تاریخ انتشار: یکشنبه 1396/07/09 - 06:30
کد خبر: 246733

مرور گفتاری از آیت‌الله مصباح یزدی به بهانه فرا رسیدن عاشورای حسینی؛

باید حق را شناخت و تا آخر پای آن ایستاد

باید حق را شناخت و تا آخر پای آن ایستاد

یکی از بایدها و نبایدهای ذهنی عزاداران حسینی در ایام محرم و صفر به ویژه روز عاشورا، تحلیل وضعی وقایع عاشوراست؛ اتفاق مهمی که کار مسلمان را در سال 61 هجری به جایی رساند که فرزند پیامبر(ص) به شهادت رساندند و فجایع بعدی را به وجود آوردند.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آیت الله مصباح یزدی، رئیس موسسه امام خمینی(ره) درباره‌ی شناخت و ایستادگی پای "حق" در جمع اعضای شورای مرکزی و دبیران استانی سه تشکل جمعیت ایثارگران، مؤتلفه و پایداری سخنرانی جالبی کرده است که به بهانه فرارسیدن عاشورای حسینی در ادامه می‌خوانید:

مروری بر قرآن کریم نشان می‌دهد که خدای متعال انسان‌ها را از یک منظر به دو دسته کلی تقسیم می‌کند: دسته اول کسانی هستند که آنها را در آیه‌ای از قرآن چنین توصیف فرموده: إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ (فرقان،44)؛ این‌ها جز مثل چهارپایان نیستند، و در آیه دیگری آنها را شَرَّ الدَّوَاب ‏(انفال، 22)، به معنی بدترین جنبندگان نامیده است، و در باره آنها می‌فرماید: ذَرْهُمْ یأْکُلُواْ وَیتَمَتَّعُواْ (حجر،3)؛ آنها را به خود واگذار، تا بچرند و بخورند. در برابر این گروه، عده دیگری هستند که از آنها به عنوان أَوْلِیاءَ اللَّه‏ یاد شده، مورد تکریم الهی‌اند و در میان ایشان است که خلیفة ‌الله تحقق پیدا می‌کند. حال، اگر ما بخواهیم وجه تمایز و تفاوت اساسی بین این دو دسته را پیدا کنیم، به چه عاملی خواهیم رسید؟

دو ویژگی برای انسان، به عنوان اشرف مخلوقات می‌توان بر شمرد، که در حیوانات نیست؛ ویژگی اول:  این‌که آدمی توانایی درک معلوماتی را دارد که حیوانات قادر به فهمیدن آنها نیستند. خدای متعال انسان را با چنین توانمندی‌ و نیرویی آفریده است؛ حال، اگر  کسی این نیرو را به کار نگیرد، یا از آن سوءاستفاده کند، از مرتبه انسانیت سقوط کرده، و مثل چهارپایان، یا بدتر از آنها می‌شود. خداوند این گروه را در قرآن چنین توصیف می‌کند: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لاَّ یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف،179)؛ کسانی که از عقل و چشم و گوش خود برای شناختن حقایق استفاده نمی‌کنند، مانند چهارپایان، بلکه بدتر از آنها هستند، چون اهل غفلت‌اند.

معمولاً از ویژگی اول که به درک حقایق و شناخت مربوط می‌شود، به عنوان «عقل» یاد می‌شود.  بشر با کمک همین ابزار توانسته است در علوم مختلف به پیشرفت‌های چشمگیری دست یابد، و صنایع و ابزارهای امروزی را برای زندگی خود اختراع کند؛ دامنه این ابزار شناخت حتی فراتر از علوم طبیعی، به ماورای طبیعت هم می‌رسد. البته در برخی از آیات قرآن مثل: کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ (نور،41)، یا  وَإِن مِّن شَیءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ (اسراء،44)، نوعی از علم به همه موجودات نسبت داده شده، که هر چند ما حقیقت آن را نمی‌شناسیم و تعبداً آن را می‌پذیریم، ولی می‌دانیم که این علم از مقوله دیگری غیر از علم و دانش بشری است.

