به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ تاریخ بویژه تاریخ معاصر و پس از رنسانس را عمدتا غربیها یا غربگرایان نوشتهاند و اگر مبتنی بر نوشتهجات آنها خوانده شود بیشتر شناخت ما از زاویه دید غربی و دلبخواه او خواهد بود، اما در این بین تلاشهای «موسی نجفی» و «موسی حقانی» در مجموعه کتابهای «و انتم الاعلون» برای آنکه تاریخ معاصر ایران به روایت دقیقی نگاشته شود، منبع خوبی برای یک سیر مطالعاتی در حوزه تاریخ معاصر خواهد بود، سیری که آن نیز ترتیب خاص خودش را دارد و جلو و عقب خواندن کتب، شناخت را ناقص مینماید.
هویتت را درست بشناس!
«هویتشناسی» نخستین قدم برای شناخت درست تاریخ است، در اصل این کتاب و کتاب بعد از آن که بصیرت تاریخی است تلاشی است برای آنکه ذهن مخاطب و کنجکاو را با این مهم آشنا کند که روایتهای مستند و غیرمستند از تاریخ چه هستند. هویتشناسی مجموعه مقالات، مصاحبهها و سخنرانیهای دکتر موسی نجفی پیرامون نظریه هویت ملی در ایران و بازتاب آن در فرهنگ، تاریخ و سیاست است. نویسنده در ابتدای امر به معنای هویت پرداخته و مینویسد: «هویت عبارت است از مجموعه نگرشها، ویژگیها و روحیات که یک فرد را از دیگران متمایز میکند». (هویتشناسی، ص 26) نجفی که صاحب «نظریه تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان» در کرسیهای نظریهپردازی است، هویت را دارای ذات واحدی دانسته که سایر عوامل در کنار این ذات معنا میشوند. در ادامه «اسلام»، «زبان فارسی» و «منطقه جغرافیایی ایران» 3 عنصر هویتی شمرده شدهاند که در هر دورهای با توجه به آنچه در سیر تاریخی و بستر زمانی بر ایران رفته، لایههای مختلفی را شکل داده است. نویسنده با اشاره به این لایهها، لایه صفوی شیعی را به سبب تشکیل دولت ملی مستقل ایرانی بعد از 9 قرن، برجستهتر قلمداد میکند. وی دولت جدید عصر صفوی را نویدبخش چند سرآغاز و تحول بزرگ تاریخی میداند:
1- ایران به عنوان کشوری مستقل و با حاکمیت سیاسی جدید خود را به دیگر کشورها معرفی کرد.
2- مذهب واحدی در ایران حکمفرما شد و این مذهب واحد، بدون وابستگی به نظریه خلافت، مذهب اکثر مردم مسلمان ایران شد.
3- حاکمیت ایران با مذهب جدید و دولت و نظام مدنی نوین، در منطقه جغرافیایی ایران مرکزی اتفاق افتاد.
4- زبان فارسی دری، زبان رسمی مکاتبات حکومتی و ملی شد. (همان، ص 70)
«بدین ترتیب میان 3 عنصر مذهب «شیعه»، «زبان پارسی» و «منطقه جغرافیایی ایران»، تناسب و نسبت جدیدی در قالب یک ملت و دولت مستقل شکل گرفت. در این راستا هر چند عناصر بسیار دیگری هم نقش داشتند، مهم این است که تمام این عناصر و اجزا در خدمت یک کل به هم پیوسته قرار گرفتند و این روند بعد از 5 قرن تاریخی، همچنان لایه مرکزی و هسته اصلی هویت ملی ایران را تشکیل میدهد». (همان، ص 70)
واکاوی درباره بحرانهای هویتی که ایرانیان در طول تاریخ با آنها روبهرو بودند، دلایل پذیرش اسلام از سوی ایرانیان و واکنش نسبت به بحران هویتی غرب و نقد و بررسی نظریههای رقیب از دیگر موارد مطرح شده در کتاب است.
باید نسبت به تاریخمان بصیر باشیم!
