به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی کشور و طرح ادعاهایی از سوی جریان های مختلف سیاسی مبنی بر پیروی از خط امام(ره)، بازخوانی صحیفه امام خمینی(ره) از اهمیت فراوانی برخوردار است، چرا که اتفاقات روی داده در آن زمان بی شباهت به مسائل جاری کشور نیست.
امروز در صحیفه
زمان: ۳۰ آبان ۱۳۵۷ / ۲۰ ذی الحجه ۱۳۹۸
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: چگونگی به قدرت رسیدن دودمان پهلوی و غیرقانونی بودن آن
حضار: دانشجویان مقیم خارج
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
رژیم شاه و قانون اساسی
راجع به این مطلبی که ما میخواهیم و ملت خواست که آن اصل اول که ملت میگویند که ما رژیم پهلوی را نمیخواهیم، ما شاه را نمیخواهیم، این سلسله پهلوی را نفی میکنند، اینها تشبثاتی کردند و دست و پاهایی هم دارند میکنند. در زمان آن نخست وزیر جلوتری (جعفر شریف امامی) تعبیرش این بود که مردم چون شعار برخلاف قانون اساسی میدادند از این جهت مردم را کشتند! مقصودش این بود که مردم میگفتند که مرگ بر شاه، ما شاه را نمیخواهیم، و این خلاف قانون اساسی بود! خوب، اول یک جهت را باید بگوییم، بعد هم یک بررسی بکنیم ببینیم خلاف قانون بوده یا نه.
یک جهت اینکه خوب حالا اگر یک کسی شعار برخلاف قانون اساسی داد، او باید به مسلسل بسته بشود و کشته بشود؟ یا خوب قوانین دارد. یک کسی برخلاف قانون اساسی - فرض کنید که - مخالفتی کرد، روی قوانین باید [مجازات] بشود. و ثانیاً ببینیم، [و] بررسی در این موضوع [بکنیم] که ملت برخلاف قانون اساسی شعار میداده یا شاه برخلاف قانون اساسی شاه بوده است؟ اگر شاهی بود که - حالاروی قوانین اساسی ما بحث میکنیم - اگر شاهی بود، یک سلسلهای بود که به حَسَب قانون اساسی این سلسلهروی کار آمده بود که قانون اساسی این است که ملت باید یک کسی را رأی بدهند تا اینکه شاه باشد، خود همین آقای شاه هم گفتند که در قانون اینطور است که سلطنت یک موهبت الهی است که مردم میدهند به شخص سلطان، خوب باید ببینیم که آیا مردم این را اعطا کردند، مردم این را اعطا کردند به ایشان تا اینکه اگر شعاری برخلاف داده شد، شعار برخلاف قانون اساسی باشد یا مردم اصلاً اطلاعی از این مسائل نداشتند؟
کودتای رضاخانی
اول که رضاخان آمدروی کار، با کودتا آمد و تهران را گرفت (۴ اسفند ۱۲۹۹) و همه کارهایی که رضاخان کرد کارهای سرنیزهای بود. اصلاً به ملت کسی اعتنا نداشت؛ چنانچه حالا هم به ملت اینها اعتنا ندارند. از اول که او آمدروی کار، آن را من یادم هست از وقتی که او آمد، شما شاید هیچ کدام یادتان نباشد - اکثراً البته - لکن خوب، من شاهد قضایا بودم، من یادم است همه را ایشان کودتا کرد و آمد تهران. و ابتدا هم خیلی اظهار دیانت و اظهار اسلامیت، و در ماه محرّم، در شبهای ماه محرّم گاهی میگفتند پابرهنه این طرف آن طرف میرود برای عزاداری! و همه این تکیههایی که در تهران برپا بود ایشان میرفت این تکیهها، و پیش صاحب تکیهها اظهار اسلامیت و اظهار ایمان میکرد! تا وقتی که پایش یک قدری مستقر شد.
