به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، محسن رفیقدوست درباره عملکرد دو گروه سیاسی که در دوران فعالیت ضدانقلاب به کردستان رفته بودند میگوید: «در سال 1358 دو هیئت به کردستان رفت. یک هیئت در سطح بسیار بالا بود که آیتالله طالقانی، شهید بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی و بنیصدر در آن حضور داشتند. آنها به محل شیخ عزالدین حسینی رفتند، برای مردم سخنرانی کردند و گفتند که ما میخواهیم آبادانی و خدمت کنیم. فایده این هیئت در این بود که اکثریتی از مردم کردستان صفشان از کومله و دموکراتها جدا شد. هیئتی که دولت موقت تشکیل داد به سرپرستی داریوش فروهر بود. آنها برای مذاکره با کسانی که میجنگیدند رفته بودند. در مجموع چون طرفهای مقابل فکر میکردند که زمان برای جدا کردن بخشی از کردستان از ایران مناسب است، نتیجه نداد. لذا ما در سپاه به این نتیجه رسیدیم که هم روش سران بزرگ برای جدا کردن مردم کرد از ضد انقلاب، هم کار برای مردم کردستان و هم جنگ مسلحانه باید انجام شود.»
محسن رضایی در رابطه با استدلال دولت موقت درباره مذاکره با ضدانقلاب و نتایج این مذاکرات میگوید: «درمورد هیئت حسن نیت باید گفت که چون شورای امنیت کشور در اختیار مهندس بازرگان بود و تفکر آنها نیز این بود که حزب دموکرات یک گروه انقلابی و خودی هستند که اکنون چون ناراحت و عصبانیاند چند شهر را گرفتهاند؛ گروهی را برای مذاکره با آنها فرستادند. اگر چه زمانی این حزب علیه شاه میجنگید اما اولین شورش علیه انقلاب را آنها رقم زدند. حزب دموکرات حتی در زمان شاه نیز قیام مسلحانه نکرده بود و به جز در جنگ جهانی دوم که شوروی کشور را اشغال و یک حکومت دموکراتیک در آذربایجان درست کرده بود، در آن زمان حزب دموکرات با آنها همراهی کرد. زمانی که شوروی عقبنشینی کرد حزب دموکرات هیچگاه علیه شاه دست به سلاح نبرد اما علیه انقلاب اسلحه به دست گرفت. لذا اینها نمیتوانستند خودی باشند و مذاکره با چنین گروهی معلوم بود که از موضع ضعف خواهد بود و آنها به جای همراهی دادن و پاسخ مثبت، مذاکره را حمل بر ضعف دولت مرکزی میدانستند و اوضاع بدتر میشد که همین گونه نیز شد.»[6]
مرحوم آیتالله مهدویکنی که در آن زمان ریاست کمیته انقلاب اسلامی و پس از چندی وزارت کشور را بر عهده داشت، درباره فعالیتهای گروههای تجزیهطلب، مذاکرات دولت موقت با آنها و مخالفت شهید بهشتی با این قبیل مذاکرات میگوید: «... در آن وقت دولت موقت به منظور مذاکره با آنها [ضدانقلاب] تصمیم به اعزام بعضی از وزرا به کردستان گرفت و به دنبال آن برخی آقایان مانند صباغیان، معینفر و شاید سحابی و فروهر با هلیکوپتر به کردستان میرفتند، آنها معمولا به یکی از روستاها در بالای کوه - که رهبران کرد در آنجا پناه گرفته بودند- میرفتند. با احترام و صلوات به ملاقات آنها میرفتند و به خصوص با عزالدین حسینی مذاکره میکردند. این چقدر برای دولت و نظام اسلامی ننگ بود که اعضای دولت با التماس به آنجا بروند. آقای بهشتی با این کار خیلی مخالف بود، ولی خب دولت موقت در راس کار بود و جز این کاری نمیکرد.» [7]
سپهبد علی صیادشیرازی در خاطرات خود اشاره میکند که چگونه هیات مذاکره با ورود خود به صحنه نبرد با ضدانقلاب باعث بروز خسارت شد. وی میگوید: «در قسمت شمال غربی سردشت، جاده بنیخلف به سمت توژان، منطقهای به نام عباسآباد درحال محاصره ضد انقلاب بودیم. از چند محور بچهها را هدایت میکردم. از هلیکوپتر کبری هم کمک گرفته بودیم. به هلیکوپتر کبری گفتم برو آن چیزی را که دارد فرار میکند بزن. ناگهان دیدم که از توی بیشه کسی گفت نزنید، ما از خودتان هستیم. ما یک هیئت هستیم. با شنیدن این مطلب دست نگه داشتیم. بعد دیدم که آقای فروهر و آن هیئت به اصطلاح حسن نیت در آنجا هستند. ضدانقلاب که با آنها در حال مذاکره بودند آنان را به سردشت آورده بودند.»