وضع تاریخی و جریانهای تاریخی در مقابل مسائل امروزی بحث ریشه است در برابر آن چیزی که هویداست و بهمثابه باطن در مقابل ظاهر است. بصیرت تاریخی مجموعهای است که محدوده زمانی 5 قرن اخیر تاریخ معاصر ایران را دربرمیگیرد و از عصر صفویه تا انقلاب اسلامی را شامل میشود. دکتر موسی نجفی در این اثر با ارائه یک تقسیمبندی تاریخی ما را در ۱۰ گام به دوران صفویه میرساند و از آنجا خط سیر اندیشه و هویت تاریخی ایرانیان را تا انقلاب اسلامی ترسیم میکند. مباحث کتاب بیشتر در حوزه تاریخ تحلیلی و اندیشه سیاسی سیر میکند بهگونهای که با نظر به سنت و تجدد و با عبور از تحولات تاریخی به جنبشهای اسلامی، ورود غرب به ایران، توجه به نقش مرجعیت و اجتهاد و هویت ملی بویژه در عهد صفویان و مشروطیت پرداخته و این مقولات فکری مهم را مورد توجه و کانون پژوهش خود قرار داده است. حاصل این رفت و برگشت بین تحولات تاریخی و اندیشه تاریخی- اجتماعی- سیاسی، سرنخهایی را برای شناخت تاریخ معاصر به دست میدهد که میتواند متضمن «بصیرت تاریخی» باشد؛ مطلب مهمی که امروز به عنوان ریشه و با مدخل «بصیرت سیاسی» میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد. نویسنده به این نکته اشاره دارد که اهمیت بررسی این دو برهه به این دلیل است که اولا ما هنوز وامدار دوران صفویه هستیم و استقلال ایران، مذهب تشیع و بسیاری از مسائل دیگر از همین عصر است. ثانیاً پیرامون اهمیت مشروطه باید گفت ما تا مشروطه را نشناسیم، تاریخ 100 ساله ایران را نمیتوانیم بشناسیم. نویسنده در فصل سوم کتاب به اصول شناخت تاریخ تحولات سیاسی ایران با محوریت مشروطه میپردازد و پیرامون چیستی و چرایی این برهه حساس از تاریخ، اصول و مقدماتی را بیان میکند.
یکی از موارد جالبی که در انقلاب مشروطیت میتوان یافت، بصیرت تاریخی است. این بصیرت تاریخی که از مشروطه حاصل میشود، میتواند بصیرت سیاسی را در عصر انقلاب اسلامی کلید بزند؛ یعنی بصیرت تاریخی از مشروطه منجر بشود به بصیرت تاریخی در انقلاب اسلامی و این خود میتواند یک توانی به ما در تحلیل مسائل و قدرت تفکر بدهد که در نتیجه ما را از تاریکیها و شبهات نجات خواهد داد.
اندیشه اصلاحگری را میتوان تا دوردستترین افقهای تاریخ در نظر گرفت و آن را همزاد با خلقت آدم انگاشت. براساس این تلقی از اصل، آدم(ع) تا رسولان و ائمه معصومین(علیهمالسلام) همگی بر همین مبنا حرکت کردهاند. فصل چهارم کتاب به بررسی اندیشه اصلاحات در تاریخ اندیشه سیاسی اسلام و ایران میپردازد که در آن مقدمهای پیرامون اصلاحگری بیان شده و در ادامه نگاهی به اصلاحگری در تشیع و اهل سنت و دین مسیحیت دارد. فصل پنجم کتاب که با عنوان عقلانیت تاریخی و تاریخنگاری معاصر ایران و نقد رویکردهای ناصواب نامگذاری شده است، مقالهای است که به بررسی تلاشهای سازمانیافته از سوی «غربگرایان»، «مارکسیستها» و «ملیگراهای افراطی» میپردازد. همچنین نویسنده در آن به نقد تاریخنگاری سکولار توجه ویژهای دارد. بحث تجدد و واژههای مترادف آن نزدیک به 2 قرن است که در گوشه و کنار جامعه شنیده میشود. اما اینکه تجدد چیست، سکه آن چگونه در کشور رونق پیدا کرد و آثار آن چیست، مطالبی است که در فصل ششم با آنها آشنا میشویم. در فصل ششم کتاب شما با مفهوم واژه تجدد آشنا شده و سپس جریانشناسی تاریخی تجدد در ایران را میخوانید.
