انقلاب اسلامی در ایران از ابتدا تا کنون همواره منادی وحدت بین اقشار مختلف مردم بوده و از ابتدای مسیر خود بر صراط انقلاب های جهان گام برنداشته است ، نه چون فرانسه قیام بورژوازی علیه اشراف بود و نه مثل روسیه در پی فتح امپراطوری بورژوازی به نفع پرولتاریا ، نه فریاد تجددگرایان بود بر سنت پسندان و نه اعتراض توده ها بر نخبگان، بلکه همزمان روحانی ، روشنفکر ، کارگر ، سرمایه دار ، بازاری و ...همه و همه را زیر یک چتر به نام انقلاب اسلامی دور هم جمع کرد.
اما هر "وحدت" مستلزم وجود حداقل یک "محور" است تا دلیلی باشد برای تشکیل و حفظ چهارچوب آن ، انقلاب اسلامی نیز از آنجا که ماهیتش "وحدت" است دارای دو رکن اساسی بوده و هست و تخطی کنندگان از این دو رکن هستند که "وحدت شکن" شمرده شده و از دایره ی انقلاب خارج خواهند شد. این دو رکن به وضوح در عبارت "جمهوری اسلامی" متجلی هستند ، جمهوریت و اسلامیت.
نخست - اسلامیت:
یکی از الزامات حرکت در چهارچوب انقلاب التزام به اسلام است و مسئولین از صدر تا ذیل باید این نکته را در عملکرد خود در نظر داشته باشند که تخطی از اسلام تخطی از اصول اساسی کشور تلقی میشود و اسباب خروجشان از ریل خدمت به انقلاب توسط "مردم" را فراهم خواهد آورد، چه آنکه در ابتدای راه "جبهه ی ملی" و "نهضت آزادی" نقش مهمی در اداره کشور ایفا میکردند تا آنجا که دولت و بخشی از مجلس شورای اسلامی را در اختیار داشتند ، اما بلافاصله پس از آنکه زاویه شخصیشان با اسلام را وراد حوزه ی مسئولیت خود کردند از قطار خدمت به انقلاب پیاده و از صحنه ی سیاسی کشور و میدان تاثیرگذاری توسط "مردم" خارج شدند.البته اسلام درون خود احترام و حفظ حقوق اقلیت های مذهبی را نیز دارد که عدم رعایت آن توسط مسئولین نیز یکی از مصادیق عدم التزام به اسلام خواهد بود.
دوم - جمهوریت:
اما آنچه با توجه حواشی اخیر بیشتر مورد توجه قرار میگیرد بحث "جمهوریت" است ، از جمهوری در ساده ترین نگاه به حاکمیت مردم تعبیر میشود ، در ایرانِ پسا انقلاب مسئولین ارشد کشور با رای مستقیم و غیرمستقیم مردم انتخاب میشوند و مسئولینی که از فیلتر مردم عبور نکنند قادر به حکمرانی در نظام اسلامی ایران نخواهند بود.
اما آنچه از حواشی اخیر و بعضی واکنش های مسئولین برمی آید این است که بسیاری حضرات مفهوم جمهوری را تقلیل یافته در "انتخابات صرف" میدانند و به رسمیت شناختن اقلیتِ منتقد را جزئی از چهارچوب های جمهوری نمیدانند . این نگاه آنجا که کوچکترین انتقاد به عملکرد دولتِ محترم منتخب در نماز عید فطر را توهین به رای بیست و سه میلیونی تلقی کرده و منتقدین را در برابر رای مردم تصویر میکنند و البته آنان را "وحدت شکن" میشمارند ؛ متبلور است.
اما مولد این دیدگاه چه بوده و چه اتفاقی افتاده که این نوع نگاه به وجود آمده است؟
هنگامی که علی رغم همه ی تاکیدات مقام معظم رهبری برخی صحنه ی انتخابات را میدان نبرد گلادیاتوری(و نه میدان رقابت) دیدند و به هر ابزاری از متهم کردن نظام اسلامی به جلاد بودن و اینکه فقط اعدام بلد است تا سخنان خارج از عرف و... برای جلب آرا و پیروزی درانتخابات دست زدند، به این مسئله باور پیدا کردند که بازنده ی عرصه ی انتخابات باید به قاعده ی نبردهای گلادیاتوری "مرده" از میدان نبرد خارج شده و طبعا برای جسم بی جان حق اظهار نظر و انتقاد به رسمیت شمرده نخواهد شد ، به تصور آنان انتخابات صحنه ی نبرد ما و شما بوده و حالا که ما پیروز انتخابات هستیم ، به آغوش کشیده شدن معشوق وحدت همان سکوت شما و یکه تازی ماست. اما نکته آنجاست که این نوع نگاه به مسئله ی وحدت نه تنها عامل یکپارچگی جامعه نخواهد شد بلکه خود سبب ساز ایجاد تفرقه و رو به قبله شدن وحدت ملیست .
هر چند خارج از عرف و غیرقانونی بودن بعضی از اتفاقات پرحاشیه ی چند هفته ی گذشته دست منتقدان این نوع نگاهِ دولت به مسئله ی وحدت را در طرح انتقادات خود بیش از پیش بسته است و این قدرت را به حامیان این نگاه داده که علاوه بر برچسب "وحدت شکن" برچسب "حامی بی قانونی" را نیز به آنها الصاق کنند، اما ذات ماجرا تغییر ناپذیر است و در صورت استمرار این نوع نگاه مسئولین به مسئله ی "نقد" "جمهوریت" نظام زیر سوال رفته و "وحدت" از بین خواهد رفت و در این میان "وحدت شکن" نیستند جز همان هایی که دهان منتقد را با برچسب "وحدت شکن" میبندد.