ویژگی دیگر آدمی،  که مهم‌تر از خصوصیت اول است و از شناخت وی ناشی می‌شود و او را از حیوانات متمایز می‌کند، انگیزه او در رفتارهایش است. انگیزه حیوانات در رفتارشان عمدتاً به رفع نیازهای جسمی یا پاسخ به غرایز برمی‌گردد. اگر انسان نیز با همین انگیزه‌ها رفتاری را انجام دهد، تفاوتی بین او و حیوان نیست. پس انسان باید ورای انگیزه‌های حیوانی، هدف دیگری نیز در رفتارهای خود داشته باشد.

برخی رفتارها از انسان صادر می‌شود که با انگیزه‌های حیوانی قابل توجیه نیست. به عنوان نمونه نقل شده است که در یکی از جنگ‌های زمان پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ برای یکی از مجروحان که به شدت تشنه بود، ظرف آبی آوردند؛ اما او از نوشیدن آب خودداری کرد و به مجروح دیگری که کنار او بود اشاره کرد. مجروح دوم نیز آب را ننوشید، و به فرد سوم اشاره کرد. این جریان تا هفت نفر ادامه یافت. اما وقتی آب را برای نفر هفتم بردند، دیدند او به شهادت رسیده است؛ هم‌چنین وقتی که آب را برای مجروحان قبل بردند، آنها نیز شهید شده بودند. چه عاملی موجب می‌شود که یک مجروح تشنه که در حال احتضار است، ایثار کند و آب را به مجروح دیگری حواله بدهد؟ قطعاً چنین امری در حیوانات سابقه ندارد و همین مسئله موجب تفاوت میان انسان و حیوان می‌شود.

از دیرباز فلاسفه و روانشناسان تحقیقاتی در جهت شناسایی عوامل مؤثر در رفتارهای انسان انجام داده‌اند که در نتیجه آنها مکاتب مختلف روانشناسی به وجود آمده است. اما آنچه ما از قرآن استفاده می‌کنیم اجمالاً این است که برخی از آدمیان از چهارپا بدتر هستند، و به تعبیر قرآن «شَرَّ الدَّوَاب»‌اند؛ در مقابل، کسانی هستند که در قطب مخالف گروه اول قرار دارند؛ البته بین این دو قطب مراتب زیادی است. حال، ما بین این دو قطب در کجا قرار داریم؟

خدای متعال قوای مشترک بین انسان و حیوان را در اختیار ما قرار داده، تا ما بتوانیم با انتخاب و اختیار خود مسیر رسیدن به خلافت خداوند را طی کنیم و به قرب الهی نائل شویم. وسایل لازم، از جمله عقل (اعم از عقل نظری که برای شناخت حقایق مورد نیاز است، و عقل عملی که در بخش شناخت ارزش‌ها کاربرد دارد) را نیز در اختیارمان قرار داده است. علاوه بر آن، با توجه به این‌که عقل به تنهایی کافی نیست و هم چنان‌که تجربه ثابت کرده، انسان‌ها گاهی با سوءاستفاده از همین عقل، از حیوانات بدتر می‌شوند، برای تکمیل کار عقل، دین را نیز از طریق وحی برای ما فرستاده، تا تضمینی باشد برای این‌که اشتباه نکنیم. البته هیچ یک از این عوامل آدمی را مجبور به پیمودن راه تعالی نمی‌کند. چون آنچه موجب رشد و ترقی انسان می‌شود، انتخاب و اراده او در این مسیر است؛ از همین‌رو خدا نخواسته است که کسی به اجبار راه خیر را بپیماید: لوْ یشَاء اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا (رعد،31)؛ یا وَلَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ (نحل،9)؛ اگر خدا می‌‌خواست، می‌توانست همه را جبراً هدایت کند. ولی او خواسته است: فَمَن شَاء فَلْیؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیکْفُرْ (کهف،29)؛ هر کسی با اراده خود باید بین کفر و ایمان، یکی را انتخاب کند. این امر در فرهنگ قرآنی امتحان نامیده شده است. بنابراین، با وجود این‌که خداوند به آدمی  عقل داده، و برای تکمیل کار عقل وحی را نازل کرده، و انبیا را هم برای هدایت بشر فرستاده، و به آنها معجزاتی برای اثبات حقانیت‌شان عنایت کرده، در عین حال، آدمیزاد می‌تواند همه این عوامل هدایت را نادیده بگیرد، و بر خلاف آنها عمل کند؛ هم‌چنان‌که بسیاری از آدمیان چنین کرده‌اند. کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ (بقره،213)؛ خدا پیامبران را فرستاد تا راه رفع اختلافاتی که بر اثر شهوت و غضب و خواسته‌های حیوانی بین افراد بشر پیدا می‌شود، به آنها نشان دهند؛ اما انسان‌ها از همین عامل رفع اختلاف، در جهت اختلاف سوء استفاده کردند: وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ (جاثیه،17).

