اگر از تاریخچه پر فراز و فرود جنبش دانشجویی عبور کنیم و فضای دانشجویی را در بستر نسبتا آرام بعد از جنگ بررسی کنیم که نه دیگر از حکومت طاغوت و اعلامیه و شبنامه و ساواک و حضور نیکسون در دانشگاه خبری هست و نه از جنگ سخت و دفاع مقدس که فضای عمومی کشور معطوف به بررسی آن باشد. به زعم نگارنده از همان اوایل دهه70 تا به امروز قطار جنبش دانشجویی هیچگاه به طور کلی در ریل صحیح خود نبوده، یا نگذاشتهاند که باشد.
در دوران سازندگی و تسلط نگاه تکنوکرات بر مدیریت کشور که جنبش دانشجویی میتوانست مهمترین مطالبات و انتقادات را در حوزه عملکرد مسئولان و شیوه حکومتداری دینی روانه کارزارهای فکری کند با موجی از نگاه های منفی به دانشگاه طرف هستیم که اساسا با ورود هر نوع نگاه نقادانه چه در حوزههای سیاسی و چه در مسائل اجتماعی و فرهنگی مخالف است. این نوع نگاه بهقدری غلیظ و شدید بود که لعن رهبر معظم انقلاب را بهدنبال داشت که خدا لعنت کند کسانی را که نمیگذارند فضای دانشگاه سیاسی باشد. در دوران اصلاحات و به علت همان فضای بستهای که در دوران قبلی در دانشگاه حاکم بود، این بار فضای دانشجویی از آنسوی بام افتاد. شاید بتوان دوران اصلاحات را آغازی بر تبدیل شدن برخی جریانات دانشجویی به پیاده نظام احزاب و گروههای سیاسی دانست. فتنه کوی دانشگاه در سال 78 را میتوان بهعنوان یکی از نقاط برجسته سوءاستفاده جریانات سیاسی از دانشگاهیان نام برد. هر چند اتفاقات مبارکی هم در این میان افتاد و باعث شد مرزبندیهای درستی میان برخی گروهها اتفاق بیفتد.
آنچه در این میان مشخص است احزاب و گروههای سیاسی که از همان ابتدا تمایل داشتهاند اقبال عمومی را به خودشان جلب کنند همواره خواهان یک جنبش دانشجویی جعلی بودهاند که هر زمان نیاز بود مانند یک اهرم فشار در بخشی از جامعه عمل کند و با استفاده از ظرفیت نخبگانی و رسانهای خود گوشهای از کار آقایان را جلو ببرد. از نتایج این نوع نگاه آن است که در آن روزها و حتی امروز برخی جریانات دانشجویی اجازه دادهاند دستهبندیها و تقسیمبندیهایی که احزاب و گروههای سیاسی برای خود به کار میبرند بهعنوان پسوند تشکلشان اضافه شده و استقلال نظری و عملی آنها را زیر سوال ببرد.
تشکلهای دانشجویی آن زمانی به معنای حقیقی کلمه به اصالت خود بازگشتند که براساس تعهد به مبانی انقلاب اسلامی مجددا متولد و بازتعریف شدند. اگر با دقت به مسیر حرکت تشکلهای دانشجویی نگاه کنیم، درخواهیم یافت نقاط درخشان کارنامه آنها صرفنظر از آنکه فلان باشگاه سیاسی چه طلب میکند و فلان مصلحت پوشالی حزبی چه چیزی را اقتضا میکند، دقیقا زمانی است که دانشجویان به فهم عمیقی از نیاز انقلاب و مردم رسیده اند. آنچه از ابتدا باعث اعتماد مردم به جنبش دانشجویی شد، مولفههایی مانند عدالتخواهی، حقطلبی و آرمانخواهی بود. اگر جنبشهای دانشجویی هم مانند خیلی از گروههای دیگر به دام مصالح جناحی بیفتد و از پیگیری مطالبات واقعی وملموس مردم غافل شود یا به جای تحلیل عمیق از شرایط، چشمشان به دهان رسانه ها باشد و این رسانهزدگی به جایی برسد که گاهی خود همین رسانهها برای آنها اولویت تعیین کرده و دانشجویان بازیکن زمین طراحی شده از سوی آنان باشند، همان بهتر که فاتحه جنبش دانشجویی را بخوانیم و خلاص...
با همه اینها از نظر نگارنده بسیاری از حوادث دست بهدست هم دادهاند و امروز غالب تشکلهای دانشجویی ارزشی و انقلابی به فهم صحیحتری از کار دانشجویی رسیدهاند. اخیرا توجه به مقوله مهم «بازگشت به نیازهای اصلی مردم» و پرهیز از سیاسی کاری بهعنوان یکی از کلیدواژههای اصلی گفتمان دبیران و عناصر اصلی تشکلهای دانشجویی انقلابی مطرح میشود که امر مبارکی است و اگر بهصورت صحیح و درست دنبال شود شاهد یکی از طلاییترین روزهای جنبش دانشجویی خواهیم بود انشاءالله.
* دبیرشورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور