خبرنامه دانشجویان ایران: سینماها چند روزی است بعد از تعطیلات عاشورا و تاسوعا دور تازه ای از اکران ها را آغاز کرده اند. در این ترکیب تازه فیلمهایی به چشم میخورند که به نسبت دیگر آثار امید بیشتری میتوان به فروش و اقبالشان داشت اما در کل میتوان اذعان کرد که فیلمهای تازهنفش چرخه اکران حرف جدیای برای زندهنگه داشتن گیشهها ندارند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اما در این «کسادی گیشه» فیلم تازه بهروز شعیبی با واکنش های خاصی روبرو شده است؛ بطوری که بیتردید در این بازار بهترین فیلم تازهنفس اکران در سینماها است. فیلمی که هرچند بدون عیب و ایراد نیست(اینجا)، اما تمامی مخاطبین خود را ناراضی از سینما خارج نمی کند. فیلمی که در کنار انتخاب هوشمندانه سوژه از ساختار خوب و جذابی در قصه پردازی و روایت دارد.
«سیانور» اثر جدید بهروز شعیبی است، فیلمی که گرچه در جشنواره فیلم فجر و مقاومت نادیده گرفته شد، اما انتخاب هوشمندانه سوژه و قصه پردازی جذاب که روایت کننده اتقاقات یکی از سال های پراهمیت تاریخ انقلاب است، باعث این موج واکنش ها شده است.
سیانور، عاشقانه و پلیسی نیست!
فیلم نگاهی دقیق و مستند به بخشی کمتر دیده شده ای از مقطعی تأثیرگذار و تاریخ ساز از سال های قبل از انقلاب دارد.
“وحید افراخته” که مسلمانی معتقد و دو آتیشه و از اعضا شاخه نظامی سازمان مجاهدین است، تحت القائات “تقی شهرام” بتدریج از اسلام رو گردانده و به یک مارکسیست مطیع مبدل می شود. وی پس از ترور یک مستشار نظانی امریکایی دستگیر می شود؛ بدون هیچگونه فشار و شکنجه ای از همرزمانش بریده و با ساواک همکاری می کند. کل تیم و تشکیلات لو رفته و باعث دستگیری و اعدام نزدیکترین دوستانش می شود. و این سرآغازیست برای سقوط سازمان مجاهدین خلق و ظهور سازمان منافقین.
در این فیلم از بدو تشکیل و اهداف اولیه سازمان می شنویم و شاهد چگونگی تغییر زاویه و انحراف آن خواهیم بود. از ازدواج های تشکیلاتی و اختلافات درون سازمانی تا تصفیه های خونین و نهایتا روندی که سازمان مجاهدین را به گروهک منافقین مبدل می کند.
در این فیلم ساواک هم چهره ای متفاوت با عادات ما دارد. ساواکی های این فیلم متفکرند و زیرک و کاربلد. گاهی شوخند و گاه احساساتی و گاه معترض به برخورد حکومت. در کل فیلمیست باور پذیر.
فیلم با وجود قصۀ خوب و محکمی که دارد، با انتخاب یک روایت غیر خطی متناسب با موقعیت نقشها در داستان، بر گرهها و تعلیقهای قصه به شکل مؤثری افزوده است و ریتم خود را تا لحظۀ آخر حفظ کرده است. سیانور روایتی راستین از گوشهای از تاریخ شگفت این ملت است که انتقال آن به نسلهای بعدی و آگاهسازی آنها از هویت تاریخی خویش با آثاری چون «سیانور» ضرورتی ملی است. خشونت نهان و آشکار ساواک بدون اغراق در به تصویر کشیدن خون و شکنجه، به خوبی ترس و وحشت حاکم بر محیط را القا میکند.
روابط عاطفی و ازدواج های تشکیلاتی و مهره چینی های سازمانی بخوبی پرداخته شده بود.
ریتم تند و ضرباهنگ مناسب فیلم اجازه چشم برداشتن مخاطب از پرده را نمیدهد. سکوت های گاه و بیگاه، بخوبی زهر پرگویی لاگریز سناریو را میگیرد و فرصتی مناسب برای تفکر و جا افتادن دیالوگ ها را میدهد.
موسیقی کاملاً در خدمت فیلم است و هرگز خودنمایی افراطی نمیکند. موسیقی هست ولی گاه حتی شنیده هم نمیشود، فقط، بخوبی احساس میشود.