البته بعضی از اندیشمندان غربی معتقدند اصولاً حق و باطلی وجود ندارد و هر کس هر چه بفهمد، همان فهم برای او حق، و حجت است. این دیدگاه که پلورالیسم معرفتی است، برخلاف دیدگاه قرآن است که می‌فرماید: فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ (یونس،32). بر اساس این آیه، حق یکی است. بنابراین، برای این‌که در دام باطل نیافتیم، باید حق را بشناسیم، و مطابق آن عمل کنیم. اما قرآن همه اختلافات را ناشی از جهل و نادانی نمی‌داند؛ بلکه می‌فرماید: فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمْ الْعِلْمُ (یونس،93)؛ دلیل چنین اختلافی را هم در آیه دیگری بَغْیا بَینَهُمْ، یعنی سرکشی و برتری‌طلبی معرفی کرده است. قرآن این مسئله را پیش‌بینی کرده و می‌فرماید: وَلاَ یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ (هود،118)؛ آدمیان همواره اهل اختلاف خواهند بود. در این میان یک استثنا وجود دارد: إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ (هود،119)؛ کسانی می‌توانند از اختلافات شیطانی نجات پیدا کنند که مشمول رحمت الهی واقع شوند.

این اختلافات شعبه‌های گوناگونی دارد؛ بخشی از آنها  در مسائل ریشه‌ای و بنیادین است که بر اساس آنها اهل حق، از اهل باطل، و اهل دین از بی‌دینیان و ملحدان جدا می‌شوند. بخش نازل آن نیز بین ادیان مختلف است که با وجود اشتراک در اصول توحید، نبوت و معاد، در مسایلی از قبیل آخرین پیامبر، یا حقانیت ادیان دیگر با هم اختلاف دارند. در مرتبه بعد، مسلمانان با وجود اعتقاد به تمامی آنچه پیامبر اسلام صلوات‌الله علیه از سوی خدا آورده و در قرآن به آنها تصریح یا اشاره شده، به فرقه‌های مختلف شیعه و سنی تقسیم شده‌اند. رشته این اختلافات ـ‌که برخی از آنها بر سر مسائل جزئی‌تر است‌ـ به میان شیعیان نیز ادامه پیدا می‌کند.

اما همان‌گونه که امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید، همه این اختلافات دو ریشه بیشتر ندارد: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ وَ یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى‏ غَیْرِ دِینِ‏ اللَّه‏ (نهج‌البلاغه (للصبحی صالح) ص 88، خطبه 50)؛ نقطه آغاز همه فتنه‌های موجود در بین مسلمانان، که خدا را شناخته‌اند، به پیامبر صلوات‌الله علیه ایمان دارند، و قیامت را پذیرفته‌اند، دو عامل است: هوس‌ها، و بدعت‌ها. یک فرد یا گروه، صرف نظر از دستور خدا و پیغمبر، خواسته و تمایلی دارد که با خواسته و تمایل گروه دیگر در تعارض است و همیشه نمی‌توان با زور و اجبار خواسته خود را به طرف مقابل تحمیل کرد؛ بلکه معمولاً راحت‌ترین کار این است که به شیوه‌های مختلف، از جمله مطرح کردن حرف‌های نو و آراء بدعت‌آلود فکر دیگران را تغییر داد و برای خود طرفدارانی فراهم کرد. امروزه نمونه‌های فراوانی از این کار را در کشور خودمان و سایر کشورها می‌توانیم پیدا کنیم؛ از جمله مذاهب جدید و فرقه‌های نویی که هر از چندی در گوشه و کنار دنیا اختراع می‌شود. بر اساس این فرمایش حضرت امیر صلوات‌الله علیه، دومین عامل اختلافات، آراء بدعت‌آمیز است. ویژگی این آراء نیز مخالفت همه آنها با کتاب خداست که با سوء استفاده از سخنان و شعارهای فریبنده، گروهی را بر خلاف دین الهی به دوستی و تبعیت از سران خود وامی‌دارد.