وقتی از تاریخ صحبت میکنیم باید بدانیم همه رویدادها در تاریخ ارزشمند نیستند. رویدادهایی ارزشمند هستند که ریشه داشته باشند؛ عمق داشته باشند، ادامه پیدا کنند. شما در فصل آخر کتاب با 10 واقعه و موج تاریخی در 5 قرن اخیر آشنا میشوید. در آخر کتاب نیز عمدهترین نهضتهای سیاسی ایران در دوران معاصر(قاجار تا پهلوی) در جدولی ردهبندی شدهاند. از قیام مردم تهران و قتل «گریبایدف» در دوران «فتحعلیشاه» گرفته تا نهضت ملی کردن نفت. نجفی در این اثر به تأثیر غرب و آثار مراجع و علما در تولید هویت ملی توجه داشته است.
«تاریخ معاصر ایران»؛ از صفویه تا امروز
این کتاب به وقایع و رویدادهای 5 قرن اخیر ایران از صفویه تا انقلاب اسلامی میپردازد. در خلال این رصد تاریخی تلاش نویسندگان بر آن است تا تاریخ نقلی و تاریخ تحلیلی را با افق تاریخ فکر و اندیشه توأمان نگاه کنند.
در قسمتی از مقدمه این کتاب آمده است: «سعی ما در نگارش این کتاب بر این نکته متمرکز بوده است که راهی هرچند کوتاه بر عمق تاریخ قرون اخیر ایران زده و مسائل را در این نقب فکری- تاریخی مورد بررسی قرار دهیم. مشکل بزرگ در فهم تاریخ ایران این است که تحلیلی کلی و نگاهی که بتواند نسبتها و ارزشها و شاخصها را با هم بسنجد کمتر وجود دارد و این اثر سعی کرده مروری کلی بر این مهم داشته باشد».
مطرح کردن ریشههای تاریخی مسائلی از قبیل بیداری اسلامی، اقتصاد مقاومتی، فراماسونری و انجمنهای مخفی از جمله ویژگیهای این کتاب است. «نهضت تحریم تنباکو در مقطع خاصی از تاریخ کشور ما به وقوع پیوست. در این زمان به طور کلی 2 شیوه و فکر متفاوت درباره رشد و ترقی ایران در حال شکلگیری بود. عدهای معتقد بودند باید بدون چون و چرا از محصولات اقتصادی و فکری خارجیها برای حل مشکلات ایران استفاده کرد و با اعطای امتیازات، انعقاد قراردادها یا آوردن مستشاران خارجی رشد و ترقی را وارد ایران کرد. عدهای دیگر معتقد بودند اعتماد به بیگانگان و واگذاری منابع، امکانات و سرنوشت کشور به آنها نهتنها موجب آبادانی و رشد و ترقی کشور نخواهد شد بلکه عملا پای اجنبی را به کشور باز میکند و در پی آن، استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران نیز از بین میرود. لذا آنها طرفدار رشد و ترقی ایران با تکیه بر استعداد، توانایی و امکانات مردم در داخل کشور بودند». (صص ۱۳۷ و ۱۳۸)
عمده هدف نویسندگان در بیان و تحلیل وقایع و حوادث، کمک گرفتن از منابع اصیل و بدون حب و بغض بوده است؛ چنانکه میخوانیم: «در اینجا ذکر نکتهای لازم است که خط تاریخنگاری در دوره پهلوی، با بزرگنمایی معضلات بر ضدقاجار بسیار پررنگ بوده است و از آنجا که تاریخ را در دوره پهلوی بیشتر روشنفکران با گرایش عصر جدید پهلوی مینوشتند، لذا سعی مینمودند به نحوی خود را از انحطاط قاجاریه جدا کنند و بدین صورت وانمود نمایند در یک طرف، حکومت منحط و ضعیفی به نام قاجاریه بوده و در طرف دیگر عنصر روشنفکر قرار داشته است که از انحطاط جامعه رنج میبرده و در راه آزادی ایران سعی و تلاش بسیاری داشته است. بیشتر کتابهای تاریخ مربوط به دوره قاجار چنین مطلبی را میرسانند و البته روحانیت در این تحلیل همان سمت حکومت- جنبه انحطاط- قرار داده میشود، و جریان روشنفکری در طرف مقابل- منادی اعتلای جامعه ایران- جای میگیرد». (ص۱۲۰)