و اما دیالوگ ها، نقطه قوت و شاید پاشنه آشیل فیلم. کلماتی ثقیل و ادبیاتی نامأنوس برای مخاطب عام که با ریتمی مسلسل گونه یا ایدئولوژی سازمان را به رخ می کشد یا سعی در محکوم کردن رقیب و توجیح رفیق دارد. در کل، فیلم بسیار پرگفتگوست، آن هم با کلماتی که شاید بیشتر بوی شعارهای تاریخ گذشته را می دهد. (ولی به شهادت بازماندگان آن دوران، این همان ادبیات رایج درون سازمانی بوده). همین کلام و ادبیات شاید بزرگترین عامل عدم برقراری ارتباط نسل جوانی باشد که در تکلم سلیس و روان زبان مادریشان هم با چالشی عظیم روبرو هستند.
مرتضی و مجید به مثابه مبارزانی می مانند که اگر جان سالم از ساواک به در می بردند بی شک جذب آرمان های امام شده و انقلابی ناب و متفکر می شدند، یعنی همان کسانی که به زعم شهید مطهری عصاره های انقلاب اسلامی هستند. مرتضی و مجید هر دو دانشجو هایی هستند که برای مبارزه با طاغوت و ظلم، امام حسین را سرلوحه خود قرار می دهند اما با انحراف در عملکردشان به سمت علم گرایی و تفکر پیشرویی چون مارکس کشیده می شوند.
در سکانس های پایانی مرتضی امام خمینی را فردی در نظر خود می داند که آرمان او و مجید را به درستی و با اعتقاد و عملکردی راسخ به جلو برده است و در رابطه با عملکر آنها به درستی توانسه پیش بینی کند.
بایدیکی دیگراز نقاط قوت سیانور را در اینجا دانست که در عین سیاسی بودن به دور از شعارزدگی سیاسی است.
اشاره به ماجرای شهید مجید شریف واقفی از یکی از نکاتی است که این فیلم میتواند در دانشگاه نیز با استقبال دانشجویان روبرو شود؛ البته در «سیانور» نباید منتظر چرایی نام گذاری دانشگاه شریف باشیم اما اشاره به داستان شهادت واقفی تلنگری می تواند باشد که برای هر دانشجو «چرایی» ایجاد کند. شعیبی چندی پیش در جواب به این سوال که چرا از این فرصت استفاده نشده است تا به شخصیت شهید شریف واقفی بیشتر پرداخته شود، گفت: اینگونه پرداخت در «سیانور» به دلیل زبان قصه گویی ما است. ما نقاط مهم بحران ارتباطی مجید شریف واقفی با سازمان و همسرش لیلا زمردیان را در فیلم به تصویر کشیده ایم. قطعا هر کدام از این شخصیت ها و بحرانی که در آن وجود داشتند می توانست بستر فیلم و یا یک سریال به صورت خاص قرار گیرد، اما به دلیل زبان قصه گویی که برای «سیانور» انتخاب شده است، سعی شد تا همان نقاط بحرانی شخصیت ها را تصویر کنیم.
به هر حال قطعا دیالوگ های «سیانور» قطعا تا مدت ها ذهن را درگیر خود خواهد کرد. از جمله سکانسهای ماندگار این فیلم؛ مشاجره دو شخصیت اصلی فیلم، حامد کمیلی و بابک حمیدیان در نقش های وحید افراخته و مرتضی صمدیه لباف قبل از اعدام است که اوج هنری ترسیم صلابت و ثبات قدم نیروهای مذهبی و استیصال و درماندگی نیروهای بریده از دین نشان میدهد.
صمدی لباف: مبارزه رو منحرف کردین.
وحید افراخته: ما مبارزه رو منحرف کردیم یا شما؟ از کی تا حالا تو شدی مرز عمل درست و نادرست
صمدی لباف: از این دوستای ساواکی ات بپرس که به خاطر کارهای شما جشن گرفتن. چرا با خودت روراست نیستی وحید
وحید افراخته: نه! تو رو راستی با خودت که به خاطر تعصب مذهبی ات داری میزنی زیر حقیقت! مگه مبارزه مسلحانه رو باهم شروع نکردیم مرتضی!
صمدی لباف: من هنوزم میگم مبارزه برای رهایی خلق ولی شما اسلحه شد همه چیزتون، حتی ایدئولوژی تون.
وحید افراخته: یک ماه آزگار دو نفر رو فرستادیم نجف پیش خمینی اون هم همین ها رو بارمون کرد. قرار بود تاییدمون کنه!
صمدی لباف: این روزها رو دیده بود که گفته بود خودتون رو هلاک می کنید. تو فروشنده شدی وحید...