حال، اگر کسی بخواهد در دام اختلاف گرفتار نشود، چه باید بکند؟ گفتیم که بخشی از اختلافات ناشی از جهل است؛ بنا براین، برای نجات از اختلاف ابتدا باید معرفت افراد نسبت به حق کامل شود؛ اما این مسئله تنها با شناخت حل نمی‌شود. مگر شیطان بدون واسطه مورد خطاب الهی نبود و نمی‌د‌انست که باید بر آدم سجده کند؟ مگر فرعون نمی‌دانست که موسی پیغمبر خداست؟ وقتی فرعون خطاب به بنی‌اسرائیل ادعا کرد که: مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیرِی (قصص،38)؛ من برای شما خدایی جز خودم نمی‌شناسم، حضرت موسی در پاسخش فرمود: لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ (اسراء،102)؛ فرعون به خوبی می‌دانست که معجزات حضرت موسی علیه‌السلام کار خداست. بنا براین دانستن، به تنهایی کافی نیست؛ بلکه عامل دیگری برای جلوگیری از اختلاف نیز لازم است که مهم‌تر از شناخت است. این عامل چیزی جز این نیست که ما باید دلمان را اصلاح کنیم و بخواهیم تابع حق باشیم و بنا را بر این بگذاریم که به آنچه عقل و دین گفته‌اند عمل کنیم. اما اگر قصد واقعی ما این باشد که به اسم دین کاری کنیم، تا برتری خود را اثبات کنیم، و به این واسطه چندی دیگر قدرت را در اختیار داشته باشیم، ما هم با دیگران تفاوتی نخواهیم داشت.

اگر بخواهیم از این اختلاف نجات پیدا کنیم، ابتدا باید معرفت خود را درست کنیم و حق را بشناسیم؛ در مرتبه بعد باید با خودسازی بکوشیم که تابع حق باشیم؛ در غیر این صورت تا زمانی که تابع امیال و هوس‌ها باشیم، همین آش و همین کاسه خواهد بود؛ البته هر روز به رنگی و اسمی؛ یک روز به اسم دین؛ روز دیگر به اسم آزادی؛ روزی به اسم دموکراسی؛ روز دیگر به اسم پیشرفت؛ یک روز هم به اسم توسعه. از این عناوین جذاب برای انداختن دیگران در دام‌های شیطان استفاده می‌شود؛ در حالی‌که روح همه آنها متابعت از خواسته نفسانی است. تا زمانی که «دل‌خواه» در میان باشد، مشکل حل نمی‌شود، به هر رنگ، و با هر ضعف و شدتی که باشد.

اگر بخواهیم جزء گروهی باشیم که قرآن آنها را به عنوان «مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» توصیف کرده، و به این واسطه از اختلاف مصون بمانیم، باید این دو ریشه را اصلاح کنیم؛ اول: شناخت صحیح؛ دوم: خودسازی برای سر نهادن به پای حق و دفاع جانانه از آن؛ و باید بدانیم این عرصه جای معامله و مصالحه نیست. باید حق را شناخت، و تا آخر پای آن ایستاد؛ حتی اگر کار به جنگ و درگیری منتهی شود. اگر پیغمبر اکرم صلوات‌الله علیه از در مصالحه با مشرکین در آمده بود، کارشان به جنگ و کشتار نمی‌کشید. قرآن کریم خطاب به پیامبر می‌فرماید: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ (قلم،9)؛ مشرکان منتظر بودند که پیامبر اندکی از شعارهایش کوتاه بیاید، تا آنها هم کوتاه بیایند و با هم آشتی کنند. اگر پیامبر صلوات‌الله علیه چنین کرده بود، از جنگ‌ها و خونریزی‌ها جلوگیری شده بود؛ اما اسلام چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد. حتی زمانی که پیغمبر اکرم و مسلمانان در نهایت سختی، ضعف و فقر به سر می‌بردند، گروهی از ثروتمندان طائف به پیغمبر پیشنهاد کردند که ما آماده‌ایم با شما بیعت کنیم، دست از بت‌پرستی برداریم، عبادات شما را انجام دهیم، با دشمنان شما بجنگیم و با دوستانتان مهربان باشیم؛ مشروط به این‌که ما را از سجده در نماز معاف کنید! اگر پیامبر این پیشنهاد را پذیرفته بود، آنها نیز کاملاً تحت امر آن حضرت بودند. حال، اگر هر یک از عقلای سیاست‌مدار عالم با چنین پیشنهادی مواجه شوند، چه خواهند کرد؟ مگر نه این است که «الصلح خیرٌ»؟! آیا در نظر شما جواب این پیشنهاد چیزی جز این است که بیایید با هم آشتی کنیم، و تعامل سازنده داشته باشیم؟! اما قرآن چه می‌فرماید؟ وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلاً * إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیرًا (اسراء،74و75).

