تاریخ انتشار: شنبه 1395/06/20 - 16:25
کد خبر: 209668

خاطره‌گویی رضا کیانیان در یک کتاب‌فروشی

به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران به نقل از ایسنا، کتاب‌فروشی آینده در شصت و دومین نشست خود، با همراهی مجلۀ بخارا، میزبان «رضا کیانیان» بازیگر سینما، نویسنده، مجسمه ساز، عکاس و طراح صحنۀ ایران بود.

خبرنامه دانشجویان ایران: رضا کیانیان در دیداری دوستانه با مردم از خاطرات نوجوانی‌اش، جایگاه سینمای ایران در جهان، کارکرد نقش‌های منفی و ... گفت.

به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران به نقل از ایسنا، کتاب‌فروشی آینده در شصت و دومین نشست خود، با همراهی مجلۀ بخارا، میزبان «رضا کیانیان» بازیگر سینما، نویسنده، مجسمه ساز، عکاس و طراح صحنۀ ایران بود.

در این نشست که با همراهی دکتر شکیبی و هارون یشایائی و با اجرای علی دهباشی سردبیر بخارا برگزار شد، کیانیان در آغاز سخنان خود گفت: زمانی که به من گفتند به اینجا بیایم، متعجب شدم زیرا هیچگاه به اهمیت کاری که انجام می‌دهم، فکر نمی‌کنم چون هدف از انجام کار برای من، تنها کشف راه‌های جدید و لذت از این کشف است؛ بنابراین هیچگاه به آثارم وابسته نیستم و فکر نمی‌کنم کار مهمی بوده یا غیر مهم! به همین دلیل، وقتی کسی از من تعریف می‌کند، متعجب می‌شوم.

بازیگر فیلم «خانه‌ای روی آب» درباره آغاز فعالیت خود در زمینه نوشتن یادآور شد: سال سوم دبیرستان در گروه نمایش برادرم فعالیت داشتم. برادرم همیشه از ما می‌خواست همه حرفهای‌مان را بنویسیم و صحبت‌های شفاهی را نمی‌پذیرفت. از سوی دیگر در فضای روشنفکری آن دوره آن دوره اگر کتاب نمی‌خواندیم، طرد می‌شدیم. در آن زمان تعریف روشنفکری دو وجه بیرونی داشت؛ عینک و سیگار! سیگار نشان می‌داد که خیلی خسته‌ایم و بار عظیمی از جهان بر دوش ماست! خب، سیگاری شدم! اما چهار سال است که ترک کرده‌ام.

کیانیان با یادآوری خاطره‌ای از یکی از معلمانش که باعث تشویق او به کتاب خواندن شده بود، اضافه کرد: آن تشویق و حضور در دنیای روشنفکری، باعث شد کتابخوان شوم و به آن اعتیاد پیدا کردم اما چیزی که سبب شد، بعدها بنویسم، این بود که همیشه در ذهن من نسبت به جهان پیرامونم، سئوال ایجاد می‌شود و برای پیدا کردن آن جواب، طبق سنت گذشتۀ خود، می‌نویسم و می‌دانم هنگامی که حرفی در ذهنم وجود دارد، سازماندهی نشده و زمانی نظام می‌یابد که از ذهن من خارج شود و بیرون و جدای از من، باشد. در نتیجه وقتی مسائل بسیاری در ذهنم بود، می‌نوشتم با خودم می‌گفتم که این پرت و پلاها چیست که در ذهن توست! چون توجیهش درست نبود و آغاز و پایانی نداشت و به استدلال کافی نمی‌انجامید. وقتی از خودم جدا می‌شد، بر روی کاغذ شروع به سر و سامان دادن افکارم می‌کردم. کامل که می‌شد. خیالم هم راحت می‌شد. جواب را یافته بودم! اما آن نوشته، یا مقاله برای من نبود و به من ربطی نداشت چون سراغ سوال بعدی رفته بودم.

