحد میباشد. من هم به قوانین آگاهی دارم مثلاً استادی که به دانشجوی دکترا درس میدهد یک واحد، سه یا چهار واحد حساب میشود یعنی معادل میشود و تعداد اعضای هیئت علمی چهار نفر هست که با یک حساب سرانگشتی مشخص میشود که این دلیل توجیهی بیش نیست.
این افرادی که اکنون با من مخالفت کردند همان افرادی هستند که من را تأیید کرده بودند ولی آن زمان سه نفر بودند ولی اکنون چهار نفر هستند که آنیک نفر دانشجوی دکترای خود دانشگاه بوعلی سینا و مربی دانشگاه هست، که در زمانی که من بورس دانشگاه بودم ایشان را جذب کردند و ظرفیت تکمیل شد.
دلایل دیگری که گروه میآورد این است که ما از اول نمیخواستیم و هیئت جذب به ما اجبار کرد!
اگر از اول در جریان این کارها قرار می گرفتم همان موقع انصراف میدادم که سه سال با زندگیام بازی نشود. نکته جالب این است که می گویند ما موظف نبودیم این موضوع را به شما بگوییم.
ان موقع فرصتهای شغلی زیادی بود. بعد از اینکه حکم بورس صادر شد از اراک تماس گرفتند و چون تعهد داده بودم نرفتم. دو ماه یا سه ماه بعد هم از شهرکرد تماس گرفتند.
تمام فرصتهای بنده از بین رفته. در حال حاضر تمام فراخوانها تمامشده و دیگر فرصتی برای جذب باقی نمانده است. اگر همان زمان پستاک را قبول کرده بودم به بقین میتوانم بگویم وضع خیلی بهتری داشتم، ولی معتقدم بیتالمال خرج من شده و من باید جواب گوی این باشم.
بهطور دقیق نمیتوان گفت چرا با جذب من مخالفت شده؛ اما یکی از اعضای گروه که از اول با جذب بنده مخالف بود وارد هیئت جذب شده و میتوان گفت تأثیر خودش را گذاشته و بدون تاثیر نبوده. من اعتراض خود را انجام دادم اما به جایی نرسید. بعد از این به دفتر رئیس دانشگاه رفتم و از منشی وقتی برای دیدن رئیس دانشگاه خواستم، نامه اعتراضم را هم زده بودم و فقط میخواستم حرفم را بزنم و بروم.
به من گفتند کارمندهای دانشگاه هم برای دیدن ایشان در نوبت هستند و تقریباً دو ماهی طول می کشد. رئیسجمهور هم اینطور وقت نمیدهد. دبیر هیات جذب، نامه را به دکتر غلامی داده بود چون باید نامه دوباره در هیئت جذب بررسی شود؛ دکترغلامی زیرنامه نوشته بود که با توجه به تصمیم هیات جذب، عدم جذب ایشان قطعی است.
گروه میگوید باید به هیات جذب ارائه شود، هیات جذب هم میگوید گروه مخالفت کرده و تا الآن هیچ مرجع قانونی به این امر رسیدگی نکرده است. تا جایی هم که من اطلاع دارم دیوان عدالت و مجلس از این کار شانه خالی کردند و کاری به این کار ندارند. جالب اینجاست که این قضیه زیاد در حال اتفاق افتادن هست. یکی از دانشجوهای همین دانشگاه همین اتفاق براش افتاده که اتفاقاً یکی از اعضای این گروه که استاد وی بود خیلی برای رفع مشکل دانشجویش تلاش کرد.
با اعضای گروه هم صحبت کردم، به آنها گفتم که برای من تفاوتی نمیکند که چه درسی را به عنوان موظفی بدهید من فقط میخواهم کار پژوهشی انجام بدهم؛ که در جواب میگویند: مزرعه نداریم. من به آنها هم گفتم مینویسم و تعهد میدهم که حتی یک طرح در مزرعه شما انجام ندهم. من در بخش خصوصی فعالیت میکنم و میتوانم طرحهای خودم را آنجا انجام دهم. حتی میتوانم دانشجویی را ببرم آنجا تا طرحش را انجام بدهد.
تازه نامه را گرفتم و قرار است به وزارت علوم بروم. ولی روی صحبت من با دانشگاه بوعلی سینا هست که تعهدی که کرده بود را برداشته است. من دو سال بورس گرفتم و طبق قانون چهار سال به دانشگاه تعهد داشتم که با این کار دیگر این تعهد هم ندارم، ولی تعهدم نسبت به وزارت علوم پابرجاست و برنامه وزارت این است که جایابی کند. با این کار دوباره تمام آن مصاحبهها باید انجام شود با این تفاوت که اولا سه سال از عمر من هدر رفته و دوما در انتخاب دانشگاه مختار نیستیم. ولی با تمام این وجود من با وزارت علوم کاری ندارم. بحث من دانشگاه بوعلیسینا هست که به همین راحتی سه سال زحمت یک نفر را از بین میبرد.
این عدم جذب مشکلات زیادی را به وجود آورده است که بخشی از آنها را گفتم ولی بدترین آنها حرفهایی هست که به وجود میآید که مثلاً فلانی حتما مشکلی داشته که قبول نشده. این حرفها را بین اطرافیان میشنوم که خیلی آزاردهنده هست. این صحبتها هم در جاهای دیگر که مشغول به کار بشوم هست. تمام اسناد و مدارک مصاحبه در پرونده من هست؛ اما به من تحویل نمیدهند. حتی اجازه کپی از مدارک را ندادند و میگویند اگر وزارتخانه بخواهد خود ما با vip میفرستیم.
کلیت صحبت من فقط با دانشگاه بوعلی سینا هست بهویژه رئیس دانشگاه، هیئت جذب و گروه که فقط یک جواب قانعکننده بر طبق قانون، آییننامه و مدرک بدهند تا حداقل بتوانم جواب خانواده و اطرافیان را بدهم و اینکه چطور سه سال با زندگی یک نفر بازی میکنند.