قصه فیلم میتوانست با عبور سریع از مسئله پیوند قلب به رشوه گرفتن پزشکان نزدیک شده و بر روی این بخش داستان تأکید کند. سوژهای که هم امکان قصهگویی بهتری به فیلمساز میداد و هم برای مخاطب مسئلهای مهم تلقی میشد. با این حال اسعدیان در این فیلم به سراغ قصه کلیشهای شده و کاملا تکراری رفته که نمونهی به مراتب بهتر و قویتر آن در سریالهای تلویزیون بیان شده است و فیلم «یک روز به خصوص» حرف جدیدی برای مخاطب ندارد و نمیتواند مسئلهی فیلم را به مسئله مخاطب تبدیل کند. همین مسئله فیلمنامه باعث شده تا داستان فیلم بیش از چند دقیقه برای مخاطب جذاب نباشد و فیلم همه چیزش در سطح باقی بماند.
فیلم پر از خرده قصهها و شخصیتهایی است که دردی از ماجرای فیلم دوا نمیکنند، اما صرفاً هستند. از سردبیر روزنامه تا مادرزن سابق که حداکثر کارکرد او پول قرض دادن است میتوانستند به راحتی حذف شوند و آسیبی هم به قصه وارد نشود.
شخصیتهایی که برای لحظهای وارد فیلم میشوند و بعد به کلی رها شده و فیلم سراغ آنها نمیرود و اساسا تاثیری در روند درام ندارند.
از طرفی فیلمساز برای گرهافکنی و گرهگشایی هم دست و پاهایی ناکام زده است. فیلم به جای اینکه شخصیت اول فیلم را به سمت تصمیم درست ببرد و از افتادن در دام خطا دور کند در یک میزانسن شبهکمدی همه مسئله را با قایم کردن چک در جوراب او حل میکند.
با این حال به نظر می رسد که اسعدیان در این فیلم تلاش خود را برای به تصویر کشیدن اهمیت خانواده و پول حلال انجام داده است. اما ناکامی بزرگ او به مانند بسیاری از فیلمسازان دیگر که امسال در جشنواره فیلم دارند فیلمنامه است. فیلمنامهای که به نظر هنوز نیاز به بازنویسی و تجدید نظرهای جدی است.