شهید صیاد شیرازی همچنین درباره ناراحتی شهید چمران از این موضوع و وجود گرایشهای مختلف در دولت موقت صحبت میکند و میگوید: «مطلب را به دکتر چمران رساندیم. ایشان خیلی ناراحت شد که در این داغی عملیات، اینها چرا برای مذاکره آمدهاند. کاملا مشخص بود که در دستگاه دولت وقت، دو تیپ فکری متفاوت وجود داشت؛ یکی تیپ فکری شهید چمران که نظرش این بود که باید با ضدانقلاب با قاطعیت جنگید و اصلا مذاکره با آنها معنا ندارد. تیپ فکری دیگری هم بود که داشتند کار مذاکره را انجام میدادند و همان هیات به اصطلاح حسن نیت بود.» [8]
یکی از نتایج ورود هیئت حسن نیت به منطقه، باز شدن دست ضدانقلاب بود. به طوری که نیروهای آنها به راحتی در شهر و حتی همراه با اعضای هیئت حسن نیت تردد میکردند. چنانکه حاج احمد متوسلیان میگوید: «در اصل این هیئت حسن نیت، برای خیانت حسن نیت داشت و با همین نیت هم به کردستان آمدند. درهمین بانه یکی از اشرار به نام عبدالرضا فقیه نارنجکی به داخل خودرو یکی از گشتیهای ما پرتاب کرد و یکی ازبرادران ما به شهادت رسید. زمانی که هیئت حسین نیت وارد بانه شد داریوش فروهر که ریاست این هیئت را برعهده داشت وقتی از جلسه با نمایندگان ضد انقلاب بیرون آمد این شخص در کنار او بود. زمانی که به او اعتراض کردیم که این فرد مجرم است و باید تحویل دادگاه شود،گفت: من نماینده امام هستم و به فرمانده تیپ ارتش دستور داد مرا دستگیر کنند. در نهایت عبدالرضا فقیه را آزاد کردند و تبدیل به معاون قاسملو سرکرده حزب دموکرات شد.»
خسارتهای مذاکره با ضدانقلاب
مذاکره با ضدانقلاب باعث شد موضع آنها تقویت شود و آنها در کردستان قدرت بگیرند. متعاقب آن خسارتهایی به کشور و منطقه غرب تحمیل شد. شهید صیاد شیرازی درباره خسارتهایی که در نتیجه مذاکره با گروهکهای تجزیهطلب به کشور تحمیل شد، میگوید: «وضعیت طوری شد که کار گروه حسن نیت بیشتر از کار مبارزه گرفت. در نتیجه صحنه کردستان با صحنه جدیدی روبهرو شد. ظاهرا آرامش بود ولی در باطن، تمام نیروهای مسلح ضدانقلاب داخل شهرها متمرکز شدند و شهرها به تدریج از زیرسلطه جمهوری اسلامی خارج شد.
کمکم سلطه ضدانقلاب به جادهها کشیده شد و جادههای مواصلاتی کردستان قطع شد. دیگر اجازه نمیدادند هیچ ستون نظامیای به کردستان برود. خبر رسید که به دنبال سقوط پادگان مهاباد - بعد از اینکه ضدانقلاب به پادگان مهاباد فشار آورد و ساقطش کرد و تمام مهمات و توپخانهها و همه چیز را گرفت و برد و پادگان را خلع سلاح کرد- پادگانهای دیگر هم دارد به همان وضعیت میرسد. یعنی محاصره پادگانهای سنندج، مریوان، سقز، بانه و سردشت هم کمکم داشت تنگ میشد.
