به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این جمله مطمئنا ضمانت اجرایی نداشت اما استراتژیک ترین راه ممکن برای کنترل فرزندان در موقعیتهای حساسی چون مهمانی خانه ی افراد رودربایسی دار بود. از سیاستمداری والدین که بگذریم، قالب دیگر این استراتژی را در موقعیت های دیگر نیز می توانیم مشاهده کنیم.
پرده ی اول: پایگاه تغذیه سایت دانشگاه
سامانه اینترنتی ای که وقتی برای رزرو غذای هفته ی بعد به آن مراجعه می کنیم برای هر روز منویی با دو آپشن در اختیارمان می گذارد. از همه جالب تر منوی روز سه شنبه است : کوبیده، "بیف استراگانوف" وقتی برای اولین بار نام این غذا را در منوی سلف دانشگاه دیدم اول کمی قرنیه ی چشمم گشاد شد و بعد آدرس بالای صفحه را دوباره چک کردم و در آخر با اطمینان از صحت وقایع در حال وقوع غذای آن روز را با خنده ای از ته دل رزرو نمودم. با فرارسیدن روز موعود وقتی ظرف بدست رو به روی مسئول تقسیم غذا ایستادم با یک لبخند بورژوازی گفتم : بیف استراگانوف لطفا .... ایشان نیز پرسیدند: چی چی گانوف؟ و چند مرتبه ای نام این غذای اجنبی را تکرار کردم و تنها کلمه ای که بعد از چند ثانیه بهت وی شنیدم این بود: نفر بعد!
از آن روز به بعد این مساله برایم تبدیل به یک علامت سوال شده که کارکرد این نام در منوی غذا چیست؟ اصلا چرا این غذای اسم سخت؟ مثلا ته چین چرا نه؟ اگر بنا به اسمی ست که تنها قرار است یک تصویر ذهنی باشد و نه واقعیت عینی دیگر چه فرقی میکند؟ شاید مثلا مسئولین اینطور استدلال کرده اند که در دانشکده ای که بخش اعظم دروس را نظریه های متفکران غربی تشکیل می دهد ، یک بیف استراگانوفی هم بزنیم تنگ منوی غذا بد نباشد! حداقل پرستیژ که دارد...
قریب به یقین اشکال از ذهن مقایسه گر ضعیف بنده است اما نمیدانم چرا هرگاه به پایگاه تغذیه مراجعه میکنم و نام این غذای کذایی را چند باره میبینم ناخودآگاه به یاد برخی اصول و مفاهیمی می افتم (مثل: اینترنت متوسط الحالی که با سرعتش موی دانشجو را سفید نکند و با قطعیاش تن دانشجوی خوابگاهی را نلرزاند، ویدئو پروژکتور هایی که مدام سر کلاس ها ریشخندمان نکنند، تالارهایی که در زمستان مجبور نباشیم پتو پیچ شده در آن حاضر شویم و قوانین و بخش نامه هایی که شامل حال تمامی صنوف و تشکل ها باشد.) که تنها نام آن ها در دانشگاه وجود دارد اما کی قرار است به چشم سر شاهد آن باشیم... خدا میداند!
پرده ی دوم: امور وام های دانشجویی
راستش آدمی دردش می گیرد وقتی میبیند با اینکه دانشگاه تهران در میان تمامی دانشگاههای سراسری کشور، بیشترین میزان بودجه را به خود اختصاص داده اما باز هم وام دانشجویی نصیب همه نمیشود و اگر در روزهای آغازین درخواست وام اقدام نشود، احتمالا دانشجو میماند و صندوقی که خالی ست و بودجه ای که همیشه کم است. نوعی "سبک متروییسم" درهمه ی امور مشاهده میشود از وام دانشجویی گرفته تا انتخاب واحد و دریافت کمد و... نمیدانم رقابت برای بدست آوردن امکاناتی که بالطبع باید برای تمامی دانشجویان درنظر گرفته شده باشد منطقی ست یا خیر اما گویی گاهی قرار است تنها ویترینی از امکانات خوش رنگ و لعاب نشان داده شود و بعد همان استراتژی والدین ماب دوران کودکیمان. مطمئنا خرده ای بر مسئولین نیست، اشکال از ماست که هنوز دانشجویان خوبی نشده ایم!
در آخر آرزوی حراستی را برای همهی دانشگاهها دارم که به تمام وعده های عریان، جامهی عمل بپوشاند حتی به زور!
* فاطمه ایمانی – دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران