به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در ادامه متن بخشهایی از سخنرانی راجر میرسون با موضوع «استانداردهای دولتسازی» را که در دسامبر سال 2013 در محل بانک جهانی ارائه شده و از سوی دانشگاه شیکاگو منتشر شده است را میخوانید.
سوال بنیادی تئوری اجتماعی: منشوری برای متولیان دولتسازی دموکراتیک
اصطلاح «تهاجم برای آوردن دموکراسی» را نمیتوان تایید کرد؛ چراکه اکثرا اثرات مثبت ناچیز و در عوض، آسیبهای بسیاری را برای عموم به بار آورده است؛ صرفا برای تنظیم استانداردهایی که مداخلهگر پس از حمله بتواند پاسخگو باشد. آیا تفاوت دولتسازی دموکراتیک با سلطه امپریالیستی قابلتشخیص است؟ قطعا انتخابات برای تشخیص این لیست کافی نیست.
اقتصاد توسعه با دولتسازی رابطه مثبتی ندارد
شهرت رهبران سیاسی پشتیبانی گستردهای برای نیازهای جامعه فراهم میکند. به همین دلیل کمکهای توسعه به سختی میتواند از کمکهای سیاسی تفکیک شود. وقتی ریشههای توسعه سیاسی وجود داشته باشد، برنامهای برای توسعه اقتصادی نمیتواند بدون ایجاد برخی تغییرات سیاسی موفق باشد.
آیا اصلا دولتسازی دموکراتیک امکانپذیر است؟
دولتهای غیردموکراتیک میتوانند دموکراتیک شوند. فاتحان در طول تاریخ وضعیت سیاسی غیردموکراتیک را بارها ایجاد کردهاند؛ چرا دولتسازی دموکراتیک سختتر است؟ (مثال تقابل فیلیپین سال 1900 و افغانستان سال 2002)
نیازمندیهای اصول کلی دولتسازی دموکراتیک
1- با وسیعترین نظارت سیاسی چندملیتی، قدرتهای مداخلهگر باید به شکل گستردهای از مجلس موقت ملی حمایت کنند.
2- وزیران ملی در دوران انتقالی باید پاسخگوی مجلس باشند؛ آن هم در سیستم پارلمانیای که رای عدماعتماد در آن سازنده باشد.
3- با همراهی حزبهای سیاسی که قبلا در مجلس موقت تایید شدهاند، انتخابات باید نمایندگان محلی را در ناحیههای مختلف کشور تعیین کند.
4- وقتی این شوراهای محلی شکل گرفتند، مجلس انتقالی ملی باید دوباره نمایندگانی از شوراهای محلی داشته باشد.
5- منابع مالی باید به شکل مخفیانه و نامحسوس بین نمایندگان مجلس و نمایندگان شوراهای محلی توزیع شود. کمکهای خارجی باید تحت نظر وزارت اقتصاد ملی انجام شود تا بتواند از تمام افراد دولت در تمام سطوح حمایت کند.
6- در کمیسیون تدوین قانون اساسی دائمی، اقلیتی از 1.3 یا بیشتر باید بتوانند پیشنویس جایگزینی را برای رای مصوب ملی گزارش دهند.
غیرمتمرکزسازی میتواند هزینه دولتسازی را کاهش دهد
شورشیان میتوانند آزادانه در جوامعی که هیچکس سهمی در دولت ندارد، استخدام شوند. غیرمتمرکزسازی قدرت میتواند به موفقیت مداخله در دولتسازی کمک کند. متمرکز کردن احتمالا مورد توجه رهبران ملی است، نه مداخلهگرها.
موفقیت بیداری سنیها در استان الانبار عراق در سال 2006 وابسته به ساختار فدرال قانون اساسی عراق بود. رهبران بیداری پیشبینی میکردند که همکاری با آمریکاییها میتواند آنها را در جایگاه بهتری برای دستیابی به دولت استانی الانبار در انتخابات استانی سال 2009 قرار دهد. تصور کنید که جایگاه آنها چگونه بود اگر در عراق، رژیم ریاستجمهوری مرکزی مانند آنچه امروز در افغانستان شکل گرفته است، وجود داشت.
قولهای آمریکاییها نمیتوانست دلیلی واقعی به شیخهای سنی بدهد که زندگی خود را برای دفاع از سیستم سیاسیای که جایگاهی برای آنها قائل نیست به خطر بیندازند.
نیروهای ناتو در افغانستان مناطق بسیاری را ایجاد کردهاند که هیچ ارتباط و سهم سیاسیای در رژیم ریاستجمهوری مرکزی ندارد. (مانند قدرتگیری سردمداران طالبان)
غیرمتمرکزسازی غیردموکراتیک در دولتسازی امپریالیستی
زمانی که اولین قانون در هند درحال شکلگیری بود، امپراتوری بریتانیا قدرتهای محلی و طبقه «زمیندار» را گسترش داد.
این افراد با اختیاراتی که به آنها داده شده بود، قدرت محلی را در دست گرفتند و طبقه زمیندارها به نوعی تبدیل به رهبران محلی شدند که منافع مشترکی با رژیم داشتند. تاثیرگذاری قدرت فئودال به شکل قابلملاحظهای بادوام بود.
اما اصلاحگران قرن نوزدهم مشاهده کردند هزینه زیادی که توسط زمیندارها گرفته میشد، هزینههای سیاسی زیادی را به هند و امپراتوری بریتانیا تحمیل میکرد. مدتی طولانی بعد از استقلال، مجموعههای فعال و ارزانتر کشاورزی در مناطق زمیندارها شکل گرفت.
در فیلیپین بین سالهای 1899 تا 1902، فرماندهان آمریکایی مشابه همین اقدام را برای شکلگیری قدرتهای محلی انجام دادند.
نکته این است که فئودالیته میتواند برای شکلگیری رژیم سیاسی پایدار کمک کند اما همچنین میتواند هزینه اقتصادی طولانیمدتی داشته باشد. سوال دیگر اینکه چند کشور در حال توسعه کنونی نتیجه این استراتژی سنتی دولتسازی بودهاند؟
پیامدهای گستردهتر کمک به توسعه اقتصادی
شاید کلید توسعه دموکراتیک نه در اعطای شغل برای افزایش پشتیبانی از رهبران درجهت استفاده از منابع مالی عمومی برای خدماتدهی بیشتر اجتماعی باشد و نه اینکه فقط به طرفداران آنها شغل ببخشد.
برای این هدف، میزان موفقیت برای هر پروژه توسعه به ارتقای شهرت و محبوبیت رهبران سیاسی بستگی دارد. نتایج خدمات عمومی با توجه به این محبوبیت سنجیده میشود.
تمام خدمات عمومی باید از طرف رهبران جامعه هدایت شود، در حالی که آنها میتوانند رهبران محلی و ملی را نیز در این راه مشارکت دهند.
برای رهبری در تمام سطوح، کمکهای خارجی باید از طریق حکومتهای ملی و محلی و حتی احزاب سیاسی و گروههای مردمی فراهم شود.
کمککنندگان خارجی باید به شکل مخفیانه به منابع مالی عمومی کمک کنند و این کار از طریق وزارت اقتصاد هر کشور میتواند دنبال شود.
نکته اینکه این کارها باید برای مردم تا حدی شفاف باشد و بدانند رهبرانشان پولها را چگونه خرج میکنند و این هزینهها چه دستاوردهایی داشته است.