عواملی هم از داخل داشتند کار میکردند. مثلا در لشکر 28 کردستان خیلیها از داخل برای ضدانقلاب کار میکردند. کمکم پادگانها داشت به سقوط کشیده میشد. ارتباط آنها از زمین به طور کلی قطع شده بود و فقط هلیکوپترها میتوانستند به این پادگانها تردد کنند. با این وضع هم معلوم است که پشتیبانی و تدارک چند پادگان در فاصلههای مختلف کار مشکلی است. خبر رسید که در جایی مثل سنندج، ضدانقلاب سنگربندی کرده است. به ستونهای نظامی حمله کردهاند و اغلبشان را شهید کردهاند و سلاحهایشان را بردهاند. فرمانده پادگان نیز که خیلی شجاع بود شهید شد. اینگونه حوادث در جاهای دیگر هم رخ داد. وضعیت به هم خورد بهطوریکه در کردستان اعلام خودمختاری در حال شکلگیری بود.» [9]
رحیم صفوی که در آن دوران به کردستان اعزام شد درباره وضعیت کردستان بعد از مذاکرات هیئت حسن نیت با ضد انقلاب میگوید: «هیچ کدام از تاسیسات دولتی در اختیار دولت نبود. در شهرهای سقز، بانه، بوکان و ... وضع بسیار بدتر بود و فقط پادگانهای این شهرها در دست نیروهای دولتی بود و دیگر هیچ. ضد انقلاب بر جادهها مسلط بود و جابهجایی نیروهای نظامی و دولتی امکانپذیر نبود.»
محسن رضایی نیز درباره نتایج مذاکره با ضدانقلاب میگوید: «نتیجه مذاکره هیئت حسن نیت این شد که آنها [ضدانقلاب] دل و جرات بیشتری پیدا کردند و ما با تلفات سنگینتری توانستیم سنندج و سایر شهرها را آزاد کنیم. آنها [هیئت حسن نیت] در این رابطه با حضرت امام مشورت نکرده بودند چون احساس میکردند شورای امنیت در اختیار آنها است و در این سطح میتوانند تصمیم بگیرند. در حالی که این بحث را باید با نظر امام هماهنگ میکردند.»[10]
بازگشت آرامش به کردستان
در شرایطی که به دلیل اقدامات هیئت حسننیت دولت موقت خسارتهای سنگینی به کردستان وارد شده بود و حتی کردستان در آستانه جدایی از ایران قرار میگیرد، همراهی مردم با قوای نظامی کشور توانست آرامش را به این منطقه از خاک ایران بازگرداند. رحیم صفوی درباره دستور امام خمینی برای حل بحران در کردستان و اعزام نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منطقه درگیری میگوید:"در برخورد با هیئت حسن نیت، گروههای ضد انقلاب از دولت امتیاز میخواستند که حضرت امام فرمودند: سپاه برود کردستان و مسئله آنجا را حل کند. برای اجرای فرمان حضرت امام 200 نفر از بچههای سپاه اصفهان با دو فروند هواپیمای سی 130 عازم سنندج شدیم. به محض اینکه در فرودگاه سنندج پیاده شدیم، با خمپاره 120 از ما پذیرایی کردند. در آن موقع یعنی فروردین 59 از تمام سنندج فقط فرودگاه و پادگان و باشگاه افسران در دست نیروهای سپاه بود و بقیه در اختیار ضد انقلاب قرار داشت."
از سوی دیگر نیز شهید احمد کاظمی نیز به کردستان رفت و به مقابله نظامی با شورش گروهکهای تجزیهطلب پرداخت. محسن رضایی در خاطرات خود در این باره میگوید:"احمد کاظمی به همراه چند تیپ سپاه به آنجا رفت و آنجا را آرام کرد. به طوری که وقتی انتخابات مجلس برگزار شد حتی روستاییهای کرد نیز در آن شرکت کردند که با شکوهترین انتخابات تا آن زمان بود و چند سال طول کشید تا شهید احمد کاظمی توانست امنیت را به کردستان برگرداند." [11]