خیر، هیچ تماسی با من نگرفتند. چند روز پیش (شنبه هفته گذشته) به ملاقات علی اکبر طاهری رفتم. مسئولان باشگاه اعلام کردند که او جلسه دارد و اجازه ندادند به حضورشان بروم. جلسه تمام شد و چند نفر از باشگاه خارج شدند، اما دوباره اجازه ندادند من پیش او بروم. داد و بیداد کردم و گفتم من پیرمرد هستم و پروستاتم را عمل کردهام. دو ساعت است که اینجا نشستهام چرا من را اذیت میکنید؟ گفتم من قرص میخورم و نمیتوانم منتظر بمانم اجازه بدهید به اتاق بروم، اما اجازه ندادند.
نگهبان دم در. به او گفتم اجازه بده بروم داخل ولی گفت: اگر بخواهی میتوانی به زور وارد اتاق بشوی، اما طاهری از دست ما عصبانی میشود. طاهری به آنها گفته بود اگر اولادی آمد، بگویید من نیستم یا در جلسه هستم.
سر و صدا کردم و گفتم من بیمارم. پسرم مُرده، چرا مرا اذیت میکنید؟ من با شما چه کار کردم؟ اینها را که گفتم، گفتند برو بالا و با طاهری صحبت کن. رفتم بالا گفتند داد و بیداد کنی زنگ میزنیم به ۱۱۰. گفتم زنگ بزنید. من شاکیام، شما میخواهید به ۱۱۰ زنگ بزنید؟ سال ۹۵ نیز یک بار با طاهری دعوا کردم و او مرا به اتاقش راه نداد. ما ۶ سال است که از پرسپولیس طلبکاریم چرا پولمان را نمیدهند؟
گفتم آقای طاهری چرا مرا اذیت میکنید؟ من نیز خدایی دارم. به همان خدا یک تومان از طلب ما را ندادهاند. طاهری گفت: ما که باشگاه هستیم، الان بانکها نیز به مردم بدهکارند. من گفتم به من چه ارتباطی دارد؟ مگر مال مُرده را میخورند؟ من هم خدایی دارم. آه من تو را میگیرد.
خیر. باشگاه استقلال با ما تسویه حساب کرده است.
کاش دل من در داشت تا آن را باز کنم و ببینید چه خبر است. پسر من مُرده، من باید بروم سر خاک پسرم؟ او جوان بود. مهرداد باید میآمد سر خاک من. مشکل مهرداد این بود که به طاهری و هیچکس دیگری باج نمیداد. گفتند برو شکایت کن، هرکاری دوست داری بکن. من گفتم پس بروم شکایت کنم؟ حرف دیگری ندارید؟ گفتند خیر. برو هر کاری دوست داری بکن.
بله، پیش از این نیز به مهدی تاج و علیپور درددلهایم را گفته بودم و باشگاه را محکوم کردم. گفتند با شما همکاری میکنیم که پولتان را بگیرید، اما هیچ کاری نکردند. طاهری ارزشی برای صحبتهای من قایل نمیشود. من ۶ بار پیش او رفتهام، اما جوری حرف میزنند که انگار پسر من طلبکار نیست. آن زمان که مهرداد بازی میکرد برای او چه کردند که حالا بکنند؟ پسرم را به یک تیم اماراتی فروختند، اما پول آن را گرفتند و خرج کردند. چرا پول او را نمیدهند؟
بدون شک دروغ است. میگویند پسرم اوردوز کرده است. پسر من به سیگار لب نمیزد. نه فقط او که بقیه برادرانش نیز به این مسائل کاری ندارند. هرکس کنار من سیگار بکشد، سردرد میگیرم. پسر من این کارها را کرده و من خبر نداشتم؟ مگر میشود؟
هیچکس را ندارم که شکایت کند. راهش را نیز بلد نیستم، فقط خدا را دارم. به طاهری نیز گفتم که فقط خدا را دارم؛ کمکم کنید، اما نکردند. همین تهمتها را میخواستند به هادی نوروزی نیز بزنند ولی، چون استاندار مازندران بابلی است، اجازه ندادند آبروی ورزشکار کشورشان را ببرند ولی من کسی را نداشتم که جلوی این تهمت را بگیرم.
پیش آنها رفتم، اما انگار نه انگار. چه کار باید بکنم؟ این کاری بود که با بچهام کردند و من نمیتوانم واکنشی نشان بدهم. دادستانی هیچ حرفی به ما نزد. نماینده قائمشهر در مجلس شورای اسلامی نیز اعتراضی به این شایعات نکرد ولی نماینده اهواز گفت: چرا این مسائل را درباره یک ورزشکار بیان میکنید؟ این همه بازیگر و ورزشکار در جوانی ایست قلبی کردهاند؛ مهرداد نیز یکی از آنهاست.