نویسنده کتاب «تحلیل بازیگری» که از 20 سال پیش نگارش درباره تحیلی بازیگری را در مجلات سینمایی مانند «فیلم» آغاز کرده است، با اشاره به بی‌توجهی نقدهای هنری به عناصر سازنده یک اثر و تمرکز بیش از حد بر نقدهای محتوایی، ادامه داد: اگر فقط محتوا را نقد کنیم، هیچگاه سینما و تئاتر ما رشد نخواهد کرد چون نمی‌دانیم قدم بعدی چیست! در نتیجه، نوشتن مطلب، در روزنامه‌ها و مجلات را با عنوان چیستی نقد ساختاری آغاز کردم و مقالاتی می‌نوشتم تا بتوانم نقد ساختاری را تحلیل و معرفی کنم. در دانشگاه‌های جهان، بازیگری یک کرسی دارد چرا که بازیگری، به علاوه خلاقیت و مسائل هنری‌اش، یک علم و فن است. در نتیجه باید بتوان این موضوع را تحلیل کرد. دیگر دوران نقدهای عجیب آن دوران گذشته است، دورۀ امروز، دوره‌ای است که در آن هر کاری با دلیل انجام می‌شود.

کیانیان یادآور شد: اولین نقد خود را بر فیلم «کیمیا» نوشتم که موضوع آن تحلیل بازی خودم در این فیلم بود. همان زمان، عده‌ای با تمسخر می‌گفتند که این را ببین! نشسته و از خودش تعریف می‌کند! با خود فکر کردم که اگر قرار است به حرف آنها گوش دهم، یکی شبیه خود آنها، خواهم شد؛ در نتیجه حرف کسی را در زندگی گوش نمی‌دهم، گرچه صحبت‌های همه را می‌شنوم.

در دنیای نویسندگی فهمیدم، بحث کردن برای قبولاندن نیست! بحث کردن تنها برای فهمیدن است که حلقۀ مفقوده‌ای در فرهنگ ما است. همانند جامعۀ سنتی که کدخدایی دارد و این شخص، همه چیز را می‌داند و زمانی که دو نفر با هم اختلاف دارند، نزد کدخدا می‌روند و او قاضی می‌شود و درستی و غلطی را تشخیص می‌دهد و حکم می‌دهد و همه باید بپذیرند! اما دوران اینها گذشته. چه کسی می‌تواند ثابت کند درست می‌گوید؟!

وی افزود: با پیشرفت علوم انسانی و هنر، صبح تا شب، سوال‌های متعدد ایجاد می‌شود نه جواب‌های پی در پی! در صورتی که در گذشته همۀ فلاسفه تا مارکس، تنها جواب می‌دادند و پیروان هم جواب‌ها را داشتند و بر مبنای آنها، زندگی‌شان را ادامه می‌دادند اما بعد از ایشان، فلسفه به راه دیگری رفت. سئوال مهم می‌شود و هر که بیشتر سئوال طرح کند، بیشتر فهمیده است و با جهان تعامل بیشتری دارد. سوال مهم‌تر و ارزش بالاتری از جواب دارد. تمام این نتایج، حاصل نوشتن بود.

کیانیان درباره ابزاری که برای نوشتن استفاده می‌کند، توضیح داد: بارها تصمیم گرفتم که با خودنویس بنویسم. چون سرعت نوشتن راپایین می‌آورد و باعث می‌شود  خوش خط باشم اما حوصله‌ام سررفت! خودکار بر می‌دارم و می‌نویسم اما وقتی می‌خواهم نوشتۀ خود را در بخش‌هایی، تصحیح کنم، می‌بینم که کاغذم سراسر، خط خطی است. در نتیجه بیشتر با مداد می‌نویسم، چرا که مداد را می‌شود پاک کرد اما وقتی می‌نویسم ذهنم جلوتر از دستم حرکت می‌کند و در نتیجه اولش سعی دارم که خوش خط باشد ولی اواخرش خودم هم نمی‌توانم، دست‌خطم را بخوانم و به نوعی سرآخر شبیه کد گذاری می‌شود که بعضی وقت‌ها  از همسرم، می‌پرسم این چیست و او کشف رمز می‌کند.

وی افزود: سال‌هاست با جزم‌اندیشی مشکل دارم و با علوم انسانی آموخته شده‌ام علوم انسانی سوال ایجاد می‌کند اما جزم‌اندیشی با سوال مخالف است چون اگر سوال بکنیم، جزمیت از بین می‌رود.

کیانیان در ادامه در پاسخ به سخنی دیگر تاکید کرد: فقط برای لذت شخصی، کار می‌کنم. اگر کسی خوشش آمد: "فبها!" اگر دوست هم نداشت، "کفها!" در نتیجه، نه به مردم بدهکارم نه از آنها طلبکارم! آن‌هایی که برای مردم کار انجام می‌دهند، در تمام زندگی‌شان، از مردم طلبکارند! اما من طلبکار نیستم و برایم زیاد اهمیتی ندارد که مورد توجه باشم یا نه! زندگی خود را می‌کنم و درنتیجه آن قضایای تعهد و وظیفه و تمام بحث‌هایی که برای یک دوران سپری شده بود، دیگر هیچکدام را قبول ندارم و وقتی برای خودم کار می‌کنم، از هیچکس هم توقعی ندارم.