ابتدایش اینطور بود تا وقتی که حکومتش یک حکومت مستقری شد. آن وقت که حکومت مستقر شد، دست به نیزه و سرنیزه برد و کوبید همه اقشار ملت را. آن وقت هم مثل حالا نبود که، یعنی مثل این یک سال که ملت تحولی دَرش پیدا شده باشد که [بتواند] «چرا» بگوید یا قیام برخلاف بکند، هیچ ابداً صحبت از اینکه یک مطلبی برخلاف رأی رضاخان بگویند، هیچ این مسائل نبود. با سرنیزه آمد و با سرنیزه مجلس درست کرد بدون اینکه ملت اصلاً اطلاعی از وکلایش داشته باشد یا اطلاعی از مسائل اصلاً داشته باشد. رضاخان هم معلوم نبود که خودش یک همچو کاری کرده باشد. لیستهایی از طرف - به طوری که شاه میگوید - لیست را از طرف سفارتخانهها میآوردند و میدادند و همین لیست را که افرادی [بود] که کی وکیل کجا، کی وکیل کجا، اینها را هم مأمورها میرفتند و وکیل میکردند یک عدهای از وکلایی که انتصاب ابتدایی [شان] از سفارتخانهها بود- زمان رضاخان سفارت انگلستان مهم بود و زمان ایشان هم سفارت امریکا حالا مهم است- لیستها را آنها میدادند، افراد را آنها تعیین میکردند؛ منصوب از قِبَل آنها به حَسَب واقع بود، و منصوب از قِبَل رضاخان یا محمدرضاخان در این زمان، در دست دوم و به حَسَب ظاهر بود! اما مردم چه دخالتی داشتند؟
نمایندگان انتصابی در دوره مشروطه و دوران پهلوی
اصلاً در تمام دوره مشروطیت یک مجلس قانونی ما نداشتیم. یک مجلسی که همان قانون اساسیِ این مجلس را قبول بکند. حالا دوره اول مشروطیت، همان دوره اولش چی بوده آن را من نمیدانم اما آنقدری که ما در نظرمان هست یک مجلس قانونی نبوده است. خوب یکی از چیزهایی که در متمم قانون اساسی [است] این است که باید پنج نفر از مجتهدین به تعیین مراجع تقلید، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت کند؛ اگر نباشد قانونی نیست مجلس. و در طول تاریخ مشروطیت شاید همان اول یک همچو چیزی شده است - حالا تمام یا نیمه تمام نمیدانم لکن در این مدتی که ما خاطر داریم، که تقریباً حدود شصت سالش را من یادم است، این مسائل نبود. نه این پنج نفر اصلاً در مجلس رفتند، و نه مردم اطلاع داشتند از اینکه کسی را وکیل بکنند. و اگر هم در بعضی از جاها، مثلاً تهران، گاهی وقتها یک نفر را وکیل میکردند، مردم وکیل میکردند اما در سایر جاها، و تهران هم بیشترش، شاید وکلایش هیچ ارتباط به مردم نداشت. همهاش تعیینش از طرف خود دستگاه بود. و در این زمان هم که همه ما میدانیم و همه شما هم میدانید که هیچ ابداً وکیل ملی ما نداشتیم [و] یک نفر، یک نفر از اینهایی که الآن در مجلس هستند یا بودند، اینها از طرف ملت نبودند، هیچ کدامشان از طرف ملت نبودند؛ اینها همه از طرف دولت بود و نصب دولت بود. و حالا یا لیستش را از سفارت امریکا میآوردند میدادند که اینها وارد کنند یا - به قول شاه - زمان پدرش لیست را آنها میدادند لکن زمان ایشان دیگر خیر، دیگر همچو چیزها نیست! عَلی ایّ حال، یک مجلس رسمی ما نداشتیم که اگر قانونی در آن مجلس تمام بشود و به رأی اکثریت واقع بشود، قانونی باشد. پس، بنابراین آن مجلسی که در زمان رضا شاه تأسیس شد مجلس فرمایشی بود که یا لیستش را سفارت انگلستان داده بود یا خود رضا شاه با سرنیزه ... یک عدهای را وکیل کرده بود و مردم هم هیچ ابداً دخالتی در مسئله نداشتند.
ظهور غیرقانونی سلسله پهلوی
پس، آن مجلسی که او درست کرد یک مجلس غیرقانونی، غیر ملی، برخلاف قانون اساسی بود. آن مجلس برخلاف قانون اساسی آمد رضا شاه را نصب کرد به سلطنت و [قاجاریه را] خلع کرد (مجلس دوره پنجم، ۹ آبان ۱۳۰۴ ه. ش) یعنی مجلس مؤسسان درست کردند، آن هم با سرنیزه! سلسله پهلوی را به سلطنت نصب کرد، و خلع کرد سلطنت سابق را. این طرز آمدن سلسله پهلویروی کار و اصل اساس سلطنت پهلوی.
بنابراین شعار به اینکه من سلطان هستم، خلاف قانون است نه ... اینکه تو سلطان نیستی. اینکه آن ... مردک سابق (جعفر شریف امامی) میگفت اینکه مردم را کشتند برای اینکه شعار خلاف ملی میدادند، شعار خلاف قانون اساسی میدادند و مقصودش این معنا بود که شعار خلاف ملی، شعار خلاف قانون اساسی، یعنی میگفتند «مرگ بر شاه» [سخن نابجایی است] دیگر مصادیق دیگری را آنها ذکر نمیکنند. آنها داد میکردند مرگ بر شاه، ما شاه را نمیخواهیم، ما سلسله پهلوی را نمیخواهیم. این شعار برخلافِ ملت، [خلاف] شعار ملی بود! خلاف ملی بود! یعنی این ملت - ملت ایران - چون همه شاه دوستند از این جهت کسی بگوید که ما شاه را نمیخواهیم، شعار خلاف ملی است! و حال آنکه همه ملت میگفتند. دیگر ملت کدام «ملت» بوده است که این برخلاف او بوده؟!
منبع: صحیفه امام خمینی - جلد ۵ - صفحات ۶۰ تا ۶۳