با نگاهی نسبتا عملیاتیتر به بحثی که در پاراگراف قبل مطرح شد، میتوان اینگونه شرح داد؛ با کمرنگتر شدن زوایای ارزشی از فضای سیاسی، آنچه که قرب و بعد رجال سیاسی از یکدیگر را تحت تاثیر قرار میدهد و فواصل مواضع مختلفشان را کم و یا زیاد میکند، "تغییر الگوی پیوند منافع" است که در جریان روابط و جدالهای سیاسی رخ میدهد و بازیگران عرصه سیاست با تغییر جهت حاصل از دگرگونی موازنه عناصرِ فعال، مواضع خود را به سرعت و یا در طول زمان تغییر میدهند و یا حتی در مواردی با تغییرات بنیادیتر، از اردوگاههایی غیر از اردوگاه سیاسی سابقِ خود سر درمیآورند چرا که در این حالت، بسته به شرایط مختلف، منافع و متغیرهای اشخاصِ صاحبِ کنشِ سیاسی دستخوش جابجاییِ محدود و یا گسترده شده است.
با فاصله گرفتن از سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی و با دوری نسبی از فضای ایدئولوژیک آن روزها، کمکم در بسیاری از موارد شاهد جایگزینی مواجهه پراگماتیک به جای مواجهه ارزشمدار با مسائل و رخدادها در برخی از سیاستمداران بودیم و هستیم و همچنان مشاهده میشود که جایگاه و موقعیت این افراد چگونه در رویارویی با حوادث گوناگون سیاسی با دگرگونی فاحش روبهرو میشود.
یکی از این بازیگران پهنه سیاست در ساختار سیاسی کشور که زمزمههای نقل مکانِ وی از یک اردوگاه سیاسی به اردوگاه سیاسی دیگر تبدیل به یکی از موضوعات مورد بحث در بعضی محافل رسمی و غیر رسمی شده است، ریاست جمهور حجتالاسلام حسن روحانی است که بررسی شرایط اخیر و آرایش نیروهای سیاسی در کشور و همچنین کنکاش مواضع وی میتواند تا حد بسیاری مسیر قضاوت صحیح را در این رابطه هموار سازد.
حسن روحانی از اعضای برجسته جامعه روحانیت مبارز در سالهای پس از انقلاب بود که کاملا یک تشکل متعلق به جناح راست سنتی قلمداد میگردد و سابقه طولانیمدت کسانی چون مرحوم آیت الله مهدوی کنی، آیت الله موحدی کرمانی، غلامرضا مصباحیمقدم و سایر چهرههایی از این دست در این تشکیلات، مویدِ این گزاره است که با برجستهترین تشکل سازمان یافته جناح راستی مواجهیم که حسن روحانی نیز برای سالیان متمادی عمرسیاسی خود را صرف همنشینی و همفکری با این طیف از بازیگران کرده است. در حالی که با نزدیک شدن به یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، شاهد قرائتی متفاوت از روحانی به عنوان یک کاراکتر سیاسیِ فعال بودیم و اوج این قرائت متفاوت از وی همان ائتلافی بود که روحانی با رهبران جریان دوم خرداد صورت داد که این رهبران ماهیتا منتسب به تشکل مخالفِ 100 درصدی جامعه روحانیت، یعنی مجمع روحانیون مبارز بودند که از قضا این ائتلاف نیز منجر به ریاست جمهوری روحانی در سال 92 شد. پس از پایان این انتخابات و در حالی که بسیاری از تحلیلگران به واسطه پیوند انتخاباتی روحانی با اصلاح طلبان تصور میکردند که کرسیهای وزارت کابینه یازدهم در انحصار آنها قرار خواهد گرفت، در عمل اینگونه نشد و بسیاری از عناصر جناح راست سنتی نظیر عبدالرضا رحمانی فضلی و حسامالدین آشنا در جایگاههای کلیدی دولت قرار گرفتند و همچنین اعضای ارشد حزب اعتدال توسعه (که در شمار احزاب شناسنامهدار راستهای سنتی است) تبدیل به یاران تغییرناپذیر رییس جمهور