به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سنای آمریکا در روز 25 خرداد طرح تحریمهای جدید علیه ایران و روسیه و تدوین و منسجم کردن تحریمهای کنونی ضد این دو کشور را با 98 رأی موافق تصویب کرد. این مصوبه با واکنشهای افراد مختلفی روبرو شد و بسیاری آن را ضربه نهایی آمریکا به روح و جسم برجام تلقی کردند و برخی افراد همسو با دولت نیز، آن را بیربط به برجام دانستند!
محمد زعیمزاده، فعال اسبق دانشجویی در این رابطه نوشت: سنای آمریکا طرح تحریمهای جدید علیه ایران را با اجماعی کم سابقه تصویب کرد، با توجه به فضای اجماعی که علیه ایران در مجلس نمایندگان آمریکا وجود دارد احتمالا این تحریمها در آنجا هم با عدد بالایی تصویب خواهد شد، اینکه این مصوبه دقیقا چه تاثیری به لحاظ فنی بر برجام میگذارد نیاز به بحثهای تخصصیتری دارد اما با رجوع به متن مصوبه اخیر از نگاه کارشناسان این عرصه میتوان گفت با تصویب s722، «حداقل» اتفاقات زیر رخ داده است:
1- حسن همکاری در اجرای تعهدات چند طرفه در اجرای برجام و آنچه تسامحا از سوی تیم مذاکرهکننده ایران «روح برجام» نامیده میشد مورد خدشه جدی وارد شده است.
2- تحریم فوق بدون هیچ قید و شرطی تمام برنامه موشکی و دفاعی ایران را در برمیگیرد.
3- تحریم تصویب شده توسط سنا به طور صریح و واضح بندهای 26 و 29 برجام را نقض میکند.
4ـ از آنجایی که تحریم جدید اشکال اصلی سلاحهای متعارف را در برمیگیرد و عملا بدون محدودیت زمانی است و ناقض قطعنامه پشتیبان برجام است.
5- تحریم فوق نهادهای انقلابی را در جایگاه یک سازمان تروریستی مینشاند و به این ترتیب بخشهای موثر اقتصاد ایران را هدف تحریم جدی قرار میدهد.
به تعبیر برخی دوستان این شاید «خوشبینانه»ترین جمعبندی از تاثیرات تحریم جدید علیه ایران باشد، اما در همین حال و احوال یک خبرگزاری نزدیک به دولت به نقل از یک منبع آگاه نوشت مصوبه سنا آمریکا ربطی به تعهدات آمریکا در برجام ندارد و ناقض و نافی برجام نیست. اینکه چرا این منبع آگاه نخواسته نامش فاش شود هم خود مسئله مهمی است و احتمالا در پذیرش مسئولیت چنین اظهارنظری موثری بوده اما پیام مهمتر این اظهارنظر این است که در مواجهه دولت با افکار عمومی در مسئله برجام، همچنان بر همان پاشنه میچرخد.
اوضاع بگونهای است که یک رصدگر سیاسی فارغ از اینکه به محتوای برجام یا طرح جدید سنای آمریکا هم مسلط باشد، اگر تنها کنشهای سیاسی دولت در 4 سال اول را خوب رصد کرده باشد و استراتژی تیم رسانهای آن برای ایجاد مسائل فرعی برای تحت پوشش قرار گرفتن موضوعات اصلی را به دقت دیده باشد، حتی بدون ورود به محتوای مصوب سنا و تنها با نگاهی سطحی به رسانههای حامی دولت چه در سطح رسمی چه در سطوح غیررسمی در این روزها میتواند بفهمد که اوضاع برجام سخت درام است.
طرح مسائلی مانند «نقش آیتالله کاشانی در کودتای 28 مرداد علیه دولت مصدق» بدون ارائه یک سند و بدون اشاره به نامه 27 مرداد آیتالله کاشانی به مصدق و هشدار در خصوص نقش افرادی مانند زاهدی یعنی عامل کودتا و همین طور «ضریب دادن به بنر مجعول و مشکوک در نماز جمعه تهران» و یا طرح مسائل قدیمی نظری در خصوص مبانی مشروعیت که بارها مطرح شده و توسط نخبگان و علما جمع بندی شده است و امثالهم در این راستا ارزیابی میشود.
اینکه دولت قبل از انتخابات اردیبهشت 96 نسبت به برجام از منظر فلسفه پوپری نگاه میکرد و آن را گزارهای نقضنشدنی و ابطالناپذیر میدانست که هیچ تحریم و تهدید جدی هم آن را باطل نمیکرد و این فضا را در رسانهها پمپاژ میکرد خیلی چیز عجیبی نبود ولی اینکه چرا در این زمان باز هم از همان راهبرد استفاده می شود، جای سوال دارد.
بیشک پیشنیاز وحدت و اجماع حداکثری که این روزها آقای رئیس جمهور حداقل از تریبونها مدعی آن هستند شفافیت و صداقت با مردم و البته نخبگان است. چرا حضرات دوست ندارند واقعیت را اعلام کنند؟ چرا دوست ندارند بگویند که با این مصوبه روح و جسم برجام هر دو نقض شده است ولی به دلیل برخی اعتمادهای نابجا و وجود مکانیسمی به نام ماشه در برجام حتی توان شکایت صوری از این بدعهدی را هم ندارند؟
این اعتراف شاید زمینهای را ایجاد کند تا زمینههای وحدت و اجماع ملی بر سر منافع ملی ایجاد شود و گرنه با دست فرمان فعلی مسیر جز تشدید شکاف میان دولت و ملت متصور نیست.