هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت میبرند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروی، را بیاموزد.
خبرنامه دانشجویان ایران: محمد ذوقی// 1- روزی که استاد فرشجیان قلم به دست گرفت تا اثر بینظیر«عصر عاشورا» را خلق کند شاید بتوان گفت به تنها چیزی که فکر نمیکرد قیمت ریالی و یا دلاری آن بود و فروشش. نه تنها فرشجیان که بسیاری از هنرمندان کشور در خلق اثر هنری خود اینچنین رفتار میکنند. ارزش هنر فرشچیان در احترامی است که مردم به او میگذارند، از کارشناسان و نخبگان هنری کشور تا مردم کوچه و بازار. چه کسی میتواند بگوید که تا کنون چند اثر و با چه تکراری و در چه قالبهای هنری از شاهکار عصر عاشورای فرشچیان منتشر شده است. ارزش این اثر هنری را کدامین حراج می تواند قیمت گذاری کند؟ ارزش واقعی یک هنر به ارتباطی است که با مردم برقرار میکند و اثری است که بر گسترهی مخاطبان می گذارد. و گرنه چه بسیار هنرهایی که در کافههای پر دود و پر از افکار مغشوش روشنفکری تولید شده اند و از همان کافه و نهایتا یک گالری کم رونق پا را فراتر نگذاشته اند و جالب آنکه روشنفکر غرب زده همیشه مردم را مقصر میداند که ارزش هنر آنها را درک نمی کند.
2- پنج سالی است به تقلید از حراجیهای جهانی در فروش آثار هنری، حراج تهران نیز به راه افتاده است. مسئولان حراج تهران سابقهی حراج در کشورهای غربی و عدد دلاری فروش بالای آنها را، دلیلی بر ضرورت برگزاری حراج تهران دانسته اند. دلیل دیگر از زبان دست اندرکاران حراج تهران، رساندن آثار هنری کشور به جایگاه حقیقی خود است خصوصا در مقایسه با آثار جهانی. اما بسیاری سوالات و ابهامات در این مسیر وجود دارد و اینکه چه کسی جوابگوی آثار منفی چنین حراجهایی بر فضای فرهنگی هنری کشور است؟ آیا وزیر ارشاد که در حراج بهار 95 شرکت کردهاست و عملا با حضور خود به آن رسمیت داده است، حاضر است تبعات منفی آن را بر عهده بگیرد؟
3- یکی از جدیترین آسیبهای حراج تهران بر روند حرکت هنری کشور است. یعنی هنرمند قبل از خلق اثر هنری، روز حراج را متصور شود و بالا و پایین رفتن قیمت اثرش را ببیند. و طوری کار کند، قلم بزند که قیمت ریالی اثرش بالاتر رود.
4- خریداران آثار حراج به واسطهی قیمتها و شکل انجام حراج طیف کاملا خاصی از مردم را در برمیگیرند. به شکلی که حتما باید توانایی مالی بسیار بالایی داشته باشند و گرنه هیچ وقت نمیتوانند تصور حضور در چنین حراجی را داشته باشند. اینکه چقدر از خریداران این آثار هنری از قیمتهای هنگفت هنری سررشته دارند و چقدر از این خریداران به واسطهی چشم و همچشمیهایی که گریبانگیر طبقهی مرفه است اقدام به خرید این آثار میکند قابل تامل است. مبنای قیمت گذاری آثار فروش رفته در حراج بر چه اساسی است و معیار بالا و پایین رفتن قیمتها چیست هم خود محل بررسی است. هیجانات کاذب در شکل برگزاری حراج تا چشم و همچشمی و نوعی فخر فروشی در خرید با قیمت بالاتر از آسیب های جدی این حراج است که اگر مطابق با معیارهای غربی باشد قطعا با معیارهای ایرانی و اسلامی در تناقض است.
5- اگر حراج را بازاری از عرضه و تقاضا بدانیم؛ مکانیسم قیمت را در وهله اول بازی پشت پرده مسئولین حراج رقم میزنند که قیمت اولیه را مشخص میکنند و بعد تقاضای خریداران و رقابت آنها برای خرید یک اثر. درواقع اگر هنرمند عرضه کنندهی اصلی باشد، مخاطبان آن اثر هنری خریداران حراج هستند یعنی همان قشر دارا و نه دیگر عموم مردم. این قشر، مرفه و دارای تمکن مالی بسیار بالاست؛ نیازهایش و علایقش متفاوت است. و این دقیقا همان نقطه خطر است که هنرمند اثرهنری اش را مطابق با سلایق و علائق قشر مرفه جامعه آماده کند. یعنی به جای آنکه هنر و هنرمند راه را به جامعه نشان دهد، علائق مرفهان است که به هنرمندان خط میدهد. حراج بر این اساس نه تنها به فرهنگ و هنر کشور کمکی نمیکند بلکه مسیر هنر اصیل و متعهد را منحرف میکند. پول مرفهان در حراج است که به آثار هنرمندان خط میدهد، آنگاه است که هنر میشود مختص یک طبقهی خاص با افکار خاص و هنرمند دیگر آزاده نخواهد بود و هنرش به میان مردم راه پیدا نخواهد کرد.
6- هنر متعهد به دنبال حراج نخواهد بود. تاریخ هنر پس از انقلاب نیز به درستی گواه آن است. آنچه امام راحل برای هنر و هنرمند ترسیم کرده است هنر متعهد و هنرمند آزاد از تعلقات دنیوی است. حضرت امام در پیام به هنرمندان در شهریور 67 اینگونه هنرمندان را خطاب قرار می دهند: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - اسلام ائمه هدی - علیهم السلام - اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیت ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد.
هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است.
هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت میبرند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروی، را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بیدغدغه کوله بار مسئولیت و امانت شان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیدهاند.»
7- حراج تهران اگر با معیارهای غربی و حراج های معروف دنیا سنجیده میشود میتوان گفت از لحاظ ظاهر و جریان مالی عقب است ولی در همان مسیر حرکت می کند ولی اگر قرار است با معیار ایرانی و اسلامی سنجیده بشود، اگر قرار است هنری باشد برای مردم ایران زمین با قطعیت میتوان گفت مسیر کلا انحرافی است. راه را اشتباه رفته اند. هنری که حراج تهران چوب حراج به آن زده است دردی از جامعه ایرانی و حتی انسانی جهان دوا نخواهد کرد.