به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اوایل عمر دولت یازدهم فاجعه قلع و قمع بورسیهها رقم خورد و تاکنون هم هیچ مقام مسئولی به غیر از رهبر معظم انقلاب، مستقیما برای جمع کردن آن و دفاع از جانب دانشجویان، ورود نکرده است.
این موضوع برای دولت خیلی مهم بود، تا جاییکه شخص رئیس جمهور ورود کرد و حاضر شد یک وزیر قربانی کند، اما نیروی انسانی خارج از سیکل چند دهه اخیر وارد ساختار نشود!
همان ایام دانشجویان بسیاری اعتراضات خود را قالبهای متفاوتی به سمع و نظر مسئولین درجه اول آموزشی کشور رساندند؛ از تشکیل کمپین و صدور بیانیه و برگزاری تجمع گرفته تا برگزاری جلسات متعدد و کنفرانسهای خبری و ... اما انگار هیچ گوشی برای این دانشجویان معترض، شنوا نبود.
در این میان اما دانشجویان زیادی هم ضررهای مادی و معنوی سنگینی را متحمل شدند تا جایی که حالا از دوست نزدیک یکیشان شنیدم که دانشجوی دکتری فیزیک هستهای، حالا در حال مسافرکشی است و اتفاقا، در همان ایام، به علت استرسهای شدید که به وی و همسرش وارد شده بود، فرزندش معلول متولد شد.
از دانشجویان دیگری هم هم خودم مستقیما شنیدم که به طور کلی، وضعیت زندگی و روال طبیعی امرار معاش و تشکیل ادامه زندگیشان دچار مشکلات جدی شد. دانشجویی که پدر و مادرش در شهرستان، بعد از شنیدن خبر اخراج بورسیهها سکته کردند و راهی بیمارستان شدند . این در حالی بود که وی حتی هزینه برگشت به شهر خود را نداشت!
یا دانشجوی دیگری که از فرط خجالت و اینکه روی برگشت به آبادی و دیار خود را نداشت، خودکشی کرد تا از گزند زخم زبانهای دوستان و آشنایان که نگویند با تقلب و تخلف به دانشگاه رفت و با رانت و پارتی میخواست دکتر شود! در امان بماند.
در میان این خیل عظیم حتی دانشجویان متاهل یا در شرف ازدواج هم به چشم میخوردند که بعد از برنامه ریزی روی آینده تحصیلی و تحمل سختیهای مقطعی، آماده دریافت مدرک دکتری و ورود به بازار کار علم و فناوری، تدریسهای دانشگاهی یا جذب به عنوان هیئت علمی بودند که بعد از بروز این اتفاق، تمام برنامهریزی سالهای قبلیشان از بین رفت.
بد نیست مسئولین محترم آموزش عالی که دانشجویان و شخصیتهای برجسته و نخبه علمی کشور را فدای مصالح سیاسی جریانی و گروهی خاص در دولت یازدهم و وزارت علومی که سهم اصلاح طلبان بود کردند، نگاهی به مشکلات جدی و جراحتهای عمیقی که به زندگی جوانانی که تازه اول راه زندگیشان بودند بیاندازند تا دلیل اصرار رهبری به پیگیری ماجرای پر حاشیهی بورسیهها را بهتر متوجه شوند.
رهبر معظم انقلاب، سه بار مسئله بورسیهها را به طور رسمی از تریبونهای علنی که محتوای آن در اختیار عموم قرار میگیرد، مطرح کردند. دو بار در دیدار با اساتید دانشگاهها و بار سوم در دیدار با اعضای قوه قضائیه.
به نظر میرسد که ورود مستقیم رهبری برای بار سوم و البته اینبار در توصیه مستقیم به مسئولان قضایی، نشان از کارشکنیهای موجود در دولت و به ویژه وزارت علوم در این زمینه دارد که اجازه رسیدن صدای دانشجویان معترض را به محاکم قضایی نمیدهد.
اینفوگرافیک:: و ماادراک بورسیه...
ماجرای بورسیهها اما از همان ابتدا، حاشیههای زیادی را به همراه داشت. از انتشار اسامی به صورت نامعلوم در طبقه سیزدهم تا مطرح شدن ماجرای افشاگری بزرگ که بیش از پیش، آشفتهبازار ساختمان خیابان هرمزان را هشدار میداد. هرچند این آشفته بازار اینبار دامن دانشجویان را گرفته بود اما ظاهرا برای مسئولان وزارت علوم، فرقی نداشت که چه کسی یا چه کسانی قربانی این ماجرا هستند؛ چه اینکه روحانی هم بعد از استیضاح فرجی دانا تاکید کرد که راه وزارت علوم، همان است که بود ...
حالا اما بعد از سپردن وظیفه پیگیری ماجرای بورسیهها از سوی رهبر معظم انقلاب به رئیس قوه قضائیه، احتمال روند پیگیری و بررسیها متفاوت شود و این بار، دولت و وزارت علوم هستند که در مضان اتهام، باید پاسخگوی شکایت دانشجویانی باشند که حالا متحمل ضررهایی شدند که قطعا قابل جبران نخواهد بود.
بهترین سالهای عمر یک جوان دانشجو که میتواند برای تشکیل زندگی، انتخاب شغل و همچنین اقدام برای تصمیمهای بزرگ و سرنوشتساز زندگی گام برادر، همه و همه گذشت و سوخت و حالا جوانی که در مرز 30 سالگی قرار دارد و تازه بناست به مثابه یک جوان 20 یا 25 ساله از ابتدا، این مسیر را طی کند!
باید منتظر ماند و دیدار که آیتالله صادق آملی لاریجانی در مواجهه با این ماموریت مهم رهبر انقلاب، چه خواهد کرد، آیا دانشجویان بورسیه از این پس میتوانند با آرامش خیال منتظر رسیدگی به شکایاتشان باشند؟