در ادامه، تلاش نویسندگان برای ارائه ملاکی جهت تشخیص جریان خدمت و خیانت قابل توجه است: «نکته مهم دیگری که باید در کتابهای تاریخی مربوط به ایران عصر قاجار روی آن بحث کرد؛ شبههای به این مضمون است که اصولا چیزی به نام «خدمت و خیانت در تاریخ» وجود ندارد و ملاک خدمت و خیانت را هر رژیم یا هر دولتی که روی کار میآید، خود تعیین میکند، مثلا رجالی که دوره قبل خادم بودند ممکن است در دوره بعد خائن شوند. هدف از طرح این نظر نشان دادن «نسبی بودن ملاکها» در ارزشها و قضاوتهای تاریخی است و بدین وسیله میشود چهره خائنانه بعضی افراد نشان داده نشود و از چهرههای تاریخیگاه غیرخوشنام، اعاده حیثیت شود. وقتی ملاک خدمت و خیانت در تاریخ ملتی از دست برود، سبب میشود آن ملت نتواند از تاریخ خود درس واقعی بگیرد. وقتی نقطه سفید و سیاه تاریخ گم شد؛ درس تاریخی قابل توجهی برای امروز باقی نمیماند و اصولا محیط، محیط تیره و تار میشود و هر عنصر غیرصادقی خود را از محاکمه دادگاه تاریخ در امان احساس میکند و البته این بحث برای این است که نقطههای سیاه و سفید تاریخ ایران بهروشنی مشخص نشود». «یکی از نکتههای مهم در تاریخ 200 ساله ایران، شناسایی خط خدمت و خیانت است. این امر ممکن است درباره بعضی رجال با ظرافت کمتری صورت گیرد و کمرنگتر جلوهگر باشد، به عنوان مثال تشخیص اینکه در تاریخ ایران به هر حال «میرزا تقیخان امیرکبیر» یا آیتالله شهید «سیدحسن مدرس» با «وثوقالدوله» و «میرزا آقاخان نوری» در یک رده نیستند؛ آسان است اما درباره برخی رجال جای بحث بسیاری در تاریخ وجود دارد. نقطههای سیاهِ سیاه و سفیدِ سفید واقعا وجود دارد که میتوان آنها را در متن تاریخ پیدا کرد؛ مثلا بین میرزای شیرازی با آن درخشش و «میرزاملکم خان» به وضوح میتوان فرق قائل شد یا میان آیتالله شهید «شیخفضلالله نوری» و آن عناصری که در مشروطیت به سفارت انگلستان یا روسیه پناهنده شدند، به درستی میتوان تفاوت قائل شد. اگر نتوان روی این ملاکها بحث کرد و از آنها درس گرفت؛ پس باید نتیجه گرفت اصلا بحثی در شناخت تاریخ مطرح نبوده و نیست. بنابراین شکی نیست که در تاریخ ایران، خطی به نام خدمت و خیانت باید شناخته و تحلیل شود و ابعاد آن باید به درستی مطالعه شود. استاد شهید مطهری در فلسفه تاریخ در بحث جالبی به نام «تحریف از اعراض است»، تشبیه جالبی دارد و مینویسد: «خورشید همیشه پشت ابر نمیماند» و برای همیشه نمیتوان حقیقت وقایع را مخفی نگاه داشت. هر چه زمان بگذرد تحریفها مشخصتر میشود؛ به عبارت روشن «حق» میماند و «باطل» میرود. گذشت زمان به نفع باطل نیست؛ بلکه در جهت و به سود حق تمام خواهد شد. به عبارت دیگر در تاریخ چهره حق روشن میشود و چهره باطل تاریک و منفور میماند. جریان هستی رو به سمت حق است نه باطل «کل شیء هالک الا وجهه» بنابراین با گذشت زمان هرچند ممکن است تا مدتی حق به ظاهر محکوم شود، در نهایت جریان برعکس میشود». (صص ۱۲۱ و ۱۲۲)
در این کتاب راهکاری برای شناخت جریان خدمت و خیانت ارائه شده است: «یکی از مواردی که میتوان با آن در تاریخ ۲۰۰ سال گذشته جریان خدمت و خیانت را به طور روشنتری شناسایی کرد، 2 نظریه «موازنه منفی» و «موازنه مثبت» است. آنان که در موازنه منفی قرار دارند؛ خادم، خدمتگزار و مهرههای درخشان تاریخ هستند و کسانی که در مسیر موازنه مثبت قرار میگیرند، چهرههای منفی و خائن تاریخ هستند». (ص ۱۲۳)
مشروطه را نشناسی تاریخ معاصر را نخواهی شناخت!
