به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها زیاد شنیدهاید که میگویند "کربلا درس مذاکره است"! سروش محلاتی آخرین بار این گزاره را در دهه اول همین محرم دوباره مدعی شده است. هرچند این اظهارات با واکنشهای متعددی مواجه شده است، اما برای آگاهی بیشتر از قیام سیدالشهدا، نظر اساتید دانشگاه و توجه به واکنشهای اهل علم در این زمینه خالی از لطف نیست.
بر همین اساس، برای تببین بیشتر تاریخ اسلام در برحه مهم حادثه کربلا و آشنایی بیشتر با سیره امام حسین(ع)، با دکتر سیدمهدی ساداتینژاد، استادیار حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و رییس مرکز هم اندیشی نخبگان دانشگاه های کشور به گفتگو نشستیم.
* با در نظر گرفتن عاشورا به عنوان یک گفتمان و قرار دادن دالهای مرکزی استکبار ستیزی و ظلم ستیزی و نفی سازش با سلطه و همچنین شناورهای حول این مرکزیت، آیا صحیح است که دالّی به نام مذاکره را با توجه به صحبت های رئیس جمهور مبنی بر "کربلا درس مذاکره است" و همچنین صحبتهای اخیر سروش محلاتی که صحهی تاریخی بر این گذاره گذاشتند جزوی از این گفتمان قلمداد کنیم؟
ساداتینژاد: من معتقدم که اینجور شبیه سازی کردن مسائل تاریخی با شرایط جدید کار صحیحی نیست و اینکه در تاریخ عاشورا هست که امام حسین(ع) با لشکر دشمن گفتگو کرده در مواردی به شکل خطبه در مقابل لشکر صحبت می کردند، و داریم که امام حسین(ع) در شب عاشورا با عمربن سعد صحبت کردند ولی اینکه ما اینجور موارد و گفتگوها را مذاکره بنامیم آن هم در قاموس ادبیات امروزی مانند آنچه که ما در برجام انجام دادیم صحیح نیست؛ به نظر من این روایی تاریخی هم ندارد و مبنای استدلال هایی که چنین افراد می کنند مشخص نیست. ببینید ممکن است که کسی بخواهد وجه شبهی درست کند و این وجه شبه صرف اینکه دوتا آدم با یکدیگر صحبت کردند، نمی توانیم اسمش را مذاکره بگذاریم، البته اسمش میتواند مذاکره باشد اما نه با ادبیات امروزی. در واقع امام حسین با لشکر دشمن و عمر بن سعد گفتگوهایی کرده است ولی اینکه اسم این دست گفتگوها را مذاکره بگذاریم و خوانش امروزی از آن داشته باشیم اصلا صحیح نیست. ضمن اینکه این را هم باید در نظر بگیریم که کار امام حسین در آن مقطع بیشتر جنبه هدایت داشت یعنی پیامبران الهی هم گاهی با افراد صحبت میکردند.
* با یک مثال تاریخی مذاکره در ادبیات سیاسی را معنا کنید؟
ساداتینژاد: آنچه که در حکمیت اتفاق افتاد، عمروعاص و ابوموسی اشعری رفتند، مدتی نشستند و گفتگو کردند و مفاد و امتیازاتی در و بدل شد ولی اینکه امام یک جایی نصیحت کردند و به عنوان مثال در کربلا داریم که در یکی از منازل که به قصر بنی مقاتل معروف است امام متوجه شدند که عبیدالله بن حرجعوفی در آن منزل خیمه ای زدند، امام به آن خیمه میروند و ایشان را نصیحت کردند و گفتند بیا و کمک کن، ایشان هم جوابهایی دادند، حالا یکی بخواهد بگوید که این مذاکره است خیلی شبیه سازی ساده ای است که اینجور گفتگوهایی که هدف هدایت است را مذاکره بنامند. در مذاکره به معنای سیاسی روی نقاط مشترکی بحث میشود و امتیازهایی گرفته و داده میشود، قطعا این مواردی که در مورد کربلا است چنین وجه و وضعیتی ندارد و این با روح قیام اباعبدلله اصلا سازگار نیست.
* در حال حاضر با نفس مذاکره با دشمن مشکل داریم یا مفاد و نتایج آن؟
ما اصل مذاکره کردن با دشمن را قبول داریم در تاریخ اسلام هم نمونههایی از این مذاکرات را میبینیم و مورد پذیرش اسلام است. در مذاکره اول زمان آن مهم است و این از نکاتی است که حاکم اسلامی باید تشخیص دهد که وقت مذاکره هست یا خیر. مقام معظم رهبری میفرمایند اگر روزی شرایط باشد که ما با آمریکا مذاکره کنیم من اولین فردی خواهم بود که در این راستا پیش قدم خواهد شد. این که ما ارتباط داشته باشیم اصل مطلوبی است اما ممکن است که یک کشور خاصی با دلایلی فعلا مناسب نباشد که با آن مذاکره و ارتباط برقرار کنیم. حضرت امام در همان اوایل انقلاب فرمودند که ما با سه کشور ارتباط برقرار نخواهیم کرد، آمریکا و اسرائیل و آفریقای جنوبی به خاطر مسئله آپارتاید. اما وقتی که آفریقای جنوبی تغییر کرد و بحث آپارتاید از میان رفت ما ارتباط برقرار کردیم و الان سفارت ما در آنجا فعال است. امام میفرمایند که رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است اما اگر روزی این وضعیت تغییر کند با آمریکا هم رابطه برقرار میکنیم و اسرائیل هم وضعیتش فرق میکند چون مشروعیت آن زیر سوال است. پس اینکه چه زمانی با چه کسی و چه گروهی و چه کشور و دولتی باید مذاکره کرد به مسائل امت اسلامی ربط دارد.
* آیا این نوع تطبیقها نوعی رسمیت بخشی به تصمیمهای سیاسی نیست؟
مشکل همینجاست، اینکه ما بیاییم برای مشروعیت بخشیدن به این کار از قیام اباعبدلله استفاده کنیم، ضرورتی ندارد. خب ما به دلایل دیگری میتوانیم مشروعیت مذاکره در اسلام را اثبات کنیم. چرا باید یک حادثهای را مصادره به مطلوب کنیم؟ بنابراین دلیلی ندارد که تلاش کنیم حتما برای توجیه کردن امری لزوما یک حادثهای را که به آن امر ربط ندارد اما در فرهنگ مردم قداست دارد را به صحنه بیاوریم.
* با توجه به اینکه دیده می شود کارکرد تاریخ، از عبرت گرفتن به سمت تطبیق دادنهای سوء تاریخی توسط برخی مسئولین پیش میرود، چه توصیهای به دانشجویان میکنید؟
"فاسألوا اهل الذکر" این دستور قرآن است ما باید عبرت بگیریم و تطبیق دادن اگر با آگاهیهای ما صورت بگیرد ممکن است دچار خطا بشویم. باید از کسانی که اهل فن هستند کمک بگیریم که ببینیم میتوانیم آن حادثه را به فلان واقعه را تطبیق بدهیم یا نه مخصوصا در آنجایی که در مسائل اسلامی میخواهیم برای تایید مسائل، جنبه و سبقه دینی بدهیم، حساسیت کار بیشتر است. من معتقدم دانشجو که اهل تحقیق است، چه بهتر که وارد این وادی بشود اما با کمک اساتید و مورخین و اسلام شناسان، از این حیث تاریخ آزمایشگاه بسیار خوبی است و درس های تاریخ است که میتواند چراغ راه آینده ما باشد.
* گفتگو از زهرا سادات میرحسینی