او با به یاد آوردن خاطراتی از دوران نوجوانی‌اش اضافه کرد: آن زمان شب‌ها در حیاط یا پشت بام، بر روی تخت‌های چوبی می‌خوابیدم و به آسمان پرستاره نگاه می‌کردم و نمی‌فهمیدم ته آن کجاست و از وحشت آن عظمت، گریه‌ام می‌گرفت. جهان به این کوچکی که محدوده زندگی ماست، نیست. باید خیلی وسیع‌تر باشد و بسیاری پرده‌ها وجود دارند که ما باید آنها را کنار بزنیم و واقعیت‌ها و موضوعات جدید را مشاهده کنیم. در این مدت زمان کوتاه، آیا فرصت می‌کنیم چنین کاری را انجام دهیم؟ و چون دوست دارم که بدانم بعدش چه می‌شود، پیش می‌روم. زندگی، مثل کوهنوردی است که وقتی حرکت می‌کنیم، گمان می‌بریم قله‌ای را فتح کرده‌ایم، اما قلۀ دیگری می‌بینیم و هیچگاه این قله‌ها تمام نمی‌شوند تا اینکه ما را از نفس می‌اندازند. راه زندگی هم همین گونه است و پر از چراها که ما را به جلو می‌راند و می‌راند تا روزی که از نفس بیفتیم.

بازیگر فیلم «ماهی هم عاشق می‌شوند» در بخش دیگری از این نشست، درباره جایگاه سینمای ایران در جهان گفت: در دوران معاصر، ایران را با سینمایش می‌شناسند. در گذشته، ایران با شعر مطرح بود. امروز به هر کشوری که سفر می‌کنیم، وقتی می‌گوییم از ایران آمده‌ایم، می‌گویند: "کیارستمی؟" خب کیارستمی پرچم ماست و ما با از دست دادن ایشان، پرچم و هویتمان را نباید از دست بدهیم. وقتی شنیدم که آقای کیارستمی فوت کرده‌اند، این خبر را باور نداشتم. چون ایشان هم موجودی بود پر از سوال و پر از آینده و به هیچ یک از آثارش وابسته نبود و همیشه به خلق آثار بعدی خود، می‌اندیشید. ما از این اشخاص، کم داریم.

کیانیان ادامه داد: در جهان امروز دو جریان سینمایی وجود دارد؛ یکی امریکا و دیگری ایران. حرف بزرگی است اما برای این تئوری، دلیل دارم و حداقل می‌توانم با مطرح کردن آن، در ذهن‌ها، سوال ایجاد کنم. سینمای امریکا، سینمای امریکاست و همه هم آن را می‌شناسیم اما سال‌ها پیش اکثر کشورهای اروپایی، سینمای مستقل داشته‌اند و در آسیا، ژاپن، سینمای مستقل بزرگ و حیرت انگیزی داشت اما سال‌هاست دیگر خبری از این سینماها نیست. اینها در برابر سینمای امریکا شکست خوردند؛ یعنی همان تهاجم فرهنگی در کنار تهاجم مالی، باعث شد که این کشورها دیگر جریان سینمای مستقل نداشته باشند و حالا اگر بخواهند فیلم بسازند، مجبورند که فیلم امریکایی بسازند اما جریان سینمایی ایران، هیچگاه، قطع نشد.

وی با اشاره به شکل‌گیری موج نو سینمای ایران در اواخر دهه 40، افزود: با آمدن کارگردان‌هایی مثل تقوایی و مهرجویی، کیمیاوی و کیمیایی، فرمان‌آرا و ...  سینمایی پدیدار شد که با سینمای قبلی ما که نامش فیلم فارسی بود، تفاوت داشت. در واقع حالا فیلم‌ها با نگاه جزیی‌نگر به مسائل اجتماعی می‌نگریستند و به بررسی آن می‌پرداختند. گرچه زمینه‌هایی از گذشته، همچون کارهای آقای گلستان و فرخ غفاری وجود داشت.  در این دوره، اتفاقی در بازیگری و فیلم‌نامه نویسی افتاد.

