اما برخی از این دوستان حرف از جامعه جهانی میزنند و حذف مرزها و از این دست قصههایی که برایشان گفتهاند... میگویم قصه چون در همین دنیای غرب هم اگر از یک کانادایی که شهروند کانادا شده است، بپرسی کجایی هستی اول میگوید مثلا اهل سوریهام ولی شهروند کانادا هستم یا در همین آمریکا خیلی راحت بین یک دانشمند ایرانی و مثلا اروپایی فرق گذاشته میشود، حتی در ورود به خاک این کشور (آخرین نمونهاش دکتر دهنوی).
برخی میگویند آینده بهتر فرزندان و مواردی از این دست دلیل ماندن ما در غرب است. در مقاله دیگری به تفصیل مشکلات تربیت فرزندان علیالخصوص آن دستهای که تمایل به سبک زندگی ایرانی- اسلامی دارند را برایتان شرح خواهم داد.
دستهای بزرگ هم که بیشتر مخاطبان این مقاله را تشکیل میدهند از شرایط مبهم بازگشت به ایران نگران هستند. همانطور که قبلا اشاره کرده بودم مثلا اینکه با ۳۲ سال کجا زندگی کنم، کجا کار کنم و... دغدغههایی هستند که الحقوالانصاف جای نگرانی دارد. خب شما با برخی مخاطبانی روبهرو هستید که وطن را دوست دارند اما بهحق بهدنبال حداقلهای امکانات و رفاه، مثلا فرصتهای شغلی درخور نیز هستند.
حال چه کنیم؟
در ادامه به برخی تجربیات صحبت با یکی از دوستان چینی (و شنیدن مدلهای مشابه در کشورشان) و مواردی که در میان دوستان مختلف گفتوگو شده است، اشاره میکنم.
۱- ایجاد فرصتهای مناسب در جذب هیاتعلمی دانشگاهها
۲- توجه بیشتر به جذب هیاتعلمی در قالب پژوهشکدهها و مراکز تحقیقاتی
۳- دادن وامهای مسکن و دیگر وامهای ضروری با شرایط بازپرداخت مناسب برای شروع یک زندگی
۴- دادن تسهیلات مناسب راهاندازی کسبوکار
۵- دادن تسهیلات مناسب به شرکتهای خصوصی در جذب این دانشآموختگان. مثلا معافیت مالیاتی و...
۶- تسهیل فرآیند انجام پروژه سربازی
۷- ایجاد دورههای فرصت مطالعاتی و پسادکتری برای نخبگان خارج از کشور
پینوشت: در اثنای نگارش این مقاله، در تماس با یکی از مدیران محترم بنیاد ملی نخبگان متوجه تلاشهای اخیر بنیاد برای دعوت نخبگان بهمنظور بازگشت به کشور در قالب آییننامهای با این محوریت شدم. هرچند این حرکت جای تقدیر دارد، باید به منابع محدود این طرح که موجب بازگشت حدود 700 دانشجو طی 2 سال شده است، اشاره کرد.
* دانشجوی دکتری مکانیک، کانادا