«مشروطهشناسی» با تقسیمبندی نهضت بیداری اسلامی در ایران به دوران قبل و بعد از مشروطه، سعی در ارائه شاخص فکری و تاریخی داشته است. در رهگذر ارائه این معیار تاریخی مولف معتقد است: «به خاطر سیطره «مکتب تبریز» در تاریخنگاری امثال کسروی و تاریخنگاران سکولار مانند «آدمیت»، «ملکزاده» و «یحیی دولتآبادی»، این نیاز حس شد که اسناد واقعیتری نسبت به گزارشات آنها مطرح شود، تا زوایای جدیدی از مشروطه کشف شود. بنابراین 3 عامل کنار رفتن تعصبات قومی، ضعیف شدن جریان سکولار در مشروطه و شک کردن به نوشتههای آنان و رجعت به «متن اسناد» در مقابل «گزارشات تاریخی» باعث شده است زوایایی از تاریخ مشروطه به دست آید که غیر از وجوه «اسمی»ای است که تا به حال نوشته شده است». (مشروطهشناسی، صفحه ۶۱)
نویسنده هدف از شناخت تاریخی- تحلیلی نهضتهای اسلامی معاصر ایران و در صدر آنها نهضت مشروطه را چنین عنوان میکند: «در واقع باید بررسی کرد چرا نهضتی که باید دردهای مردم را دوا و معضل جامعه ایران را رفع میکرد، خودش به خاطر انحراف به بدترین درد تبدیل شد؟... برای نظام نوپای اسلامی این مطلب چشمانداز بسیار مهمی است که چگونه نهضتی را که با شور و حرارت مردمی و انگیزههای دینی شروع شد، نگذاشتند به اهداف خود برسد؟ شناخت ریشهها و علل منحرفکننده مشروطه، میتواند هشدارهای خوبی درباره حوادث و فتنههای اخیر و جریانهای 30 سال گذشته به ما بدهد؛ یعنی مشروطهشناسی باید منجر به انقلابشناسی شود.
آسیبشناسی مشروطه هم میتواند آسیبشناسی انقلاب اسلامی ما را در پی داشته باشد». (همان، صفحه ۷۲ و ۷۳)
«تاریخ ایران 2 محور مختصات دارد که باید هر دو محور را خوب بشناسیم؛ محور عمودی صفویه است و محور افقی مشروطه. برآیند این 2 محور میشود انقلاب اسلامی». (همان، صفحه ۸۳)
پس از مطالعه دقیق گذشته، آنچه حائز اهمیت میشود، برنامهای مدون برای آینده است، آنچه به عنوان تمدن نوین اسلامی شناخته میشود [2 کتاب بعدی] تلاشی است برای آنکه آینده به درستی ترسیم شود.
نظریه تمدن جدید اسلامی
نویسنده در مقالهای از این کتاب با اشاره به سیر تاریخی رویارویی جهان اسلام با غرب، به بررسی شرایط فعلی این هماوردی پرداخته است: «انقلاب اسلامی که در بطن خود نظام سیاسی نیرومند و بزرگی را برپا داشته است و به علت توجه و تعمق در مرحله «جنبش نرمافزاری»، نوعی افق «تمدن اسلامی جدید» را میتواند نشان دهد، حرکت تکاملی بیداری اسلامی را در مقابله نهایی تا آخرین لایههای تمدن مادی غرب به دنبال دارد و شاید این مرحله همان «پرسش از غرب» و «جوهر افولیابنده تمدن غربی» باشد که در «ساحت تکاملی بیداری اسلامی» خود را نمایان میکند». (نظریه تمدن جدید اسلامی، ص ۱۷ و ۱۸)
نجفی همچنین معتقد است: «تمام سخنان و رهنمودهای امام(ره) از همان لحظه تکامل «بیداری اسلامی شیعی» در دهه ۱۳۴۰، تا آمدن به ایران و تا 10 سال بعد از آن، مبارزه با نگاه غربی در هویتبخشی به شرق بود. امام نهتنها تعریف جدید و حیاتبخشی را از اسلام ارائه کرد- اسلامی که مستشرقان و دانشمندان غربی کمکم آن را جزئی از حاشیه تاریخ غرب معرفی میکردند- بلکه تعریفی جدید و «صورت مسالهای ویژه» درباره کل عالم، روابط، ماهیت شرق و غرب، سیر تحول، جایگاه و نسبت هر یک ارائه کرد». (همان، ص ۲۹ و۳۰)
