خبرنامه دانشجویان ایران: محمود سریع القلم با وجود همه تناقض ها و نوسانات مختلف در نظریات و دیدگاههایش در یک موضوع همواره ثابت قدم مانده و آن اینکه اصول توسعه، ثابت و جهان شمول اند. این نوشتار، در چند شماره به نقد «روش شناسانه»ی کتاب «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران»، خواهد پرداخت.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در بخش اول این مطلب (اینجــــا) به مبانی پوزیتیویستی خام و تند حاکم بر کتاب «عقلانیت و توسعه یافتگی در ایران» اثر محمود سریع القلم اشاره کردیم. سپس به معرفی دیدگاه اصلی او در مورد تز توسعه برای ایران پرداختیم. در ادامه اشاره کردیم که از نظرگاه سریع القلم، در کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران (ص142) به صورت مالوف در مکتب نوسازی، کشورها را براساس سطح توسعه یافتگی در چهار دسته تقسیم بندی می کند. (اینجــــا) و در بخش سوم همین نظرات مورد بررسی قرار دادیم (اینجــا) و در بخش چهارم مسئله توسعه یافتگی بر اساس پارادایم پوزیتیویستی بررسی شد(اینجا) و در بخش پنجم این تحلیلی ضرورت "اجماع نخبگان فکری و ابزاری بر سر مجموعهای از انگارههای فرهنگی برای رسیدن به توسعه" مورد نقد قرار گرفت.(اینجــا)
در بخش ششم و پایانی دیدگاه وی درباره نحوه تعامل با کشورهای غربی و به خصوص آمریکا آمده است؛
از نظر سریعالقلم: «سیاستمداران ایران باید اطلاعاتشان را نسبت به دنیا بهروز کنند. بسیاری از ادبیات ما، ادبیات دوران جنگ سرد است. ما طوری صحبت میکنیم که انگار هنوز رقابت آمریکا و شوروی در دنیا برقرار است. در حالی که دنیا متحول شده است. هر چند نقش آمریکا در جهان کم شده، اما این کشور در منطقهی خاورمیانه همچنان نقش اول را دارد. اگر کشور ما برای یک استراتژی 10 ساله برنامهریزی کند و آرامش سیاسی با محیط بیرونی ایجاد شود و همهی سیاستمداران، کارآفرینان و دانشمندان ایرانی بدانند در کدام جاده میخواهیم حرکت کنیم، آسیا برای ما اهمیت پیدا میکند. آن وقت است که ما در بسیاری از بازارهای آسیایی دنبال سهم بازار میگردیم. البته همهی اینها مشروط به این است که حوزهی سیاست خارجی ایران به یک حوزهی آرام تبدیل شود».
سئوال اینجاست که آیا ما منشا ناآرامی هستیم و باید آن را برگردانیم. با چه تعریف و منطقی؟ آیا عامل ناآرامی و تنش و ترور و خونرزیزی و لشگرکشی در دنیا مائیم؟ مائیم عراق را به خاک و خون کشیده ایم و پس از ویرانسازی این کشور و رشد دادن گروههای بمبگذار، داعشیهای خونریز را پرورش دادهایم؟ مائیم که افغانستان را به کانون تولید و تکثیر القاعده و طالبان مبدل کردهایم؟ مائیم که در پاکستان و آذربایجان تنش ایجاد میکنیم؟ نکند چون ما همسایهی این کشورها هستیم مقصر اصلی جنگ و خونریزی و ناآرامی هستیم. پیشنهاد آقای سریعالقلم برای آرام شدن وضع عراق و افغانستان چیست؟
کافی است ایشان تنها لیست کوچکی از عوامل تنش و نا آرامی ایجادشده توسط آمریکا و علیه ایران و همسایگان ایران که در زیر آمده را در ذهن خویش تداعی نمایند:
1. در 19 اگوست 1953 سازمان سیا کودتایی را علیه دولت «مصدق» به راه میاندازد که به کودتای 25 مرداد در ایران معروف است. طراح و برنامهریز این کودتای آمریکایی کسی نبود جز «کیم روزولت»، نوهی «تئودور روزولت» که طی سالهای 1901 تا 1909 میلادی ریاست جمهوری آمریکا را برعهده داشت.
2. در 12 نوامبر 1979 آمریکا داراییهای ایران در بانکهای خود را توقیف میکند تا به این وسیله انقلاب اسلامی در این کشور را تحت فشار و محاصره قرار دهد.
3. در 13 دسامبر 1979 دولت آمریکا اقدام به تبعید دیپلماتهای ایرانی از این کشور کرد.
4. در 25 آوریل 1980 مجموعهی آمریکایی «دلتا» متشکل از نیروهای ویژهی آمریکایی به بهانهی آزادی گروگانهای آمریکایی که در سفارت آمریکا در تهران بازداشت شده بودند، به خاک ایران تجاوز کردند.
5. در 18 آوریل 1988 ناوهای جنگی آمریکا دو سکوی نفتی ایران در جنوب خلیج فارس را هدف قرار داده و 3 ناو جنگی را غرق و به دو ناوچه هم خساراتی وارد کردند.
