تاریخ انتشار: دوشنبه 1395/12/23 - 11:12
کد خبر: 229871

کتاب مداح معروف در راه نمایشگاه کتاب

در بخش‌هایی از کتاب خاطرات آهنگران که پیش از این از سوی نشر یازهرا(س) منتشر شده است، می‌خوانیم: «وقتی شنیدم درگیری در خرمشهر شدید شده و دشمن بخش اعظمی از خرمشهر را اشغال کرده، خودم را به این شهر رساندم. نزدیکی‌های خرمشهر (شهید) سعید درفشان را کنار جاده دیدم، که آر‌پی‌جی روی دوشش بود و برمی‌گشت. از او پرسیدم: «چه‌خبر، شهر تو چه وضعیه؟» گفت: «خرمشهر رو دارن می‌گیرن».

خبرنامه دانشجویان ایران: مدیر انتشارات یا زهرا(س) از چاپ کتاب جدیدی درباره صادق آهنگران و توزیع آن در سی‌امین دوره نمایشگاه کتاب تهران خبر داد.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از تسنیم، علی اکبری مدیر انتشارات یازهرا(س)، از انتشار کتاب جدید درباره صادق آهنگران خبر داد و گفت: در حال حاضر تمام سعی‌مان این است که این اثر به اتمام برسد و تا ایام برگزاری نمایشگاه کتاب منتشر شود.

وی ادامه داد: قرار است «کتاب آهنگران» در دو جلد نوحه‌ها و خاطرات او منتشر شود.

به‌گفته اکبری؛ پیش از این خاطرات آهنگران در یک‌جلد و در حجم 200 صفحه منتشر شده بود. در این کتاب جدید تلاش شده تا خاطرات با جزئیات بیشتر ذکر شود، به همین خاطر روایت خاطرات را از دوران کودکی وی آغاز کردیم و سپس در دوران نوجوانی، جوانی، دفاع مقدس و حوادث انقلاب ادامه دادیم. در این جلد هم جذابیت خاطرات بیش از جلد قبلی است و هم جزئیات بیشتری نسبت به کتاب قبلی در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد. بخشی از اثر جدید به نوحه‌‌های حاج صادق آهنگران اختصاص دارد.

در بخش‌هایی از کتاب خاطرات آهنگران که پیش از این از سوی نشر یازهرا(س) منتشر شده است، می‌خوانیم: «وقتی شنیدم درگیری در خرمشهر شدید شده و دشمن بخش اعظمی از خرمشهر را اشغال کرده، خودم را به این شهر رساندم. نزدیکی‌های خرمشهر (شهید) سعید درفشان را کنار جاده دیدم، که آر‌پی‌جی روی دوشش بود و برمی‌گشت. از او پرسیدم: «چه‌خبر، شهر تو چه وضعیه؟» گفت: «خرمشهر رو دارن می‌گیرن».

گفتم: «بچه‌ها کجا هستن؟» گفت: «بچه‌ها زیر پل دارن مقاومت می‌کنن و من باید واسه انجام کاری برگردم عقب».

وارد خرمشهر که شدم، درگیری‌ها در اوج خودش بود و دود و آتش در هر گوشه‌ای از شهر دیده می‌شد، نخل‌ها در حال سوختن بودند و صدای رگبار گلوله‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد. می‌خواستم هرطور شده خودم را زیر پل برسانم و برای این کار، مجبور بودم مسیر زیادی را زیر آتش دشمن حرکت کنم. دولادولا جلو می‌رفتم که چشمم به یک لودر در حال خاکریز زدن افتاد. اول فکر کردم عراقی است، اما صدای آوازی توجهم را جلب کرد. صدا از داخل اتاقک لودر می‌آمد. راننده لودر با صدای خیلی بلند و بدون توجه به آتش دشمن، آواز می‌خواند و برای رزمندگان خاکریز می‌زد. جالب اینکه وقتی اطراف او را با گلوله‌های مختلف می‌زدند، همان طور بشاش و ریتمیک می‌خواند: «بزن بزن که داری خوب می‌زنی» از روحیه‌ای که او داشت، متعجب مانده بودم که چطور در این معرکه‌ آتش و خون، این اندازه با انرژی مشغول کار است و خم به ابرو نمی‌آورد و حتی منتظر است تا او را بزنند و شهید شود. برای سلامتی‌اش دعا کردم و به راه خود ادامه دادم.