خداوند می‌دانست که در آن شرائط سخت و دشوار در دل پیامبرش چه می‌گذرد. اما پیش از آن‌که آن حضرت پاسخی به این پیشنهاد بدهد، این آیه نازل شد: وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلاً؛ اگر ما قلبت را استوار نکرده بودیم، حتماً تو هم به سوی مشرکان تمایل پیدا می‌کردی؛ اما اگر چنین می‌شد، ما هم در دنیا، و هم در آخرت تو را دو برابر عذاب می‌کردیم و هیچ‌کس هم نمی‌توانست به تو کمک کند! چرا؟ زیرا در جایی که دین دستوری دارد، هیچ‌کس حق مصلحت‌سنجی ندارد و بر سر دین نمی‌شود مصالحه کرد. مصالحه و تعامل در امور دنیوی اشکالی ندارد. هر کسی می‌تواند از اموال خود بذل و بخشش کند؛ اما مصالحه بر سر دین معنی ندارد. خداوند در آیه دیگری نیز می‌فرماید: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمین‏ * ثمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ؛ (الحاقه،46و44) اگر پیامبر از پیش خود یک کلمه را به ما نسبت دهد، رگ حیاتش را قطع می‌کنیم! از این آیات می‌توان فهمید اختلافی که خدا و پیغمبر با آن مخالف هستند، اختلافی است که به دین، معارف، احکام، ارزش‌ها و مسایل دینی ارتباط پیدا کند؛ این امور قابل اغماض، مسامحه و مصالحه نیست.

حال، هرکسی باید کلاه خود را قاضی کند و ببیند که آیا در چنین اختلافاتی کلام دین را می‌پذیرد، یا آن را نادیده می‌گیرد و با طرف مقابل سازش می‌کند. البته کسانی که چنین می‌کنند معمولاً برای قانع کردن خود و دیگران توجیهاتی می‌تراشند؛ از قبیل این‌که مسئله حلال و حرام اعتباری است؛ یا این مسایل اختصاص به زمان پیغمبر داشته، و امروز با تغییر شرایط، این احکام نیز تغییر کرده است؛ و یا این که برای دسترسی به تکنولوژی پیشرفته دنیا باید با دیگران تعامل کنیم، و در این مسیر نباید دلواپس کم‌رنگ شدن امور دینی باشیم! اما آیا قرآن چنین منطقی را می‌پذیرد؟ قرآن می‌فرماید: لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلاً * إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیرًا. خداوند به پیغمبر اکرم صلوات‌الله علیه که عزیزترین مخلوقات است، می‌فرماید اگر با یک پیشنهاد جزیی مشرکان که خلاف دین است، موافقت کرده بودی، من دشمن تو می‌شدم، و هیچ کس نمی‌توانست در مقابل من به تو کمک کند.

ما باید به صورت جدی و قاطعانه در جهت شناخت حق، و متابعت از آن (که از مقومات انسانیت است)، استوار بمانیم و سر سوزنی از آن کوتاه نیاییم؛ ما نباید به بهانه‌های مختلف دین را فدای دنیا کنیم. این، یعنی ممکن است دنیایمان را فدای دین کنیم، و برای حفظ دین از مصالح دنیوی چشم‌پوشی کنیم؛ بر خلاف کسانی که معتقدند دین مسئله‌ای شخصی است، فقط مربوط به عبادات و احکام فردی می‌شود، و ربطی به مسایل اجتماعی و سیاسی ندارد.