در حال حاضر او سنگ قبر ندارد و خاک هر بار نشست میکند. من میروم و خاک روی او میریزم. به من میگویند یک سنگ قبر معمولی مثل همه روی قبر او بگذار ولی قبول نمیکنم. میخواهم یادمان بسازم ولی اجازه این کار را نمیدهند. من ۱۰۰ متر زمین به قیمت ۱۲ میلیون تومان برای قبرستان خریدم و گفتم اجازه بدهید در اینجا دستشویی عمومی بسازم. به هر حال مردم از شهرهای مختلف به اینجا میآیند به خاطر رفاه حال آنها اجازه بدهید من اینجا را آباد کنم، اما اجازه نمیدهند. حتی روز اول گفتم که اجازه بدهید در روستای دورتری که از قادیکلا (محل دفن مهرداداولادی) هست، او را دفن کنیم و آنجا یادمان بسازیم، اما اجازه ندادند. ما به مسئولان شهر گفتیم مهرداد برای این کشور افتخار آفرینی کرده است، در خارج از کشور پرچم ایران را بالا برده، اما گفتند نمیتوانیم این اجازه را بدهیم. مهرداد در تیمملی موفق بود و در عربستان پرچم کشورمان را بالا برد، اما یک بار به احترامش بازی دوستانهای نکردند. کل جهان به ما تسلیت گفتند، اما فدراسیون هیچ کاری برای او نکرد. حسین هدایتی تماس گرفت و گفت: من ۴۰ میلیون تومان پول میدهم و قبر این بچه را بسازید، اما من قبول نکردم. گفتم یادمان او را با پول خودم میسازم تا روحش در آرامش باشد.
بچه من را خیلی اذیت کردند. علی کریمی آمد و گفت: مگر این بچه پدر ندارد؟ مگر پدر او مُرده که یک سنگ قبر برایش نمیخرد؟ گفتم من ۱۰۰ متر زمین برای او خریدهام و به قبرستان هدیه کردهام تا ۴۰ متر زمین به من بدهند و برای او یادمان بسازم ولی قبول نکردند. میگویند الان نمیتوانی برای او سنگ قبر بگذاری، چون خاک نشست میکند. خاک بعد از دو سال هنوز دارد نشست میکند؟
من از شما میپرسم که باشگاه پرسپولیس چه زمانی از مهرداد نام برده است؟ من از طاهری پرسیدم که چرا نامی از او نمیبرید ولی او پاسخی نداد. علیپروین و چند پیشکسوت پرسپولیس برای او مراسم یادبود برگزار کردند، اما مهدی تاج، علیکفاشیان، علی اکبر طاهری و سایر مسئولان هیچ کاری نکردند. این در حالیاست که وقتی مهرداد فوت کرد، همه آمدند و گفتند اگر کاری بود به ما بگویید.
خیر، گفت: شما برو ما پولت را میگیریم و به شما میدهیم، اما خبری نشد.
خیر، به خدا قسم هیچکس نیامد. همه از او راضی بودند. مهرداد پسر خوبی بود. یک بار که من مریض بودم آمد و عکس یک پسر سرطانی را نشانم داد و گفت: او ۱۵ سال دارد و سرطانی است. همه بیمار میشوند، نگران نباش حالت خوب میشود. گفتم نگران نیستم ولی بعدها با خودم گفتم کاش زیر عمل میمُردم و این داغ را نمیدیدم. این داغ تسکینی ندارد. نه شب داریم و نه روز. فقط در حال زجر کشیدن هستیم. در این دو سال یک مُرده متحرک شدهام، اما کسی از ما خبری ندارد.
او بیمار است. بارها به دکتر مراجعه کردهایم و در حال حاضر ۱۶-۱۵ قرص در طول یک روز میخورد. زندگیمان از هم پاشیده هرچند که ما زندگی نمیخواهیم. من میخواهم بمیرم، زندگی به چه دردم میخورد؟
دلجویی؟ خیر. فقط یک نفر وقتی دید من ناراحتم، صورتم را بوسید و گفت: حاج آقا شما به خانه بروید. انشاا... درست میشود. من به خانه آمدم، اما کسی کمکم نکرد.
خیر. قبول نمیکنم زیرا به من بیاحترامی شده است. من حرفشان را قبول ندارم. اگر بیاحترامی نمیکردند، ممکن بود ببخشمشان، اما در حال حاضر فقط پولم را میخواهم. ۶ سال است که پول من پیش آنهاست و کاری برای وصول آن نکردهاند. چه کسی قبول میکند از خیر ۴۵۰ میلیون تومان بگذرد؟ من وکیل گرفتهام و دنبال این قضیه هستم. رفتار آنها را نیز فراموش نمیکنم و به خدا واگذارشان میکنم.
خیر اجازه ندادند. من اصل این استشهاد را به فرماندار دادم ولی در نهایت اجازه ندادند. زمین را ۱۷ بهمن ۹۵ خریدم و به مسئولان قبرستان دادم ولی اجازه ساخت یادمان را نمیدهند. این جوان چهار بار پرچم ایران را بالا برده چرا اجازه نمیدهند به خاطر او یادمانای ساخته شود؟
مهرداد کمک زیادی به ما میکرد. به من میگفت: بابا کار کردی، خسته شدهای. دیگر کار نکن من به تو پول میدهم، اما من میگفتم اگر کار نکنم، خسته میشوم. میگفت: پس کمتر کار و بیشتر استراحت کن. اگر پول بخواهی من به تو میدهم. در دوران بیماریام میگفت: اگر زن و بچه داشتم تو را به تهران میبردم و درمانت میکردم ولی من گفتم آنجا چه کسی به داد من برسد؟ اینجا (قائمشهر) خواهر و مادرت از من پرستاری میکنند، اما آنجا کسی را ندارم.