به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی کشور و طرح ادعاهایی از سوی جریان های مختلف سیاسی مبنی بر پیروی از خط امام(ره)، بازخوانی صحیفه امام خمینی(ره) از اهمیت فراوانی برخوردار است، چرا که اتفاقات روی داده در آن زمان بی شباهت به مسائل جاری کشور نیست.
امروز در صحیفه
زمان: ۸ شهریور ۱۳۶۵ / ۲۴ ذی الحجه ۱۴۰۶
مکان: تهران، جماران
موضوع: تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در مسئولیت سیاسی - اجتماعی
مناسبت: سالروز شهادت آقایان: رجایی (رئیس جمهور) و باهنر (نخست وزیر)، هفته دولت
حضار: خامنهای، سید علی (رئیس جمهور) - موسوی، میر حسین (نخست وزیر) - اعضایهیأت دولت - مشاوران ریاست جمهور و معاونان نخست وزیر
رعایت حیثیت نظام اسلامی در انتقادات
و من باید این را عرض بکنم که گاهی اشخاص با اینکه ممکن است که آدمهای خوبی باشند، لکن یک چیزهایی در نفوس انسان هست که انسان از آن غفلت میکند؛ مثلاً یک پدر و مادری که بچهشان را خیلی دوست دارند، این هرچه میبیند خوبی میبیند از او، اصلاً غفلت میکند از این که در این بدی باشد؛ حُبُّ الشَّیء یُعْمی وَ یُصِمْ («دوست داشتن چیزی، آدمی را کور و کر میکند». بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۱۶۵.). از آنور هم همینطور است، وقتی انسان در قلبش دشمنی یا مخالفت با یک کسی داشت یا با جمعی داشت، هرچه خوبی ببیند، بدی میبیند، اصلاً خوبیها محو میشود. من به همه اشخاصی که قلم در دستشان است، زبان گویا دارند، میخواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و ریاست جمهوری و اینها نیست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است؛ آقای خامنهای - سلَّمه الله - باشند رئیس جمهور یا یک کس دیگر، آقای موسوی نخست وزیر باشند یا یک کس دیگری، این مطرح نیست، مطرح نظام جمهوری اسلامی است، ما مکلفیم به حفظ او، همه نویسندهها مکلفاند به حفظ نظام. وقتی که انسان - فرض کنید - از یک کسی گله دارد یا میبیند نقیصهای در کار هست، این نصیحت میتواندبکند و باید بکند، اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است. من راجع به افراد هم عقیدهام هست - یعنی شارع هم همینطور است، ما تابع او هستیم - که اگر انسان یک مسلمانی را برای خاطر هوای نفسش لگدمال کند، این در آن دنیا شاید مجازاتش بدترین مجازات باشد و در این دنیا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان باید لسان نصیحت باشد و انسان میبیند که گاهی وقتها لسانها لسان نصیحت نیست، قلمها، قلمهای نصیحت نیست.
مطرح دولت نیست، مطرح جمهوری اسلامی است. گاهی وقتها انسان میبیند که به واسطه یک قلمی، به واسطه یک نوشتهای ممکن است که در بازار یک مطلبی واقع بشود، یک زیادی قیمتی بشود، یک کسر قیمتی بشود، اینطور چیزها، این کسی که قلم دستش میگیرد باید توجه به این معنا بکند که مسئله، مسئله فرد نیست، مسئله اسلام است و نظام اسلامی و ما مکلفیم این نظام را حفظ کنیم. همچو نباشد که وقتی قلم دستمان آمد، اگر من با آقای نخست وزیر مخالفم یا با آقای خامنهای مخالفم، دیگر فکر این نباشم که قلمم کجا میرود، هر جا رفت بنویسم، هرچه شد بکنم. این در حضور خداست، در حضور ملائکة الله است، ثبت میشود اینها. و ممکن است که اشخاص هم خوب باشند، اما این چیزهایی که در نفس انسان است نمیتواند انسان به این زودی بر آن مکاید شیطان و مکاید نفس اماره تسلط پیدا کند، انبیا هم دنبال این بودند که یک وقت - خدای نخواسته - گرفتار یک همچو مسائلی نشوند.
هشدار به تضعیف کنندگان نظام اسلامی
آقایان توجه بکنند که قلم آنها یک وقت قلمی نباشد که جمهوری اسلامی را تضعیف بکند. و من میبینم در بعضی قلمها اینجوری است و اینها توجه بکنند. من همیشه میل دارم که با نصیحت، با - عرض میکنم که - تقاضا، با ملایمت با آقایان رفتار کنم و همیشه جوری باشد که یک صحبتی که ملایم نباشد، نباشد. لکن اگر چنانچه یک وقتی اقتضا بکند مصلحت اسلام، یک وقت انسان ببیند که میخواهد یک کسی اسلام را تضعیف کند ولو نمیفهمد خودش یا خدای نخواسته از روی فهم - که بعضی نادر هست الآن که از روی ادراک میخواهند لطمه بزنند و شناسایی هم ممکن است شده باشند - لکن توجه کنند که اگر یک وقت یک همچو چیزی پیش بیاید آن وقت یک وضع دیگری پیش میآید. اینجور نیست که همهاش قضیه نصیحت باشد و ملایمت باشد، یک مسئله دیگری پیش میآید. ما در حال انقلاب هستیم، شما ملاحظه کنید آن جاهایی که انقلاب شده است چه کردهاند، آن جاهایی که انقلاب شده است، انقلاب روسیهای که پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت کنترل است که نمیتوانند یک کلمه اینور و آنور بگویند. الآن به طوری که برای من گزارش دادند در عراق هیچ مطلبی را جز اینکه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمیتوانند به زور بدهند، هیچ مطلبی را؛ راجع به اقتصادشان. راجع به - عرض میکنم که - ارزشان، راجع به نظامیشان، همه چیزها، باید اداره اطلاعات اجازه بدهد تا چی [چاپ] بشود. بعضیاش را نوشته بود، لابد آقایان هم دیدهاند که بعد از دو سال حق دارند که یک کلمهای راجع به او بگویند، خوب ما چی؟ ما هرچه دستمان آمد گفتیم؛ حالا اقتصاد ما اینطوری است و ما ورشکسته هستیم! خوب ما ورشکسته، جنابعالی که میفرمایید که ما ورشکسته شدیم، این برای اسلام مضر است یا برای دولت مضر است؟ این برای جمهوری اسلامی مضر است. وقتی فهمید طرف، ما ورشکسته نیستیم، چون مردم میدانند، اما تویی که برمیداری مینویسی ما ورشکسته هستیم، تویی که مینویسی ما هیچی دیگر نداریم، تویی که این حرفها را مینویسی، این برای اسلام مضر است نه برای دولت. اگر یک چیزی بود که مخصوص دولت بود، خوب، یک مسئلهای بود، باز میشد یک چیزی.
