3500 بیخانمان طبق گفته مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شناسایی و طی شبهای سرد گذشته به گرمخانه منتقل شدند. بماند چند درصد نتوانستند یا نخواستند به گرمخانهها بروند و تا صبح برای زنده ماندن دست به دامن آتش شدند.
خبرنامه دانشجویان ایران: سجاد بلوکات// رسانههای غیررسمی و بعضا خارجنشین پوشش خبری حداکثری دادند و رسانههای داخلی در برابر این پدیده چشم بستند. حس کردند اگر نگویند کسی نمیفهمد یا اینکه اگر بگویند 6_هیچ در اصل و فرع خبر باختهاند. اجازه بدهید ماجرا را بگویم. چند دختر خانم به سبک ویدا موحد(معروف به #دختر_خیابان_انقلاب) روسری از سر کشیدند، ایستادند و به همان سبک دکوپاژ شده روسری سفید خود را به نیزه کشیدند. یک اقدام تکمیلکننده برای نشان دادن یک دغدغه. در توییتر هم آنهایی که حجاب مسالهشان بود، واکنشهای فراوانی نشان دادند. یکی گفت تا ابد مدیون این دختران هستم. آن یکی گفت دختران خیابان انقلاب کارستان این روزهای کشورم هستند. دیگری از فریادی در گلو مانده گفت و قسعلیهذا. راستش را بخواهید نمیتوان ندید و نگفت. نگفتن که دردی را دوا نمیکند! بلی بودند و هستند و خواهند بود کسانی که با این خط قرمز نظام مشکل دارند و حاضرند هزینهاش را هم بدهند. یک مساله شخصی و در راستای آزادی پوشش که ناخواسته هزینه خواست آزادی در موضوعات مختلف را بالا میبرد. خودمحوری مستتر در این رفتار، جاذبه سطحی و رفتار تکانشی کار را برای نقد شرایط آزادی و همپیوندی آن با عدالت با مشکل روبهرو میکند.
خودمحوری به اشتغال ذهنی فرد به مسائل خود و عدم حساسیت به نیازهای افراد بهمشکلخورده، مربوط میشود؛ گویی در مکان جدا و عایقی قرار دارد. از طرفی عمل غیرقانونی عکسالعمل قانونی در پی خواهد داشت و شاید نمیدانند که فراهم کردن بستر امنیتی به واسطه رفتارهای غیرقانونی، وجوه مختلف آزادی را که اتفاقا اصلاحگری اجتماعی ایجاد میکند، به مخاطره میاندازد. هرچند باید اعتراف کنم رفتارهای ضدآزادی هم البته واکنشهای یکسانی ندارد. برای من که دختر فلان مسئول بلندپایه را در پیست اسکی با موهای افشان دیدم، عکس های منتشرشده دیروز، خیلی تعجببرانگیز نبود. با این تفاوت که او هزینه این کارش را هم نمیدهد. نان نظام را میخورد و در جایی که شاید دختران خیابان انقلاب در خواب هم نمیبینند، موی خود را بیهزینه افشان میکند. قصه البته محصور به حجاب نیست؛ در خیابان انقلاب موتوریها هم بخواهند خط قرمز را رد کنند و بیکلاه ایمنی، با پلاک مخدوش یا باکس بزرگ تردد کنند، احتمالا گرفتار «کفی»-اصطلاح موتوریها برای نیسانهای حمل موتورهای درحال انتقال به پارکینگ- میشوند اما هارلی دیویدسونسوارهای ولنجک هیچوقت قلبشان با دیدن کفی به لرزه درنمیآید چون میدانند کسی خود را گرفتار درگیری با یک پولدار نمیکند. پولدارها قابلیت دور زدن قانون که هیچ، قابلیت تنبیه مجری قانون را نیز دارند پس سری که درد نمیکند... .
اما مساله اصلی نگارنده عدالت برخورد یا یکسانسازی تنبیه نیست؛ مساله ضریب رسانهای قشرهای مختلف جامعه است. قشر متوسط و شیکپوش هر خواستی که دارد ضریب بالا میگیرد. تا حالا دیدهاید کسی در خیابان انقلاب از افزایش چشمگیر زنهای چادری ماسکزده که جوراب میفروشند بگوید؟ مگر آنها آبرو ندارند؟ تا حالا از آنها خرید کردهاید؟ دیدهاید تا یک مشتری میآید دست و پایشان را گم میکنند؟ معلوم است نوسفر هستند در این کار. در گوشی به دوستان مخالف حجاب اجباری بگویم در گوشه و کنار خیابان انقلاب کارتنخواب هم هست، فقط بلد نیستند با حالتی دکوپاژ شده و باکلاس کارتن خود را به دست بگیرند و از وضع موجود گله کنند. آخر دختر موپریشان جلوه بهتری به خیابانهای برفی تهران میدهد تا کارتنخواب سیاه و کثیف.
3500 بیخانمان طبق گفته مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شناسایی و طی شبهای سرد گذشته به گرمخانه منتقل شدند. بماند چند درصد نتوانستند یا نخواستند به گرمخانهها بروند و تا صبح برای زنده ماندن دست به دامن آتش شدند.
در سال گذشته اما بعضیها خوشاقبال نبودند. وقتی در پارک میدان هرندی مادر معتاد کارتنخواب دلش گرفت، دوروبریها فهمیدند وقت زایمان فرارسیده. هوا سرد بود و اورژانس نرسید. بچه به دنیا میآید. مادر از قبل دوست داشت نامش را نفس بگذارد. نفس فقط چند دقیقه زنده میماند و سرما، نفسِ نفس را میبرد اما خبر نفس زیاد نمیپیچد.