تاریخ انتشار: سه شنبه 1396/03/16 - 17:19
کد خبر: 237406

رحمت‌الله بیژنی؛

مرثیه سرایی برای پرنده‌ای

مرثیه سرایی برای پرنده‌ای

دهل زن ها در فاصله ی چهل تا پنجاه متری به پیشواز زنان میهمان رفتند و با زدن بر دهل و پف کردن در ساز ،پیشاپیش آن ها آرام آرام حرکت می کردند تا آنان را به جایگاه اصلی میزبانان هدایت کنند.

خبرنامه دانشجویان ایران: رحمت الله بیژنی// مرثیه سرایی پرنده ای، دست اندیشه ام را گرفت، تا خاطرات گذشته ام را مرور کنم. کاشکی زمان بر می گشت و پرواز پرنده را تداعی می کرد. به روزهایی برمی گشت که هیچ گاه خستگی ،مانع عبور نبود. عضلات اندیشه ام و تور خیالم پاره نبود. به موی سبیل اولین مرد طایفه ی ماد و ایل بزرگ آریایی که سیبری در فراغشان کفن غم پوشیده،  سوگند یاد می کنم که هذیان نمی گویم؛ مثل شیر مادر صاف می‌گویم؛ سال (1368ه.ش) پرنده ی آرزو ها، تسخیر کننده ی قلبها و سارق غیر مسلح دلها، بال گشود، پرواز کرد و رفت. کاری از دست طوایف پارس و پارت و ماد بر نیامد.

نژاد آریایی بی غیرت نبودند. خیلی اوج گرفت؛ «دزد نگرفته پادشاست!» دلها را با خود برد؛ شادی ها را کش رفت؛ همگان سیل غم هایشان را بر سر و روی هم فرو باریدند. عده ای اشک می ریختند و عده ای با اشک دیگران، غسل می کردند. مردم دل داده ی روستای باسکله ی درانبار گواور از استان کرمانشاه از طایفه ی ماد، صاحب اصلی عزا شدند. تصمیم به برگزاری فاتحه به رسم عشایر گرفتند. در قابوس کرد ها«چه نانی چه گاوی»؛ نمی دانم چه کاری "محمدرضا" کرده بود و "روح اله" نکرده بود. چه چیزی روح اله به آنها داده بود و محمدرضا نداده بود. این مردم همان مردم قبلی بودند.

مدرسه ی ابتدایی، همان مدرسه بود. امکانات رفاهی در گذشته نبود، الان هم نبود. گوسفندان کم شده بودند زیاد نه. زمین های کشاورزی کم و زیاد نشده اند، همان زمین ها بودند. پینه و ضخامت دست ها کم نشده بود، نرم نشده بود. چه پاها، دست ها و خون هایی در زمان انقلاب و جنگ نداده بودند! نمی دانم چه سری در این معما و ماجرا بود. برای رفتن محمدرضا جشن گرفتند و برای رفتن روح الله عزای با غذا و قضا.

جوان و زن و مرد نداشت ،همه سیاه پوش بودند. روستای هشتاد و پنج خانواری باسکله ی در انبار از خالدی کلهر جیب هایشان را تکاندند و پول هایشان را روی هم گذاشتند و دو تن از جوانانشان را به عنوان مسئول تدارکات انتخاب کردند. دو گاو نر به اندازه ی وزن دو وانت بار خالی، از نژاد گاو های هلندی خریداری کردند. گوشت خالص آنها به بیش از دو خروار رسید. در تکه های یکصد و پنجاه گرمی گوشت ها را برش دادند. دویست من برنج توسط آشپزهای خبره در دیگ های مسی بزرگ با آب مخلوط و بر سه سنگ قطور بر روی آتش سوار کردند. شمار دیگ های بر افراشته به اندازه ی سال های عمر روح الله یا تعداد خانوار روستا بود.

در تابلوی اعلانات ادارات، ارگان ها، نهاد های دولتی، دیوار خانه های روستایی، خیابان های اسلام آباد و گیلان غرب اعلامیه هایی با این مضمون نصب شد؛ در تاریخ و آدرس فلان از ساعت 9 الی 2 بعد از ظهر مراسم چمر و فاتحه حضرت... منعقد است. انشاء اله با شرکت در این مراسم تسلی خاطر خود و بازماندگان را فراهم فرمایید، در ضمن، مراسم زنانه و مردانه است. نگاه بر دیوار ها آیینه ی عبرت سایرین بود.

چشمها مشکوک می زدند. دلها نه، چون آنها هم دلداده بودند. ناله ی بلند گوی مداحان، فضای عریان دشت و روستا را تسخیر کرد. اواخر بهار بود. همه جای دشت گواور سبز مایل به زرد بود. دل خوش می خواست در میان این گیاهان و دانه های کاشته شده رنگ غم نبیند. جوان ها هم در تب و تاب پذیرایی از مهمان ها بودند. از کله ی فلق کار شروع شد. دخترها داخل و بیرون خانه را جارو، فرش های نو را پهن و اتاق ها را مهیای پذیرایی نمودند. زنان ،عکس قاب گرفته ی شهیدانشان و یا عزیز دردانه هایشان را بر دیوار مخصوص جایگاه حضور زنان مهمان، نصب نمودند. پسران جوان  هم صندلی صاحبان عزا، که پیرمرد های روستا هستند، پارکینگ ماشین مهمان ها، جایگاه چمر و دهل زنان را مهیا کردند. بر سر درب تمام خانه ها پرچم سیاه برافراشته بودند.