کیانیان اضافه کرد: قبل‌ها بازیگران سینمای ایران مشخص و شخصیت‌ها ثابت بودند. اشخاصی چون فردین  و ... نقش‌آفرینی ثابتی داشتند اما از این زمان به بعد، فیلم‌ها پر از کاراکترهای جدید بودند، کارگردان مجبور بود به دنبال بازیگرانی برود که بتواند آن شخصیت‌ها را بازآفرینی کند و این توانایی تنها در بچه‌های تئاتر بود، چون بچه‌های نمایش، ایفاگر نقش‌های ثابتی نبودند و این موج نو تا به امروز ادامه دارد.

وی با اشاره به نقش سید محمد بهشتی از مدیران پیشین سینمایی در رشد سینمای ایران گفت: ایشان چون سپری ایستاد و نگذاشت به بدنۀ این هنر حمله‌ شده و جریان سینما قطع شود. اگر بهشتی از کیارستمی حمایت نمی‌کرد، ایشان نمی‌توانست به این شهرت جهانی برسد. کدام کشور را سراغ دارید که جریان متداومی در سینمایش داشته باشد؟ گمان می‌کنم هیچ کشوری جز ایران را نمی‌توان نام برد. برخی می‌گویند که تو، سینمای ایران را با سینمای آمریکا مقایسه می‌کنی؟! می‌گویم حداقل یک سوال که برای شما ایجاد می‌کنم! من اینها را می‌گویم، حال، شما بیایید و جوابش را بدهید. حداقل تا به امروز هیچکس پاسخی برای سوالم نداشته است! و من هر روز به این امر معتقدتر می‌شوم که  سینمای ایران، جریان مهمی در جهان است! ما در کشورمان گویی عادت نداریم که جایگاه مهم خود را درک کنیم. همیشه بر سر داشته‌های خود می‌زنیم. در مورد سینما هم، اینگونه است و بعد هم سینمای ایران یک کاراکتر دارد و آن مخصوص خودش است. حتی در امریکا هم ناچار شدند که سر تعظیم برای آن، فرود آورند. من معتقدم که خیلی از فیلم‌های ما هستند که اگر بازار جهانی پیدا کنند و در جهان دیده شوند، به اسکار راه پیدا می‌کنند. ولی متأسفانه بازار جهانی نداریم و در محدودیت خودمان می‌لولیم!

این بازیگر درباره حضور برخی از هنرمندان ایرانی در خارج از کشور گفت: یکی از دلایل اینکه هنرمندان ما در خارج از کشور آدم‌های زیاد مهمی نمی‌شوند، این است که آبشخور آنها عوض می‌شود. علمای ما مثل پزشکان و مهندسین، دانشمندان و ... خارج از ایران، آدم‌های مهمی می‌شوند ولی هنرمند باید حتما در ایران باشد تا بتواند مطرح شود. یکی از تیزهوشی‌های آقای کیارستمی، همین بود. در ایران، آقای کیارستمی، کیارستمی است و اگرچه تنها کسی بود که آغوش همۀ جهان به رویش باز بود اما در ایران ماند و در جهان ماندگار شد!

وی در پاسخ به پرسش یکی از حاضران مبنی بر اینکه کدام فیلم‌تان را بیشتر دوست دارید؟ گفت: بهترین فیلم من فیلم بعدی است. برای اینکه هنوز  آرمانی است و پایش به زمین نرسیده و چون پایش به زمین نرسیده بدون ایراد است؛ بنابراین هنوز با این تفکر کِیف می‌کنم. در نوشتن هم همین‌طور است. وقتی اثری پایان می‌یابد، شاد می‌شوم اما بعد از اتمام آن رهایش می‌کنم و به سراغ بعدی می‌روم. همیشه، خیلی‌ها می‌گویند آثارت مثل بچه‌هایت هستند! من خیلی بچه دوست دارم اما بچه تا یک زمانی کِیف دارد و بعد از مدتی زجر دارد. یکی از عرفا می‌گوید: "زمانی که ازدواج نکردی، پایت روی زمین است. ازدواج کنی سوار کشتی شدی و بچه‌دار که شدی، کشتی بشکست." ولی بچه بعد از یک مدتی باید طوری زندگی کند که هر کاری دوست داشت، انجام دهد. حداقل چون من دوست داشتم اینگونه باشم و نشدم، امروز با پسرم اینگونه برخورد می‌کنم. اثر هنری هم وقتی کامل شد باید به دنبال زندگی خودش برود و به من ربطی ندارد چون من دیگر نمی‌توانم آن را تصحیح کنم. اگر بخواهم آن‌را اصلاح کنم، گیر یک اثر خواهم افتاد."