هنوز به پل نرسیده بودم که دوباره صدای فریادی نظرم را جلب کرد. چشم چرخاندم دیدم، یک سرهنگ ارتشی با داد و فریاد به نیروهای کمی که آنجا بودند دستوراتی می‌داد. مکرر می‌گفت: «هیچ کس حق عقب‌نشینی نداره، عراقی‌ها دارن میان جلو، حرکت کنید تا جلوشونو بگیریم.» او با تمام وجود فریاد می‌زد و با شجاعت، نیروهای تحت امرش را به پیشروی فرامی‌خواند. از آنها هم جدا شدم و دوباره به‌سمت زیر پل راه افتادم.

به پل که رسیدم، بچه‌ها هنوز مقاومت می‌کردند، اما همه نگران اشغال شهر بودند. مقاومت ادامه داشت، تا اینکه کم‌کم دشمن بر آن منطقه نیز مسلط شد و مجبور شدیم برگردیم عقب. در حین عقب‌نشینی، یکی از رزمندگان را دیدیم که زخمی کنار نرده‌های رودخانه اروند افتاده بود و از درد به خود می‌پیچد. صدایی که از برخورد گلوله‌ها با نرده‌های اطراف او ایجاد می‌شد، هم مستقیم روی اعصاب بود و هم وحشتناک.

باید می‌رفتیم و او را از تیررس دشمن نجات می‌دادیم. بچه‌ها داشتند نقشه می‌کشیدند چطور او را نجات دهند که ناگهان دیدیم سه زن، که چادر به سر داشتند، با سرعت به‌طرف آن مجروح دویدند و با وجود رگبار گلوله‌های دشمن، موفق شدند او را عقب بکشند. شجاعت آنها ما را متحیر کرد. آن روزها این خواهرها برای پرستاری از مجروحین به خرمشهر آمده بودند. بعدها یکی از آن سه خانم، به ازدواج برادر خانمم درآمد که هم‌اکنون در یکی از بیمارستان‌های تهران مشغول کار است.

آن روزها در خرمشهر صحنه‌های فراوانی از این دست به چشم می‌خورد و فداکاری و ایثار و حمیّت تمامی کسانی که در شهر بودند، بی‌نظیر بود، اما به هر ترتیب، شهر سقوط کرد و دشمن موفق شد خرمشهر را به اشغال خود درآورد. ما تا مدت‌ها از سقوط خرمشهر متأثر بودیم و من در فراق خرمشهر نوحه‌های زیادی خواندم و در بیشتر نوحه‌ها، اسم مسجد جامع را که نماد و سمبل تمام بچه‌های خرمشهر، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب بود، می‌آوردم».

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
پاسخ به شایعه/ تکذیب آسیب دیدن سامانه‌های پدافندی ایران
نظر خواننده مشهور آمریکایی درباره پاسخ ایران به اسرائیل + فیلم
ورود کمیته انضباطی به خوشحالی کادرفنی استقلال
مداحی ضد اسرائیلی شنیدنی مهدی رسولی +فیلم
تیراندازی به پلیس برای ربودن دختر ۱۵ ساله
موشک‌ها و پهپادهای ایران از جایی عبور کردند که می‌گفتند پرنده از آن رد نمی‌شود
حمله پهپادی مقاومت عراق به بندر ایلات اشغالی
زمان تبلیغات دور دوم انتخابات مجلس
خداحافظی رقیب آمریکایی کامران قاسمپور از دنیای کشتی
جدایی یک بازیکن از جمع آبی پوشان
دامنه نوسان بازار سرمایه به روال عادی بازگشت
ثبت‌نام وام شهریه دانشگاه تهران آغاز شد
انتخاب رشته آزمون دوره دکتری سال ۱۴۰۳ از امروز آغاز می‌شود
این علائم یعنی ممکن است دچار حمله قلبی شویم
حمله به پایگاه حشدالشعبی موشکی بود
احداث آرامستان جدید در ۲ نقطه تهران
تکلیف لیست خروجی استقلال مشخص شد
حمایت کامل مرکز مدیریت حوزه از فراجا / کلان پروژه دشمن برای حیازدایی و عادی سازی بی‌حجابی
بیانیه جامعه مدرسین درحمایت از اقدامات قانونی و حقوقی فراجا
پیام تسلیت دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی در پی درگذشت مرحوم پرویز داوودی
محکومیت باشگاه پرسپولیس به دلیل نشر اکاذیب
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top