به گزارش خبرنگار صنفی-آموزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»، امسال ۵۱۸ هزار و ۳۳۱ نفر در کنکور تجربی حضور داشتند که ۸۴/۶۳ درصد آنها زن و ۱۶/۳۶ درصد مرد بودند؛ یعنی بیش از نیمی از داوطلبان آزمون سراسری متقاضیان گروه تجربی بودند، درحالی که ظرفیت رشتههای این گروه در دانشگاهها غیر از دانشگاه آزاد اسلامی برای رشتههای با آزمون فقط ۵۸ هزار و ۱۰۳ نفر و برای رشتههای بدون آزمون ۹۶هزار و ۷۷۷ نفراست که در مجموع ۱۵۴ هزار و ۸۸۰ نفر میشود؛ یعنی ۳۶۳ هزار و ۴۵۱ نفر نمیتوانند در رشتههای تجربی ادامه تحصیل دهند؛ همچنین به گفته یکی از مسئولان آموزش و پرورش تنها ۳ درصد از متقاضیان این رشته میتوانند در رشته دلخواه خود تحصیل کنند؛ بنابراین غول کنکور همچنان برای داوطلبان تجربی وجود دارد.
برای پی بردن به علت این ناکامی در ابتدا باید دلایل اقبال دانش آموزان به رشته تجربی را بدانیم. از مهمترین دلایل انتخاب رشته تجربی را می توان امکان اشتغال و میزان درآمد بالا در این رشتهها دانست. در ادمه رشد گرایش به رشته تجربی و کم شدن داوطلبان سایر رشته ها بویژه انسانی را می بینید:
حمایت میرزاده، عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی درباره این موضوع و نقش دستگاههای اجرایی گفت: مسئله تورم در رشتههای تجربی، موضوع فرهنگی محسوب میشود. خانوادهها و افراد منزلت اجتماعی را در مهندس و دکتر شدن فرزندانشان میدانند. از طرفی در رسانهها به خصوص صدا و سیما در قالبهای مختلف مانند فیلمها این مشاغل و رشتهها همیشه بالاتر از رشتههای دیگر نشان داده میشوند.
در مرحله دوم باید بدانیم مقصر کیست؟ آیا واقعاً اولیاء و دانشآموزان قدرت بر هم زدن توازن رشتهای را داشتهاند؟ در این بین نقش جامعه و خانواده به یک میزان است؛ چراکه اگر شرایط و بستر اشتغال در جامعه یکسان باشد، دلیلی برای تورم در رشته تجربی وجود ندارد؛ از سوی دیگر اگر برای خوانوادهها اولویت علاقه و استعداد فرزندان ملاک باشد تا حد زیادی شاهد فرایند تورم در رشته تجربی نخواهیم بود. البته در این بین مجلس(قانون گذاری)، صدا و سیما و نخبگان می تواند دارای نقشی بیبدیل باشد.
اما نهایتا نتیجه و برونداد هجوم داوطلبان به رشته تجربی چیست؟ این هجوم بی سابقه که امروزه به خوبی ملموس بوده، دارای تبعات بسیار فردی(عوارض روانی و هدررفت وقت) و اجتماعی (از قبیل سرکوب و عدم شکوفایی سرمایه اجتماعی) است. اندیشیه به اینکه 97 درصد داوطلبان کنکور در کنکور ناکام می مانند، چیزی جز یک فاجعه انسانی در عرصه علم برای دانش آموزان کشور نیست. عوارض بنبست کنکور برای داوطلبان تجربی به شکلی دیگر دامنگیر رشته های علوم انسانی و ریاضی (البته در سطح بالاتر) میشود که مهمترین آن بیکاری فارغ التحصیلان است.
در این میان گرایش به علوم انسانی بسیار کمتر است و این نشان می دهد عدم توجه به رشد متوازن درآمد مشاغل مختلف در یک جامعه چه تأثیر اسفاکی بر انتخاب های تحصیلی و شغلی دانش آموزان می گذارد.این امر در فرآیند هدایت تحصیلی آنها بسیار مشهود است و یکی از چالش های آموزش و پرورش توزیع متوازن دانش آموزان در رشته های مختلف است.
به نظر می رسد با تداوم این فرایند مردم و داوطلبان عطای تحصیلات را به لقای آن بخشیده و با کنار گذاشتن پروسه طولانی کسب شغل با تحصیلات، لااقل از ضررهای مالی و زمانی جلوگیری کنند. این مسئله به نوبه خود توجه بیش از پیش مسئولین را در حل این چالش اجتماعی می طلبد.