شاید کسی در ساعات اولیه شکلگیری این تجمع حتی فکر این را هم نمیکرد که کار به حضور پلیس و نیروهای امنیتی برای جلوگیری از آشوبهای خیابانی برسد و دوباره فتنهانگیزان، راه را برای علنی کردن اعتراضات بدون چارچوب خود هموار ببینند اما هر چه بود، کار به خیابان انقلاب و نردههای بیآرتی کشید.
آن طور که از روایت شاهدان عینی این ناآرامی و همچنین فیلم و تصاویر منتشر شده در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی معلوم است، دیگر خبری از اعتراض مسالمتآمیز به مسائل اقتصادی و معیشتی نبود و به گفته دانشجویان، شعارهای تند سیاسی از بین برخی لیدرهای جریان چپ در دانشگاه آغاز شد و به تدریج، رنگ و بوی این اعتراضات را تغییر داد. تغییراتی که منجر به شلوغی غیر طبیعی، هجوم درب اصلی و اقدام به شکستن و همچنین، کشیدن کار به آتش زدن سطلهای زباله، شکستن نردههای خط ویژه و آسیب رساندن به ایستگاههای اتوبوس شد.
این بار اما میدان برای یکهتازی معترضین خالی نبود و ساعتی نگذشت که دانشجویان واقعی دانشگاه تهران، در مقابل عدهای که به نظر میرسید تحت عنوان دانشجو با تجمع در مقابل دانشگاه، تعدادی از دانشجویان را نیز با خود همراه کرده بودند، حضور یافته و با سر دادن شعارهایی علیه شعارهای ساختارشکنانه و آشوبطلبانه، خودبهخود بساط حضور معترضین تجدیدنظر طلب را جمع کردند.
آتش زدن پرچم ایران
البته این پایان کار آشوب طلبان نبود و آنها با هجمه به سمت خیابان به اموال عمومی آسیب رساندند و با رفتارهایی از قبیل آتش زدن پرچم ایران، ماهیت اصلی این اعتراضات را نشان دادند.
در این میان، روایتهای جالبی از شاهدان عینی حاضر در این شلوغیها وجود دارد؛ رویدادهای روز گذشته در دانشگاه تهران، علاوه بر اینکه خط فکری جریان تجدیدنظر طلب و ساختار شکن در میان دانشجویان دانشگاه تهران را نشان داد، روی برخی از رفتارهای خشن و جنجالطلبانهی آنان نیز صحه گذاشت. رفتارهایی که از دایره آسیب به اموال عمومی و اشیاء در دسترس عبور کرد و به اقدام برای آسیبرسانی به دانشجویان دانشگاه نیز رسید و به شکستن سر یکی از دانشجویان بر اثر پرتاب سنگ منجر شد.
آستانه تحمل آشوبطلبان
در همین راستا، یکی از دانشجویان حاضر در این تجمع نوشته است: جریان مقابل(دانشجویان انقلابی) که از شدت توهین هایی که شده بود خونش به جوش آمده بود وارد صحنه شد. شعارها معطوف به حفظ انقلاب و در جهت مشکلات و مسائل اقتصادی مردم.
با شعارهای این جریان عملا طرف مقابل احساس ضعف کرد و برای جبران این احساس ضعف اقدام به حمله و برخورد فیزیکی کرد. چوب و شلنگ و کفش در دست جریانی بود که تا دقایقی پیش با حمله به نیروی انتظامی و پاسخ نیروی انتظامی قصد مظلوم نمایی داشت. حتی ظاهر کار هم حفظ نشد و شروع به برخورد با هم دانشگاهی های خود کردند. بالاخره انحصارطلبند. مظلوم، جریان انقلابی بود که آمد و ایستاد و بغض کرد. بغض کرد از ظلمی که به مردم می شود. بغض کرد از سوء استفاده از حق کارگر و مستضعف.
پرتاب لنگه کفش و آزادی اندیشه!
یکی دیگر از دانشجویان حاضر در این تجمع از لحظهای که دانشجویان تجدیدنظرطلب، تاب تحمل شعارهای دانشجویان انقلابی دانشگاه تهران را نداشتند، اینگونه روایت میکند: پس از شعارهای دانشجویان انقلابی، لنگهکفشهایی بود که به سمتمان پرتاب میشد و ما نیز آنها را بر میداشتیم و بالا میگرفتیم تا همه سطح فرهنگ دانشجویان آشوبطلب را که تاب تحمل چند شعار را ندارند مشخص شود. در ادامه هم شعار دانشجویان انقلابی این بود: «آزادی اندیشه، با لنگه کفش نمیشه».
پرتاب سنگ و زخمی شدن دانشجویان
پرتاب سنگ و درگیری شدید نیز از نگاه یکی از حاضرین در شلوغیهای دیروز، شنیدنی است: یگان ویژه از آن طرف به سمت سر در آمد. عقب کشیدیم. تا همه همه وارد دانشگاه شوند. آن جلو با یگان ویژه درگیر شدند. باتومها با میرفت. کمتر پایین میآمد. از آنطرف سنگ پرت میکردند. شعار میدادند. حالا دانخل دانشگاه بودند و شعارهای رادیکال میدادند. ما هم برای اینکه نشان دهیم صدایشان صدای دانشگاه نیست، روی صدای انها شعارهای خودمان را سر دادیم.
درگیریشان بالا گرفت. در فرصتی، عدهای از ما برای دور کردنشان از یگان ویژه از یک سمت سردر نزدیک شدند. یک سنگ به صورت علیرضا اصابت کرد. خون از صورتش میجوشید. او را به کلینیک 16 آذر رساندم. بخیه، پانسمان، رادیولوژی و ... چند نفر دیگرمان هم سنگ خوردند. از جمع آشوبگر هم تعدادی مصدوم شدند. خطر از بیخ گوش علیرضا گذشته بود؛ سنگ اگر چند سانت پایینتر خورده بود کور میشد.
پایان کار
این در حالی بود که تا پاسی از شب نیز هنوز جمعیتی برای ایجاد ناآرامی در گوشه و کنار خیابانهای منتهی به دانشگاه تهران به چشم میخورد و مامورین نیروی انتظامی هم در حال پراکنده کردن آنها بودند. با نزدیک شدن به بامداد نیز رفته رفته ترافیکی نسبی در حوالی خیابان انقلاب به چشم میخورد. انگار مردم برای تماشای شنیدههایشان آمده بودند اما دیگر خبری نبود. جلوی درب اصلی دانشگاه تهران نیز سوت و کور و تاریک بود و فقط شعارنویسی دانشجویان با اسپری مشکی، از دور روی سازهی سیمانی بدون رنگ سر در معروف پنجاه تومنی دانشگاه، خودنمایی میکرد.
شاید باور کردنی نبود که به همین راحتی دوباره آرامش به خیابان انقلاب بازگشت اما شاید دلیل اصلی آن، پفکی بودن این اعتراضاتی بود که فقط توسط چند لیدر، رنگ و بوی ساختارشکنانه بود خود گرفته بود. هر چه بود تمام شد اما هنوز اعتراض صنفی مردم به وضعیت معیشتی و اقتصادی باقیست و هر لحظه ممکن است دوباره مورد سوءاستفاده آشوبطلبان شود.