اگر ما در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود تابع قرآن هستیم، قرآن به ما دستور می‌دهد که باید در این امور نیز اصالت را به دین بدهیم و ببینیم هر یک از جریانات و مسایلی که در اجتماع واقع می‌شود، چه تأثیری بر معارف، عقاید، ارزش‌ها و احکام دینی دارد. اگر احیاناً موضع‌گیری صحیح ما در یک مسئله اجتماعی ـ‌مثل برداشته شدن تحریم‌هاـ موجب شود دنیای ما در معرض ضرر قرار گیرد، این قابل اغماض و گذشت است؛ اما ‌خدا نکند که از دین خود برای رسیدن به دنیا بگذریم؛ به ویژه زمانی که نمی‌دانیم آیا سرانجام به منافع دنیوی مورد نظر خواهیم رسید، یا کلاه گشادی هم سرمان خواهند گذاشت!

توجه داشته باشیم که شیطان دائماً در کمین ماست که دین‌مان را فدای دنیا کنیم؛ حتی ممکن است به نام دین، ارزش‌های دینی را از دست ما بگیرد و عقایدمان را سست کند. در این جهت ممکن است کار به جایی برسد که برای رسیدن به مقام یا منفعتی، مطالب دینی را تحریف کنیم، کلمات حضرت امام را تحریف کنیم، تفسیر جدیدی برای آنها ارایه کنیم، منکر بعضی از آنها بشویم، یا آنها را مربوط به گذشته عنوان کنیم. هر چند متأسفانه کسانی هستند (حتی در لباس روحانیت) که باور قلبیشان این است (و اظهار هم کرده‌اند) که احکام قرآن متعلق به زمان پیغمبر صلوات‌الله علیه بوده و اکنون اعتبار ندارد، یا حتی معتقد شده‌اند که این احکام را آخوندها نوشته‌اند! به هوش باشیم که شیطان دین‌مان را از ما نرباید!

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
ترافیک سنگین در جاده چالوس
ترویج فرهنگ ایثار و شهادت از طریق برنامه‌های فرهنگی
حکم قطعی محکومان پرونده کثیرالشاکی پروژه الماس مال صادر شد
اعمال محدودیت های ترافیکی راهپیمایی مردمی حمایت از اقدام سپاه
مدارس پنجشنبه و جمعه آخر هفته‌ها به خانواده‌ها اختصاص می‌یابد؟
ارتباطات استان سیستان و بلوچستان پایدار است
هوای پایتخت در وضعیت قابل قبول است
به بهانه اختلال در کار؛ گوگل کارمندان معترض به همکاری با رژیم صهیونیستی را اخراج کرد
پلمب ۱۰ مؤسسه پایان نامه فروشی در روزهای آینده
۵۰۰ هزار متقاضی طرح نهضت ملی مسکن خانه‌دار شدند
پیگیری آخرین وضعیت وقوع سیل در سیستان و بلوچستان از سوی رئیسی
رئیسی: دولت در تامین مسکن خود را همراه جوانان می‌داند
امیرعبداللهیان: هیچ دولتی در مقابل حمله به سفارت خود ساکت نمی‌نشیند
پرسپولیس صدرنشین شد
کاپیتان پرسپولیس مصدوم شد
اتفاقی عجیب در آبادان؛ پرسپولیس مقابل نفت هیچ هواداری در ورزشگاه نداشت
وزیر ارتباطات: ۵۰ درصد به سرعت اینترنت افزوده می‌شود
امیرعبداللهیان: با شدت بیشتری به هرگونه خطای محاسباتی رژیم اسرائیل پاسخ می‌دهیم
سخنگوی کابینه اسرائیل: حمله ایران به ما «بی‌سابقه» بود
دیدار و گفت‌وگوی امیرعبداللهیان با وزیر خارجه مالت در نیویورک
گوترش: توقف درگیری‌ها در غزه از تنش‌های گسترده در خاورمیانه جلوگیری خواهد کرد
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top