اما یک چیزی که برای نظام مضر هست این را توجه کنید به آن؛ دستهاتان را یک قدر نگه دارید، قلمهاتان را یک قدر نگه دارید، توجه بکنید به اینکه هر چیزی نباید نوشته بشود، هر چیزی نباید منتشر بشود. و من به شما عرض میکنم که ممکن است یک روزی اگر چنانچه - خدای نخواسته - تعقیب بکنند آقایان، ممکن است من یک وضع دیگری پیش بیاید برایم. و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که موفق باشند همه و همه خدمت بکنند.
شما همه در یک مملکت دارید زندگی میکنید. شما ملاحظه کنید انسان چقدر ضعیف است، اگر من یک قلمی دست بگیرم و بخواهم مطلبی بنویسم برای کسی که خیلی دوستش دارم، ممکن نیست در این قلم یک لغزشی پیدا بشود که این ولو هزار تا عیب داشته باشد یکی از آنها را اشاره کنم، هیچ ممکن نیست؛ برای اینکه این دوستی نمیگذارد. اگر چنانچه از آنور من با یک کسی دشمنی داشته باشم، یک قلمی دستم بگیرم بخواهم بنویسم، ممکن نیست که از محاسن او یک کلمه بنویسم، این قضیه، قلم شیطان است. آن کسی قلمش قلم انسانی است، آنی است که از روی انصاف چیز بنویسد، از روی انصاف صحبت کند، آن هم توجه کند که در یک وقتی که ما الآن اینطور گرفتاری ها را داریم، بعضی از اموری که از روی انصاف هم باشد نباید گفت، همان طوری که دیگران نمیکنند. خوب، تمام روزنامهها را در انقلابات از بین میبرند، یکی میگذارند این تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بین میبرند، یکی میگذارند تحت حزب خودشان. انقلابات اینجوری هستند دیگر، نمیگذارند که هرج و مرج باشد، هر که هر کاری دلش میخواهد بکند، هر که هر حرفی میخواهد بزند.
حالا این ضرر به نظام دارد یا ندارد، نه، ما بگذار حریفمان از بین برود ولو اسلام هم رفت جهنم! در بعضی اشخاص انسان اینجور میبیند و باید تجدید نظر بکنند در کارهایشان، باید توجه بکنند که یک وقت - خدای نخواسته - یک ورق دیگر پیش نیاید. وقتی انسان تکلیف بفهمد دیگر نمیتواند که بگوید این دوست من است، این رفیق من است، این برادر من است، این پسر من هست.
من از خدای تبارک و تعالی استدعا میکنم که یک همچو مسائلی را پیش نیاورد و از آقایان، از همه نویسندگان، از همه گویندگان تقاضا میکنم که شما یک قدری تعدیل کنید کارهایتان را، تحت تأثیر نفس اماره واقع نشوید. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتاریای که دارد. ما الآن در حال جنگیم، ما در حال محاصره هستیم، همه دنیا دستهاشان، قلمهاشان بر ضد ماست، حالا خود ما هم بنشینیم هی هر که هرچه دلش میخواهد بگوید، این صحیح است آیا؟ من امیدوارم که آقایان هم در گفتارشان مثل آقای خامنهای، آقای رفسنجانی نصیحت کنند همه را، همه کسانی که هستند نصیحتشان کنند که یک قدری در امور تجدید نظر بکنند، اینجور نباشد که همهاش هی عیب بگویند. خوب، یک قدری از چیزهایی که، خدمتهایی کردهاند چطور گفته نمیشود؟ در بعضی قلمها یک کلمه راجع به اینکه فلان خدمت هم شده است نمیشود. از اول شروع میشود عیب، عیب، کجاست، کجاست، کجاست، همه. آن وقت بعضیهاش ضرر میزند به حیثیت اسلام، بعضیهاش ضرر میزند به نظام، بعضیهاش ضرر میزند، حتی در قوای نظامی تأثیر میکند. و امیدوارم که دیگر این امور تکرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از این لغزشها نجات بدهد و ما را کاری کند که در حضور خودش روسیاه وارد نشویم.
والسلام علیکم و رحمة الله
منبع: صحیفه امام خمینی - جلد ۲۰ - صفحات ۱۲۶ تا ۱۳۰