آقازادههای کنکوری از دل همین مدارس و جماعت درآمدهاند، مدارسی که سابقا ثروتمندان و طبقه متوسط و روشنفکر شهری کودکانشان را با ژن های مرغوب به این مدارس می سپردند وچند سالی است رنگ و بوی مذهبی و ارزشی نیز گرفته اند و گردانندگان آنها نه فقط از سرمایهسالاران ِشمال شهری غرب زده و روشنفکر، بلکه از جماعت مذهبی هستند که خود را انقلابی میدانند و یقه ها یشان هم همواره بسته است.
برنده ماراتن نفسگیر کنکور هم غالباًهمینها هستند. مسئله، مسئله «پول» است و امکانات. اغلب «آنهایی که دارند برندهاند.»
از یک کلاس کپری در کرمان و زاهدان که 30دانشآموز در تنگنای هم نشستهاند و معلم زیست و شیمی فیزیک شان یک نفر است، قطعا رتبه تک رقمی و رتبه زیر صد و هزار در نمیآید.
یقه سفیدها اکنون بیش از پیش صندلیهای مرتفع مناصب را برای آقازاده های خود رزرو کردهاند، جماعت آینده نگری که به واسطه داشتن منزلت حیاتی ثروت و قدرت، میزهای بلند سیاست و صندلی های چرخان ریاست را برای شکوفا کردن استعدادهای داشته و نداشته فرزندانشان نشانه رفته اند.
اما درآنسوی ماجرا و در زیر سقف کلاسهای کپرنشین و در چهرههای معصوم کودکان گلفروش وکارگرزادگان، ماجرای غمبار تبعیض ادامه دارد. استعدادهای بی گناه فقط «به خاطر نداشتن» محروم میشوند، از همه شغل و آیندهای که شبهای کودکی خوابش را میدیدند.
شکاف اجتماعی و اقتصادی، با ساختارهای ناعادلانه سیستماتیک همچون کنکور، کلاسهای خصوصی و مدارس غیرانتفاعی هر روز عمیقتر میشوند وسیستم دولتی آموزش، موفقیت در آزمون کنکور را به فعالیت دانشآموز در سیستم آموزش خصوصی و کلاسهای کنکور منوط کرده است و این مسله بزرگترین خیانت سیستم آموزش است. بزرگترین خیانت به آنهایی که جرمشان "نداشتن"است.
جنگ همچنان جنگ فقر و غناست - جنگ پابرهنه ها ومرفهین بی درد. حرف حرف امام است.