6. در 3 جولای 1988 یکی از ناوهای ناوگان نیروی دریایی مستقر در خلیج فارس یک فروند هواپیمای مسافربری ایرانی را هدف قرار داده و موجب کشته شدن همه 298 مسافر این هواپیما شد
7. تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی با اشکال مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان مثال حمایت تام و تمام از فتنهی 88 و نیز حمایت کامل از منافقین و مخالفین جمهوری اسلامی در هر لباسی و با هر ایده و اعتقادی.
8. از 17 ژانویه تا 28 فوریه 1991 نظامیان آمریکایی ضمن حملهی نظامی به عراق و اشغال این کشور بیش از 8.437 واحد مسکونی و 157 پل و خط آهن و 130 ایستگاه اصلی و فرعی تولید برق و 249 مهد کودک و 139 مرکز رفاه اجتماعی و 100 بیمارستان و مرکز بهداشتی و 1708 مدرسه ابتدایی را نابود کرده و از بین بردند.
9. در اگوست سال 1996 «بیل کلینتون»، رئیس جمهور وقت آمریکا قانون اعمال مجازات علیه ایران و لیبی را به امضا رساند که کنگرهی این کشور آن را تصویب کرده بود و به قانون «داماتو» معروف شد. هدف این قانون تحمیل مجازات سالیانه بیش از 40 میلیون دلار بر شرکتهای نفتی خارجی بود که اقدام به سرمایهگذاری در ایران و لیبی میکردند.
10. در سال 1996 آمریکا صندوقی با بودجهی اولیه 20 میلیون دلار برای متزلزل کردن و تضعیف نظام اسلامی در ایران تاسیس و دایر میکند.
11. در 28 سپتامبر 1997 دولت عراق اعلام کرد، به دلیل کمبود کمکهای پزشکی از زمان تحریمهای اعمال شده علیه این کشور توسط آمریکا بیش از 1.2 میلیون نفر در عراق جان خود را از دست دادند.
12. در دوم نوامبر سال 2000 گزارشی ارائه میشود که در آن فاش میکند که آمریکا در سال 1991 در بمباران عراق از بمبهایی حاوی اورانیوم غنی شده استفاده کرده است که موجب آلوده شدن محیط زیست این کشور به اورانیوم شده است.
به لحاظ بیرونی نیز این مبانی نظری با چالش روبروست. تجربه دو دولت سازندگی و اصلاحات در اعمال تعامل مثبت با غرب و دولت آمریکا، تجربه ای ناکام است. در شرایطی که جمهوری اسلامی دارای بهترین روابط خارجی با کشوری مثل آلمان بود به طوری که دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت دولت هاشمی در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری خود اعلام کرد که مقامات عالی آنها در سطح صدراعظم، محرمانه ترین حرف های نشست های خود با دیگران (اشاره به صحبت گورباچف مبنی بر این که اگر رودخانه راین در مسیری که جاری است، خلاف جهت آن حرکت کرد، کمونیسم هم به شوروی برخواهد گشت) با ما در میان گذاشتند.
در همین دوران ماجرایی به نام رستوران میکونوس مطرح شد و برای رییس جمهور وقت (هاشمی) حکم جلب و کیفرخواست صادر شد و سفرای کشورهای اروپایی در اعتراض به آن واقعه، از ایران فراخوان شدند و تا زمان دولت بعد نیز باز نگشتند که خود یک شاخص مهم در وضعیت بحرانی در سیاست خارجی یک کشور است. در دوره اصلاحات نیز دولت وقت با صراحت بیشتری تعامل با غرب را در دستور کار خود قرار داد و گفتگوی تمدنها را شعار خود در روابط خارجی قرار داد.
اما از سوی رئیس جمهور آمریکا در کنار عراق و کره شمالی به عنوان «محور شرارت» معرفی شد و ایران بالاترین سطح تهدیدات نظامی و امنیتی را از سوی دولت آمریکا در آن دوران تجربه کرد. در مسئله هسته ای نیز سیاست دولت اصلاحات و مجلس ششم و مذاکره کننده ارشد کشور دکتر روحانی، تعامل کاملا مثبت و اعتمادسازی یکجانبه حداکثری بود اما پس از چند سال اعتمادسازی و تعلیق عمده فعالیت ها یعنی در سال 84، پاسخ غربی ها نا امید کننده بود. بنابراین این مبانی نظری در عمل حتی اگر به هر شکلی بتواند از عهده موانع درونی برآید باز با این چالش بیرونی روبروست که سرنوشت دو دولت سازندگی و اصلاحات را پیدا نماید.
همه مسائل گفته شده در دو بخش گذشته نشان دهنده این واقعیت است که دکتر سریع القلم نگاهی افراطی به پیروی از نسخه غربی پیشرفت دارد بی آنکه زمینه های بومی آن در ایران را درنظر بگیرد و با توجه به دلایل ذکر شده ثابت گشته است که طی کردن مسیر مد نظر ایشان برای توسعه، سرانجامی جز به بن بست رسیدن و عقبگرد در پیشرفت کشور را در پی ندارد.