در ادامه نویسنده با اشاره به نظر اندیشمندانی چون «میشل فوکو» که انقلاب اسلامی را انقلابی فرامدرن میخوانند، مینویسد: ««هویت ملی» یا «هویت اسلامی» با ندای انقلاب اسلامی، راه و مسیر خود را از نگاه غربی در عالم جدا کرد. این دو مقوله که قبل از انقلاب اسلامی در شکل مخرب «ناسیونالیسم» و در قالب «سکولاریسم» مطرح میشد، محل پرسش جدی و نفی و نقد اندیشه انقلاب اسلامی واقع شد. اساس این نقد و پرسش نیز به مقوله و مساله هویت ذاتی و هویت تاریخی جوامع اسلامی بازمیگشت؛ هویتی که در ذات آن، بیش از همه چیز، مذهب و آموزههای دینی مهمترین عامل وحدتبخش و تعالیدهنده جامعه اسلامی معرفی شده و طی قرون متمادی حیات آن جوامع را تضمین کرده است. انقلاب اسلامی نهتنها این آگاهیبخشی تاریخی را در این مقوله به خوبی نشان داد، بلکه به آنان چگونگی «تنظیم و تثبیت» با دنیای کنونی را هم آموخت». (همان، ص ۳۲)
در بخش دیگری از کتاب، این استاد علوم سیاسی به مدرنیته و ویژگیهای آن در غرب و اثرات آن در سایر کشورها پرداخته است. وی در تبیین رابطه بین اسلام و مدرنیته مینویسد: «در نسبت بین این مدرنیته یا مدرنیزاسیون به معنی سکولاریسم در فلسفه مدرن و اسلام، 4 حالت را میتوان در نظر گرفت:
1- اسلام در حداقل باشد و مدرنیته در حداقل
2- اسلام در حداکثر باشد و مدرنیته در حداکثر
3- اسلام در حداکثر باشد و مدرنیته در حداقل
4- اسلام در حداقل باشد و مدرنیته در حداکثر
نجفی با محال شمردن 2 رابطه نخست مینویسد: «مدل حاکم در کشور ما پیش از انقلاب اسلامی، مدل «اسلام حداقلی/ مدرنیته حداکثری» بود. در اکثر کشورهای اسلامی هم همین حالت است. در سوریه و مصر و... مدرنیته حداکثر است و نظام سیاسی- اجتماعی اکثرا مدرن است. دین هم در حالت حداقل حضور دارد. ماه رمضان شور و شوقی در مردم پدید میآید، آشی میدهند، اذانی پخش میشود و... وقتی به دوبی و امارات میروید، میبینید بازاری، سر وقت میرود و نمازش را میخواند ولی فضا، اصلا فضای دینی نیست». (همان، ص (۱۲۱
وی درباره انقلاب اسلامی معتقد است: «اما انقلاب اسلامی از رابطه «اسلام در حداکثر/ مدرنیته در حداقل» پیروی کرده و استفاده از وسایل مدرن، در حداقل قرار گرفت. ایدئولوژی مدرن راهکار اسلام نیست. به همین دلیل در تمدن اسلامیای که اسلام میسازد، شاید وسایل مدرن باشند اما یک فرمول خاص وجود دارد. این وسایل مدرن، ایدئولوژیک نیستند؛ بلکه متدولوژیکند. به عبارت دیگر فلسفه مدرن حاکم نیست». (همان، ص( ۱۲۱
«میتوان گفت انقلاب، نظام و تمدن اسلامی داریم و این امر، فقط با فرهنگسازی صورت میگیرد. ما باید بتوانیم با جنبش نرمافزاری، از اجمال به تفصیل برسیم. شعار دادن هم کافی نیست. ساختمانسازیهای ما، هنرمان و اقتصادمان هنوز در اجمال است. ولی در دوره صفویه، از اجمال به تفصیل رفت. مثال آن میدان نقش جهان است. در آنجا 2 مسجد، یک بازار و یک کاخ است: دین، سیاست و اقتصاد. اما در عین حال، 2 مسجد وجود دارد یعنی دین بر اقتصاد و سیاست غلبه دارد. این یک طرح تمدنی است که آنها 400-300 سال پیش به آن رسیدهاند».(همان، ص ۱۲۲(
