به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛چند وقتی است که مفهومی تحت عنوان آتش بس بر سر زبان ها می چرخد. ماجرا از یادداشت علیرضا زاکانی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شروع شد. زاکانی در مقاله خود در خصوص آتش بس سیاسی می نویسد: «امروز باید هوشیار بود، از جنجال پرهیز کرد و حتی آتشبس یک طرفه داد» این سخنان زاکانی مورد توجه طیف های مختلف قرار میگیرد تا جایی که احمد توکلی که او هم اصولگراست و سابقا به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس فعالیت داشت، در این خصوص می نویسد: « با این اختلافات خانه سوز، پیشنهاد دکتر زاکانی را باید با آب طلا نوشت که گفت حتی یکطرفه هم شده آتش بس دهیم تا اصلاحات اساسی بدست دولت انجام شود.»
جریان اصلاح طلب نیز از این پیشنهاد استقبال کردند. عبدالله رمضان زاده فعال سیاسی اصلاح طلب در توئیتر خود و در خصوص پیشنهاد زاکانی می نویسد: «آقای زاکانی در اقدامی درست پیشنهاد آتش بس یک طرفه به دوستان خود داده چرا یک طرفه برادر؟ گفتگوی ملی را شروع کنیم بسم الله».
دو روز از ماجرای پیشنهاد زاکانی میگذشت که قرارداد نفتی برطبق مدل جدید IPC و با شرکت توتال امضا شد. امضای این قرارداد انتقادات بسیار جدی را به همراه داشت. پس از امضای این قرارداد زاکانی می نویسد: «...در امر آتش به اختیار قرار شد هرکجا قرارگاه و مرکز فرماندهی در کشور مختل بود، جوانان فکور و با همت، اقدامات ابداعی، تمیز و خودجوش خود را انجام دهند و متاسفانه قرارداد IPC محصول این دست اختلالات است. هرکس سکوت کند فردا در برابر نسلهای آینده ایران عزیز و فراتر از آن در پیشگاه الهی پاسخی نخواهد داشت. دوستداران انقلاب اسلامی، عزیزان میهن دوست و تلاشگر برای سربلندی ایران، سروران علاقهمند به پاکی و صداقت، بزرگواران خیرخواه برای جوانان و آینده این مرز و بوم، اینجا موضوعی اصلی است نه فرعی، وقت آتش به اختیار، فریاد کشیدن و اقدام مناسب است و آتشبس، هرچند یک طرفه جایز نیست.»
با رخ دادن این رفت و برگشت ها، دو مفهوم آتش به اختیار و آتش بس تعریف نه چندان روشنی پیدا کردند.
آتش به اختیار آنارشیست است؟
جریان نزدیک به دولت علاقهمند هستند که مفهوم آتش به اختیار را به یک مفهوم همراه با افعال آنارشیستی تعبیر کنند. در بسیاری از یادداشت های جریان رسانهای دولتی، منتقدان را تندرو و افراطی معرفی میکنند و مفهوم آتش به اختیاری که زاکانی در متن دوم خود پیشنهاد میدهد، به شورش علیه دولت تعبیر میشود.
حال سوالی که در ذهن بوجود میآید این است که آتش به اختیار بودن و یا آتش بس بودن مفاهیمی مجزا از یکدیگر هستند یا به عنوان مکمل هم عمل میکنند؟
برای پاسخ به این سوال باید یک مفهوم بالادستی را به عنوان محور عملکردها در نظر گرفت. این مفهوم بالادستی را می توانیم "قانون" در نظر بگیریم تا حول محور آن رفتارهای آتش به اختیاری و یا کنش های در چارچوب آتش بس را تفسیر کنیم. در واقع این قانون است که موجب می شود تا این رفتارها را آنارشیستی بدانیم یا خیر.