ساعت 9 صبح فرا رسید، پیرمرد ها برای تشکر از حضور مهمان ها و سر سلامتی دادن به آنان به جایگاه رفتند. طول صف عزا به یکصد متر می رسید. زنان هم سر بند مخصوص عشایر کرد(سه روه ن یا گول وه نی) را ، که از پارچه های رنگارنگ به طول هفت تا دوازده متر به ارتفاع سی سانتیمتر که کم و زیاد آن بستگی به سلیقه خودشان داشت، به سر گذاشتند و به جایگاه اصلی پشت به عکس های نصب شده به دیوار ایستادند. طول صف آنها چیزی کمتر از مردها نبود. شاعران چمر گو از موی سر تا نوک پا در مدح ورثای امام شعر گفتند. از زهد و سادگی تا ابهت و هیبت که او داشت سخن راندند. به گل و خار، به سماء و ارض تشبیه اش کردند. روح الله را به جمع پادشاهان و قهرمانان شاهنامه بردند.

او را در جمع امامان معصوم و پیامبران بزرگ جای دادند. قلبش را وارسی کردند، در آن کینه و حسدی ندیدند. مردم با شعرهای ناب آنها که به سبک خاص "آخامیرو" گفته می شد، ناخود آگاه سیل اشک جاری می کردند. مداحان هم از طرف بانیان مراسم، از کنیزان بی بی فاطمه ی زهرا(س)، از گروه گروه و فوج فوج جمعیت، با ذکر نام ارگان ، اداره یا روستا و ایل تشکر کردند و از اینکه موجب تسلای خاطر شده اند سپاس گزار بودند. از همه ی اقشار و گروه ها در این مراسم شرکت کردند. شهری، روستایی، سپاهی، ارتشی، فرهنگی، ائمه ی جمعه و جماعات و... . گروه گروه با راهنمایی جوانان به نشیمن ساختمان های از پیش تعیین شده رفتند و از آنها پذیرایی نمودند. آشپزها بر روی مجمع های مسی سه تکه گوشت قرار دادند و روی آنها برنج دم کشیده با روغن حیوانی ریختند و یک قرص نان روی آن گذاشتند تا سرد نشود؛ متعلقات دیگر را در کنار آن چیدند و به دست جوان ها دادند تا از میهمانان پذیرایی کنند. شمیم غذای لذیذ و دهان مزین شده به سوره ی فاتحه و اخلاص مزه ی"روح بنی آدم" می داد. دهل زن ها در فاصله ی چهل تا پنجاه متری به پیشواز زنان میهمان رفتند و با زدن بر دهل و پف کردن در ساز ،پیشاپیش آن ها آرام آرام حرکت می کردند تا آنان را به جایگاه اصلی میزبانان هدایت کنند.

زنان هم با ناخن های هشت انگشت دو دست از بالا به پایین صورت خود را می خراشیدند و با گفتن آوای "وای وای" به جایگاه رسیدند. دست همدیگر را می گرفتند و به هم تسلیت می گفتند و دختران، آنها را برای پذیرایی به خانه ها می بردند. راستی اینان نماد کرد و قوم ماد بودند. عفت را از مادران و اجداد خود به ارث برده بودند. بوی عطر نفس آنها را، نا محرم حس نمی کرد. فقط در داخل خانه و خانواده می پیچید. می گویند در زمان هخامنش زنان لر از همین قبیله در مردن کورش "ذوالقرنین "با همین شیوه به سوگ می نشستند  و مراسمی به رسم آن زمان و درخور شأن وی برگزار می نمودند. برای این زنان، شاه و امام نداشت ،در هر برهه ای شیر مرد بودند و قلم نگارنده وقتی به آنها رسید غرق غرور شد.به هر حال گروه گروه خداحافظی کردند. زنان در مقابل صف زنان و مردان در مقابل صف مردان دست به سینه تسلیت می گفتند. میزبانان هم در مقابل میهمانان این گونه گفتند: «زحمت کشیده اید، قدم بر دیده گان ما گذاشته اید» و آنها را بدرقه می کردند. راستی مردم این روستا ندید بدید شاه یا رهبر نبودند.

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
با شاهکار مهندسان ایرانی در سریلانکا آشنا شوید
فرودگاهی در ایران برای خواستگاری! +عکس
همسر سید مصطفی خمینی درگذشت
بستری شدن آیت الله شیرازی در بیمارستان
نیروی دریایی ارتش به داد سیل زدگان سیستان و بلوچستان رسید +فیلم
پشت پرده سفر محرمانه ۲ مقام نظامی و امنیتی اسرائیلی به قاهره
رهاسازی آب به سمت دریاچه ارومیه
یک تاکسی پر از گلهای تازه
تقدیر از رزمندگان عملیات حمله به اسرائیل
توماج صالحی حتما اعدام نمی شود اما...
به اسرائیل کمک می‌کنیم تا با حملات ایران مقابله کند
عملیاتی که صهیونیست‌ها را مضحکه تمام جهان کرده است
بارندگی‌های فراگیر اردیبهشتی تا کی ادامه دارد؟
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
ایران دفعه بعد، ۳ هزار موشک و پهپاد به اسرائیل می‌زند، یا ۳۰ هزار؟
استعفای ناگهانی فرمانده یگان «اشباح» ارتش اسرائیل
بحران‌زده ترین قاره جهان از نظر بلایای طبیعی کجاست؟
دعوای کارشناسان ضدایرانی روی آنتن زنده!
حمله یمن به ناوشکن آمریکایی و کشتی اسرائیلی +جزئیات
پیام مهم سفر رئیسی به پاکستان و سریلانکا در این مقطع
امام جمعه سابق دار فانی را وداع گفت
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top