در این میان وی به منطقه ی اوراسیا به عنوان منطقه ای که تمام چالشگران بالقوه ی قدرت آمریکا در آن قرار دارند نظر ویژه ای داشته و حفظ هژمونی ایالات متحده را به انتخاب استراتژی درست در این منطقه معطوف می داند. اوراسیا در دیدگاه برژینسکی به کل حوزه ی شوروی سابق به علاوه اروپا، ایران و چین اطلاق می شود. وی در همین راستا منطقه ی اوراسیا را به چهار قسمت تقسیم می کند:
1-غرب اوراسیا شامل منطقه اروپای غربی
2-شرق اوراسیا شامل چین و ژاپن
3-مرکز اوراسیا و به طور خاص روسیه
4-جنوب اوراسیا شامل خاورمیانه شمالی
در این راستا برژینسکی سناریوهای مختلف مثبت و منفی را برای آینده ی امریکا بررسی کرده و احتمالات مختلف در این زمینه را به دقت مورد بررسی قرار داده است.
سناریوهای مثبتی که اگر محقق شود منجر به حفظ هژمونی امریکا در فضای بین الملل خواهد شد از دید وی به شرح زیر است:
1- پراکندگی قدرت در جنوب: به این معنا که در منطقه ی خاورمیانه با اکثریت دولتهای مسلمان هیچ قدرت فائقه و برتری وجود نداشته باشد و با شکل گیری نزاع میان دولتهای این منطقه و قطبی سازی آن ثبات و امنیت اسرائیل تامین شود.
2- عدم اتحاد بخش شرقی و پراکندگی قدرت در این منطقه و به ویژه بین چین و ژاپن به عنوان دو قدرتی که به لحاظ اقتصادی توان به چالش کشیدن سلطه ی آمریکا را دارا می باشند.
3- واردشدن بخش مرکزی به مدار بخش غربی یعنی ورود روسیه به زمره ی کشورهای اروپای غربی و غلبه ی فرهنگ لیبرال غربی بر این کشور و دوری از فرهنگ ارتدوکس روسی
برژینسکی هم چنین سناریوهای منفی برای برای آمریکا که در صورت محقق شدن آن هژمونی این کشور با چالش مواجه می شود را به شرح زیر تقسیم بندی می کند:
1- مانع سازی غرب برای آمریکا به این معنا که قدرتهای اروپایی حاضر به همکاری حداکثری با امریکا مانند قبل نباشند
2- ائتلاف بین شرق، مرکز و جنوب که به طور خاص وی خطرناک ترین ائتلاف ممکن علیه منافع امریکا را ائتلاف ایران، روسیه و چین می داند که معتقد است این ائتلاف بر مبنای نارضایتی مشترک شکل می گیرد.
3- اتحاد کامل دو قدرت شرقی یعنی چین و ژاپن
همان گونه که مشخص است اگر چه به نظر می رسد در زمان فعلی دولت آمریکا در مواردی مانند پراکندگی قدرت در جنوب موفق عمل کرده و با استفاده از حماقت دولتهای حاشیه ی خلیج فارس مانع از اتحاد دولتهای مسلمان منطقه شده است اما در سایر موارد مانند شکاف بین اروپا و امریکا و یا نزدیکی و همکاری بیشتر ایران،چین و روسیه دولت این کشور عملکرد موفقی نداشته و زمینه را برای افول جایگاه جهانی امریکا بیش از پیش مهیا کرده است.
جدا از تئوریهای روابط بین الملل و نظریات افراد صاحب نظر آمریکایی مانند برژینسکی آن چه که افول قدرت جهانی آمریکا را نمایان تر می کند ناکامی محض این کشور در تحولات منطقه ی غرب آسیاست.
ناکامی در محدود کردن گروههای مقاومت در منطقه مانند حزب الله، حماس و جهاد اسلامی، ناکامی در حفظ قدرت عبدربه منصورهادی دیکتاتور یمنی، عدم کامیابی در تحولات چند سال اخیر لبنان و ناکامی محض در تحولات میدانی عراق و سوریه که حضور جمهوری اسلامی ایران در این مناطق را تقویت کرد گوشه ای از این نشانههاست.
شاید به همین دلیل باشد که اظهارات اخیر امریکاییها به جای برنامه ی هسته ای و مواردی از این دست حضور منطقه ای ایران را نشانه رفته. شاید عجیب به نظر برسد کشوری که برای مقابله با شوروی نیروهای جهادی تروریستی در افغانستان تربیت می کرد و بذر حرکات تروریستی در منطقه را کاشت امروزه جمهوری اسلامی ایران که نقش انکار ناپذیری در شکست داعش در عراق و سوریه ایفا کرده است را به فعالیتهای مخرب منطقه ای متهم کند اما اگر توجه شود که جمهوری اسلامی ایران بنیادی ترین مساله ی آمریکاییها یعنی حفظ هژمونی این کشور را نشانه رفته است منطق رفتار امریکاییها قابل درک تر خواهد بود.
* گزارش از محمدکاظم عبدالحمیدی