نویسنده در عمق این مباحث، شریعت اسلام را عامل پیشرفت تمدن اسلامی میداند و نقش پیشوایان دین را در فرهنگسازی و از اجمال به تفصیل رسیدن اسلام میخواند: «ما شیعیان هنگام تحلیل تاریخ، برای خلفا اهمیتی قائل نیستیم و به آنها ارادتی نداریم چون ائمه اطهار علیهمالسلام را داریم. ولی سنیها در این زمینه مشکل دارند، چرا که کل تمدن اسلامی و شریعت اسلام را با هم میبینند. ما پیشرفت اسلام را از شریعت میدانیم و انحراف این شریعت را از خلافت میدانیم. لذا معتقدیم دستاوردهای اسلام، از فرهنگ و شریعت اسلام بوده و آنجا که متوقف شده، به خاطر نظام سیاسی فاسد بوده است. بنابراین در اینجا آشکار میشود که نقش ائمه ما چقدر عمیق است. اکثر ائمه ما به قدرت نرسیدهاند؛ یعنی نظام سیاسی را در اختیار نگرفتهاند اما کار مهمتری کردهاند و آن فرهنگسازی است؛ آنها اسلام را از اجمال به تفصیل بردند. یعنی کار نظام سیاسی را کردند، بدون اینکه آدمهای یک نظام باشند. آنها شریعت را توسعه دادند و دستاوردهای این شریعت، تمدنی ایجاد کرد که به تمدن اسلامی مشهور است. نظام سیاسی در دست آنها نبود اما کارهای مهمی کردند. امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام رضا(ع) خیلی مهمتر بودند و در حالی که نظام در دست آنها نبود، اسلام را از اجمال به تفصیل بردند. بنابراین ما دستاوردهای تمدن اسلامی را از خلفا نمیدانیم، بلکه از شریعت اسلام میدانیم ولی برادران اهل سنت ما، کل این مجموعه را به صورت یکپارچه میبینند؛ براساس بنیامیه، بنیعباس و بعد هم سلسله عثمانی». (همان،ص ۱۲۲و (۱۲۳
غرب را هم با نگاه درست بشناسید
غربشناسی از مجموعه کتابهای «و انتم الاعلون» است و شامل 10 مقاله از «رضا داوریاردکانی»، «کریم مجتهدی»، «اصغر طاهرزاده»، «موسی نجفی»، «محمد مددپور» و «سیدمرتضی آوینی» است که در آن به مباحث پیرامون غرب پرداخته شده است. مباحث «غربشناسی» چند سالی است مورد توجه گروههای علمی ایران قرار گرفته است. «غربشناسی» را به 2 صورت میتوان دنبال کرد. در حالت اول میتوان «مکاتب»، «فلسفهها» و «ایدئولوژیهای غربی» را مورد بررسی قرار داد و در حالت دوم خود «غرب» به عنوان یک کل واحد مورد بررسی قرار میگیرد. حالت بررسی اول بیشتر به شناخت «ایسم»ها میپردازد و در حالت دوم بیشتر به «مباحث تمدنی غرب» پرداخته میشود. این کتاب به رویکرد دوم اشاره دارد و غرب را به عنوان یک تمدن و یک کلیتی که امروز ما با آن مواجه هستیم، در نظر گرفته، پیرامون آن بحث میکند. گاهی اوقات «غربشناسی» پیشنیازی است که در مواقع «تهاجم فرهنگی» و برخورد یک فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی مورد توجه قرار میگیرد و گاه پیشنیاز فهم روانی است که رویارویی ما با تمدن غرب همهجانبه شده و تمام ابعاد زندگی را در بر گرفته است. از مجموعه کتابهای «و انتم الاعلون» 4 کتاب «دوباره در اوج»، «تمدن برتر»، «افق تمدنی» و «ایران متحول غرب جدید» نیز توضیحات بیشتری در ادامه مسیر تاریخپژوهی آینده است که میتواند شناخت دقیقی از مختصات ایران و غرب به شما بدهد.