کیانیان درباره جایگاه نقش منفی در سینما توضیح داد: موتور محرک قصه و فیلم، نقش منفی است. نقش مثبت، تنها مثبت است مثل فیلم «بتمن» تیزهوش است و قدرت بدنی خوبی دارد و جز این دارای هیچ شاخصۀ دیگری نیست. باقی تروکاژ است که ما را به هیجان وا می‌دارد. ولی بتمن وقتی بتمن می‌شود که با شخصیت منفی مبارزه کند و او را شکست دهد و اگر نتواند در مقابل او بایستد، دیگر بتمن نیست. مهم تَر از او نقش منفی فیلم است.

وی اضافه کرد: اگر بتوانیم نقش مثبت را کمی به نقطۀ تعادل و واقعیت نزدیک‌تر کنیم و در واقع آن را آدم کنیم، یعنی اگر آدم خوبی است، ضعف‌هایی و اگر آدم بدی است، خوبی‌هایی هم داشته باشد، به نتیجۀ مطلوب خواهیم رسید. این یک کار معاصر و مدرن است. امروز جیمز باندها کمی به نقطه تعادل نزدیکتر می‌شوند و گاهی کتک هم می‌خورند. این چیزی است که من دوست دارم. وقتی، هر نقشی، چه مثبت و چه منفی را بازی می‌کنم، به سمتی پیش می‌روم که نزدیک به آدم و نزدیک به واقعیت باشد. یعنی اگر خوب است بدی و اگر بد است خوبی داشته باشد.

وی ادامه داد: نقش منفی را بیشتر دوست دارم و بیشتر نقش‌هایی که داشته‌ام هم، منفی بوده است. در حالی که شما مرا در چهرۀ منفی به خاطر ندارید! چون منفی به معنای عامش نیست. قبل‌ترها کسی که نقش منفی بازی می‌کرد، در خیابان مورد هجوم و کتک قرار می‌گرفت. مثل بازیگر نقش شمر در تعزیه. چون تماشاگران، باور می‌کردند او آدم بدی است اما من کاری می‌کنم که شما نتوانید در بد بودن یا خوب بودن نقش، قضاوت صد در صدی داشته باشید. من نقش را شبیه خود شما می‌کنم.

در بخش دوم این جلسه، فیلم مستند «بعد از خانم شمارۀ 11»، به کارگردانی طاها پارسا شجاع نوری، محصول سال 1385، به نمایش درآمد. این مستند به زندگی رضا کیانیان پرداخته است.

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
غوغای طوفان فلسطین در دانشگاه‌‍‌های آمریکا؛ چرا واشنگتن نگران حمایت از فلسطین هستند؟
حضور ایران در میدان رقابت قدرت های جهان در شبه‌ قاره
عملیات وعده صادق قدرت پوشالی رژیم صهیونیستی را نمایان کرد
مستشاران ایرانی از سوریه خارج شدند؟
اولین تصاویر از امضای توافقنامه امنیتی بین ایران و روسیه
دلار ریخت
ازبکستان حریف ایران شد
آیین واگذاری مالکیت تیم‌های استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی
۳۰ کشور آفریقایی برای همکاری اقتصادی به ایران می آیند
بیش از ۳۰۰ جنازه از گورهای جمعی در غزه پیدا شده
محکومیت بدوی توماج صالحی به اعدام
اگر اسرائیل به رفح حمله کند فلسطینی ها به خواسته ۷۰ سال خود می‌رسند
روابط تجاری ترکیه با اسرائیل متوقف شد
اسرائیل دیر یا زود محو خواهد شد
استخوان‌ها هنوز شهادت می‌دهند!
اعلام رسمی حضور حمید مطهری در کادر فنی تراکتور
پلیس اصراری به انتقال خودروهای توقیفی با جرثقیل ندارد
این خودرو ۵۵ میلیون تومان ارزان شد
ببینید | ماجرای شکایت جالب همسر محسن قرائتی نزد رهبر انقلاب
سال گذشته میانگین سن پدر و مادر در اولین فرزندآوری چقدر بود؟
چشم پوشی سفارت ایران در پاریس از پیگیری قضایی فرد حمله کننده
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top