بر سر جوان چه آمده است؟ دانشگاه با او چه کرده است؟ چه کسی تعلقات او را به علم و دانش به سرقت برده است؟ چه سلاحی، قلم را در دستش شکسته است؟ چه نبردی، عشق به یادگیری را ویران کرده است؟ چه شکنجه ای او را از خود بی خود کرده است؟ چه تهدیدی او را وادار به خودنمایی کرده است؟
خبرنامه دانشجویان ایران: بر سر جوان چه آمده است؟ دانشگاه با او چه کرده است؟ چه کسی تعلقات او را به علم و دانش به سرقت برده است؟ چه سلاحی، قلم را در دستش شکسته است؟ چه نبردی، عشق به یادگیری را ویران کرده است؟ چه شکنجه ای او را از خود بی خود کرده است؟ چه تهدیدی او را وادار به خودنمایی کرده است؟
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ منیژه نویدنیا عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در مطلبی با نگاه آسیب شناسانه به فضای داخلی دانشگاهها نوشت: امنیت به شرایطی اطلاق می شود که ساز و کارهای لازم برای مقابله با خطرات و خطرسازان فراهم باشد. امنیت مستلزم وضعیتی است که تدابیر مکفی برای جلوگیری از تعدی، تجاوز، آزار و اذیت، توهین و فحاشی، صدمه و آسیب وجود داشته باشد. امنیت به تجهیزات و وسایل، برای نظارت و کنترل شرایط مجهز است. امنیت شانه به شانه نظم قانونی و انضباط تعاملی جریان دارد. امنیت از پرس و جو، کنکاش، بازرسی، تحقیق در وقت لازم، ابایی ندارد. امنیت با شیوه مقابله گرایانه مجال و فرصتی برای خطرسازی و خطر آفرینی نمی دهد. امنیت در تشخیص خطر و تهدیدات به تدابیر و توجیهات بسنده نمی کند و ذات و ماهیت را ملاک تشخیص قرار می دهد. امنیت با همه نوع خطرات و آسیب ها سر آشتی ندارد و با سبک و سنگین کردن خطرات، گریزی برای آنان فراهم نمی کند و بسیاری اقدامات و برنامه های دیگر که تحقق امنیت را ممکن می گرداند.
اما براستی کدام یک از این اقدامات در دانشگاه ها وجود دارند؟ از این کم و کاستی های فاحش بگذریم. درد و رنج بزرگتر، آسیب و حرمانی عظیم، خسارت و صدمات غیرقابل جبران را چه کنیم؟ مادر و پدر سال ها عمر گرانبهای خویش را به پای فرزند نثار می کنند و تنها آرزویشان دیدن قامت فرزند در راستی و درستی است. معلم سال ها بر شأن و کبر آدمی درس می دهد و درس می پرسد. مدت ها مراقبت، هوشیاری تا فرزند به نهالی تبدیل گردد که بادهای هوس و غفلت آن را نلرزاند. سال ها آموزش اخلاق که نوجوان به تعهد و انسانیت وفادار شود. چقدر ایثار، از خودگذشتگی، صبر و گذشت تا فرزند دنیای خویش را به جهان علم و دانش پیوند زند و فراوان رنج های دیگر.
بالاخره، جوان به دانشگاه می رسد و چنین روزی چقدر خجسته و زیبا برای والدین و اطرافیان است. اما چندی نگذشته است که اشک مادر در نگرانی جوانش سرازیر می شود. سراسیمگی و خشم پدر غلیان می کند. دوست و رفیق، مبهوت و سرگشته از این دوست قدیم و غریبه امروز می شوند. به هر کس می رسی، سوالش این است بر سر جوان چه آمده است؟ نور ایمان در چشمان او خاموش، جای صدای مهربان او را خنده های مضحک گرفته، سر پایش در رنگ و مارک، مدل پیدا نیست، از درس و علم که می پرسی، تلنباری از جزوه می آورد. دل نگران دوست یابی ها و عقب نماندن از دیگران در این وادی است. جان کلام، نحوه صحبت، سخنان، هیبت ظاهر، دغدغه، اوقات فراغت، ساعت درس، همه و همه در ولنگاری، بی خیالی، بی تفاوتی، خود پرستی، لذت طلبی، خوش گذرانی، بی مسئولیتی و دیگر آسیب ها می گذرد.
بر سر جوان چه آمده است؟ دانشگاه با او چه کرده است؟ چه کسی تعلقات او را به علم و دانش به سرقت برده است؟ چه سلاحی، قلم را در دستش شکسته است؟ چه نبردی، عشق به یادگیری را ویران کرده است؟ چه شکنجه ای او را از خود بی خود کرده است؟ چه تهدیدی او را وادار به خودنمایی کرده است؟ صداقت و پاکی را با چه اجبار و سلطه ای با شهوت معاوضه کرده است؟ آدمیت و انسانیت را با فشار و ترس از چه پنهان می کند؟ راستگویی و صراحت لهجه اش از وحشت چه به تملق گویی کشیده است؟ و آسیب های دهشتناک دیگر.
امنیت کجاست؟ امنیت دانشگاه کجا به یغما رفته است؟ که خطرات و آسیب ها چنین محل جولانی یافته اند!
این خطرات و صدمات تنها بخشی از فضای تعاملی دانشگاه است که فضای دانشجویی را به چالش می کشد. اما برای پرس و سوال از چند و چون امنیت و چگونگی امنیت دانشگاه کافی است و برای شاهدان نیز کفایت می کند که دریابند که حفظ جسم و محیط فیزیکی، شرط اول امنیت است، ولی شرط غائی حراست و پاسداری جان و ارزش های آن است.