چه نتایجی بر کارشان مترتب خواهد بود؟ جالبترین نکته ماجرا این است که ۱۶ آذر در کنار ۱۳ آبان به نحوی نماد مبارزه با آمریکا است و اگر به یاد داشته باشید، در سالهای گذشته اصولگرایان بسیار کوشیدند
خبرنامه دانشجویان ایران: عباس عبدی، روزنامهنگار، در روزنامه ستون نگاه روز روزنامه اعتماد نوشت: «به ظاهر ۱۶ آذر امسال قرار است که رنگ و بوی دیگری پیدا کند و به جای نقد و تحلیل سیاسی و حضور در عرصه عمومی، برنامههای شاد و خنده برگزار شود و در برخی از آنها به حاضران نیز به قید قرعه جایزه داده شود. این اتفاق را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ آیا مثبت است یا منفی است؟ یکی از صاحبنظران از این پدیده استقبال کرده و از این طریق خود را در شادی دانشجویان شریک دانسته است. برخی دیگر نیز آن را نشانه ابتذال و نه لیبرالیسم دانستند. ولی واقعیت چیست؟ آیا این اتفاق را میتوان نشانه بلوغ و تمایزیابی یا برعکس ابتذال نامید؟
به نظر میرسد که قضاوت کردن درباره چنین پدیدههایی در ایران قدری سخت و نیازمند گذشت زمان است. چرا؟ به این دلیل که سخت است باور کنیم که این نوع برنامهها صرفا بر اساس خواست و اراده مستقل و خودجوش دانشجویان شکل گرفته است و هیچ ارادهای از بیرون دانشگاه و فراتر از دانشجو در آن دخالت ندارد. البته در این صورت هم نمیتوان یکسره به چنین برنامههایی برچسب زد و آنها را نادیده گرفت، بلکه باید منتظر بود و واکنش دانشجویان را دید. اگر با برخورد سرد یا منفی آنان مواجه شد، معلوم میشود که این ایده نه تنها از درون دانشجویان نجوشیده، بلکه زمینهای هم برای استقبال از آن وجود نداشته است ولی اگر با استقبال خوب یا نسبی دانشجویان مواجه شد، حتی اگر از سوی دیگران به دانشگاه تحمیل یا برنامهریزی شده باشد، باز هم محل تامل خواهد بود که چرا و به چه دلایلی دانشجویان از آن استقبال کردهاند؟
فرض اولیه این است که این برنامهها با برنامه بیرون از دانشگاه یا دانشجویان باشد؛ به ویژه این که هزینههایی دارد که بدون حضور و حمایت نهادهایی فراتر از دانشجویان قابل تامین نیست. در این حالت باید پرسید که هدف این نهادها و دستهای بیرون از دانشگاه در ترویج این برنامهها چیست؟ چه نتایجی بر کارشان مترتب خواهد بود؟ جالبترین نکته ماجرا این است که ۱۶ آذر در کنار ۱۳ آبان به نحوی نماد مبارزه با آمریکا است و اگر به یاد داشته باشید، در سالهای گذشته اصولگرایان بسیار کوشیدند که این روزها را زنده کنند؛ به ویژه آن که به فضای ضد آمریکایی نیز نیازمند بودند. اکنون هم که در آستانه حضور ترامپ در کاخ سفید هستیم بیش از پیش باید بر زنده کردن این خاطره تاریخی تاکید کنند ولی چرا باید به جای آن، برنامه شادی و خنده برگزار کرد؟ یا مجوز انجام آن را داد و در عین حال خواهان ممانعت از حضور نایبرییس مجلس در دانشگاه شد! شاید به دلیل این که میخواهند اثرات دو ماه عزاداری محرم و صفر را جبران کنند. نمیدانم ولی هر دلیلی داشته باشد، منجر به سیاستزدایی از دانشگاه و دانشجو میشود.
امری که پس از سال ۱۳۸۸ و حتی پیش از آن آغاز شده بود و ایرادی هم ندارد. هر چند این سیاستزدایی متاسفانه به بهبود وضع علمی دانشگاه منجر نشده و کارکرد دانشگاه را با خطر مواجه کرده است. ولی خطر این سیاستزدایی برای ارزشهای رسمی مورد توجه حکومت بسیار بیشتر از خطری است که برای اصلاحطلبان دارد. البته سیاسی بودن دانشگاه نیز برای نگاه رسمی حکومت، هزینهبر است و از آن استقبال نمیکنند ولی سیاستزدایی از دانشگاه نیز عوارض فرهنگی اجتماعی خاص خود را دارد که مطلوب سیاست رسمی حکومت نیست و در صورت تحقق، از مواجهه با این عوارض گریزی ندارند. یکی از دلایل آن چه آنان وادادگی در برابر قدرتهای جهانی و آمریکا میدانند و به شدت از این وادادگی نگران هستند، همین سیاستزدایی از دانشگاه و حوزههای دیگر است.
فرض دیگر این است که پیشنهاد این برنامه از درون دانشجویان جوشیده باشد یا حداقل اگر هم از درون آنان نجوشیده باشد، در ادامه با استقبال آنان مواجه شود. در این صورت نباید نام آن را ابتذال گذاشت یا نشانه ابتذال دانست. این حق دانشجو است که چنین انتخابی را داشته باشد. کسانی که نسبت به این نگرش دانشجویان انتقاد دارند، باید خودشان هم پاسخگو باشند که کدامیک از عملکردهایشان موجب شده که دانشجویان در روز ۱۶ آذر برنامههای غیرسیاسی و شاد بگذارند؟ چرا باید اصولا سیاست را مبتنی بر مبارزه تعریف کرد و چون مبارزه هزینه دارد...
باید دنبال یک مجموعهای بود که این هزینه را تقبل کند و چه گروهی بهتر از دانشجویان؟ سیاستمداران باید سیاست را به صورت یک کنش حرفهای و اصلاحطلبانه تعریف کنند تا نیازی به سیاهیلشگر دانشجویی نداشته باشند. آنان باید به جای حضور سنتی در دانشگاه وارد حوزههای دیگر جامعه شوند و از میان آنان یارگیری کنند. تجربه ۶ دهه مبارزات دانشجویی به این شکل را باید مرور کرد و دستاوردها و هزینههای احتمالی آن را لیست و در نهایت با یکدیگر مقایسه کرد. قرار نیست که یک فرض قطعی مبنی بر تایید و دفاع همهجانبه از فعالیت سیاسی دانشجویی داشته باشیم و هر اقدام مغایر با آن را رد کنیم. دانشجو نیز یک شهروند است، نه بیشتر و نه کمتر. در عرصه سیاست باید به او نه به عنوان دانشجو که به عنوان شهروندی فراتر از موقعیت تحصیل او نگاه کرد.
متاسفانه برخی از گروههای سیاسی از بس به حضور در دانشگاه عادت کردهاند، علاقهای ندارند که این عرصه را برای صاحبانش خالی کنند. اگر چریکها و رادیکالها در دانشگاه بذرهای سیاسی کاشتند، در موقع مناسب محصول خود را درو کردند ولی سیاست اصلاحطلبانه و مبتنی بر کنش سیاسی حرفهای و مدنی، با بذرِ بادی که در دانشگاه میریزد، توفان درو خواهد کرد. همچنان که در گذشته درو کرد.»