شدند؛ کما اینکه نقش افرادی چون نوبخت، واعظی، نهاوندیان و شریعتمداری در اداره این دو دولت کاملا خدشه ناپذیر بنظر میآید. نکته قابل توجه در این رابطه این است که این افراد مذکور به واسطه نفوذ در دولت و قرابت با روحانی اغلب مورد غضب اصلاحطلبان قرار میگیرند که در همین راستا صادق زیباکلام استاد اصلاحطلبِ دانشگاه تهران طی گفتگویی که قبل از انتخابات اخیر با پایگاه خبری فرارو انجام داده بود، ضمن اعتراض به اثرگذاری این عناصر در دولت عنوان کرد: "از مرداد و شهریور 92 که آقای روحانی بر مسند دولت یازدهم نشست، تا امروز که نزدیک به چهار سال میگذرد شما یک نمونه به من نشان دهید از آقای حسامالدین آشنا که یک سخنرانی مهم انجام داده باشد. یک موضعگیری منطقی در جهت و مسیر دولت یازدهم کرده باشد. ایضاً در مورد آقای نهاوندیان و نوبخت هم بگوییم. واقعا هیچکدام از اینها در حد و قواره دولت نیستند."
و اما در ادامه رفته رفته و با نزدیک شدن به انتخابات دوازدهم مجددا شاهد کثرت مجدد مواضع اصلاحطلبی روحانی در روزهای منتهی به اردیبهشت سال 96 هستیم و میبینیم که با جناحیتر شدن فضای کشور، ادای اظهارات نسبتا رادیکالِ اصلاحطلبی تبدیل به اصل لاینفک سخنرانیهای روحانی در سراسر کشور میشود و عمده جملاتش از جنس همان "دیوارکشی در پیادهرو" است که در صدد فاصله از اصولگرایان و جلب بدنههای اجتماعیِ اصلاحطلبان بود که نهایتا نیز هدف مورد نظر تحقق یافت و رییس دولت یازدهم موفق به تکرار دوره ریاست جمهوری خود در دوره دوازدهم شد و اما علاوه بر این تکرار، تکرار دیگری که رخ داد، سناریویی بود که حین چینش کابینه یازدهم در دستور کار اتاق فکر تدبیر و امید قرار گرفته بود و طی آن مجددا همان عناصر "راست" توانستند کرسیهای ریاست در بسیاری از وزارتخانهها و سازمانها را به خود اختصاص دهند و به نظر میرسد که این فضا در حال تداوم است و بزرگترین نشانهای که بیانگر تدوام این شرایط است، اتفاقاتی است که حین و پس از جلسه اخیر اعضای جامعه روحانیت مبارز با حسن روحانی رخ داد که شاخصترینِ این اتفاقات، مصاحبهای بود که غلامرضا مصباحیمقدم به عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز که با روزنامه شرق انجام داد و در پاسخ به سوالی در رابطه با احتمال بازگشت روحانی به جلسات این تشکل عنوان کرد: "ایشان اظهار تمایل کردند که حتما جلسات در حضور ایشان تشکیل شود" و وی همچنین در این رابطه اضافه کرد: "برخلاف آقای ناطقنوری، آقای روحانی هیچوقت نمیگفتند که اصلا دیگر در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمیکنند و بنایشان بر نیامدن نبود."
به نظر میرسد فارغ از اینکه بازگشت روحانی به جلسات جامعه روحانیت مبارز در این مقطع زمانی محقق میگردد یا خیر، آنچه که بیش از مباحث اینچنینی حائز اهمیت است، جابجایی و رفت و آمدهایی است که روحانی در بین دو جناح سیاسی کشور انجام میدهد که در این زمینه توجه به اظهارات عبدالله نوری وزیر اسبق کشور در دولت اصلاحات در این زمینه میتواند گره بسیاری از سوالات ذهنی مخاطبین را بگشاید که در این زمینه گفت: "نمیشود رأی را از یک جریان فکری گرفت و تعامل و همراهی را با گروه دیگر کرد"
* گزارش از محمد نوروزی