با آغاز جنگ تمام عیار اقتصادی بر پایه تحریم های اعمال شده علیه مردم ایران، این سه کمبود علی الخصوص در بخش تولید و کسب و کار بسیار چشمگیر است. سرانه کم تولید ناخالص داخلی، اوضاع نابسامان تولید و نرخ بالای بیکاری شاهدی عادل در اثبات این ادعاست.
تورم، تنها شاخصی است که دولتها برای اثبات اثربخشی تصمیمات و کارایی اجرا در حوزه اقتصاد، به آن اکتفا می کنند. غافل از اینکه کنترل نرخ تورم زمانی که به وسیله کاهش قدرت خرید مردم اتفاق بیفتد، عملا دردی از کسی دوا نمی کند. بلکه زمانی می توان به کاهش نرخ تورم افتخار کرد که این کاهش از طریق افزایش تولید و افزایش قدرت انتخاب مردم در کالاهای جانشین، افزایش رقابت در بنگاه های تولیدی و در نتیجه کاهش قیمت ها عملی شود.
لازمه وقوع چنین رشدی در تولید، انتخاب نامزدی است که برای اشتغالزایی و رونق کسب و کار، برنامه ای جدی و تیمی قوی داشته باشد. برنامه ای مبتنی بر ظرفیت های داخلی و برپایه کار و سرمایه ایرانی.
بدیهی است تمامی نامزدها شعارهایی برای مبارزه با بیکاری وتلاش در جهت اهداف اقتصاد مقاومتی مطرح می کنند. آنچه در انتخاب نامزد توانمند حکم چراغی در تاریکی دارد، بررسی سوابق مدیریتی وی و میزان اثربخشی و کارایی آن نامزد در مسئولیت های گذشته است.
کسی که نگرشی درون زا و برون نگر، سابقه ایجاد تحول های بنیادین و توسعه زیرساخت های بخشی به همراه التزام به پاسخگویی به مردم را دارا باشد، با احتمال قابل قبولی می تواند همان بهترین نامزد برای انتخاب شناخته شود.
* کارشناس ارشد MBA (گرایش مدیریت استراتژیک) دانشگاه تهران