آتش به اختیار بودن آنجایی قابل پذیرش است که در چارچوب قانون باشد. رهبر انقلاب آتش به اختیار را اینگونه تعریف میکنند: «اگرچنانچه رابطهی قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»
همچنین رهبر انقلاب در جای دیگر آتش به اختیار را کار فرهنگی خودجوش و تمیز عنوان می کنند و آن را با فحاشی وبی قانون کردن که منجر به طلبکار شدن مدعیان و مدیون کردن جبهه انقلاب شود؛ مغایر دانستند.
رفتار آتش به اختیارها مکمل قانون است
این تعاریف و تعابیر نشان میدهد که اولا آتش به اختیار مفهومی فرهنگی- اجتماعی است. دوم آنکه مفهوم آتش به اختیار در دو نقطه با قانون پیوند میخورد. ابتدا آنجا که دستگاه مرکزی دچار اختلال شده است و نمیتواند قانون را اجرا کند و در مرحله دوم زمانی که یک حرکت خودجوشی تحت عنوان آتش به اختیار بودن در حال شکلگیری است.
برخی مفهوم جدید آتش بس را که از سوی سیاسیون مطرح شده است، مقابل آتش به اختیار تعریف می کنند. اما نکته اینجاست که اتش بس در ذیل آتش به اختیاری تعریف می شود. آتش بس سیاسی زمانی قابل اجراست که طرفین به دنبال بازگشت به قانون هستند. به همین دلیل نمی توان آتش بس را با تساهل و تسامح همردیف دانست.
در ماجرایی همچون قرارداد توتال که پیشتر در خصوص مضرات آن نوشته شده بود(اینجا) اینکه باید در حالت آتش بس بود یا آتش به اختیار مجددا نیاز به ارجاع به قانون دارد. بسیاری از منتقدان بر این باورند که این قرارداد استقلال کشور را زیر سوال برده است. اگر سخن منتقدان را هم نخواهیم به عنوان مرجع بحث در نظر بگیریم میتوانیم به قانون ملی شدن صنعت نفت و حق مردم در اطلاع از آنچه که در آن سهم دارند، اشاره کنیم. باید پرسید که چرا قراردادی که مردم در آن سهم اصلی را دارند باید از آنها مخفی شود؟ این اختلال به دلیل عدم اجرای قانون بوجود آمده است. پس باید جریان خودجوش، به منظور اجرای قانون وارد عمل شود این مطالبه را از مسئولین داشته باشد تا نسبت به این قرارداد شفاف سازی کند.
آتش بس به معنی فراموشی نیست
مفهوم آتش بس پیشنهادی است به مسئولین که درگیریهای خود را کنار گذاشته و به فکر مردم باشند. بعد از انتخابات جریان حامی دولت نیز به دنبال آن بود که بخواهد فضای داغ سیاسی را حفظ کند که بعضا در ایجاد این فضا و از آب گل آلود ماهی گرفتن، موفق عمل کردند؛ در فضایی این چنینی لزوم صدور دستور آتش بس، بیش از پیش حس میشد.
اما آتش بس به معنی فراموش کردن نیست. پیشتر از سوی اصلاح طلبان مفهومی به نام "آشتی ملی" مطرح شده بود که در آن فراموش کردن ظلم فتنه گران به عنوان هدف مطرح شده بود. پس از مطرح کردن مفهوم آتش بس، مجددا اصلاح طلبان با پیش کشیدن مفهوم آشتی ملی، آن را نسخهای جدید از آشتی ملی میدانستند. همانطورکه بالاتر هم گفته شد دو مفهوم آتش بس و آتش به اختیار بر محور قانون قابل تعریف هستند. اگر قانون را به عنوان محور قراردهیم به این نتیجه خواهیم رسید که آتش بس به معنی تساهل و چشم پوشی از بی قانونیها و فتنهگریها( آنطور که عبدالله رمضانزاده گفت) نیست؛ بلکه دعوت به کنار گذاشتن درگیری های بعضا ژورنالیستی مسئولین است.